eitaa logo
-ڴنبد آبے شݪمچہ🍃💚
8.3هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
29 فایل
•| السلام علیک یا فاطمه الزهرا |• • • #اللهم_عجل_لولیک_الفرج • • •|اسفند هزار سیصد نود نه|• • • #سلامتی_تعجیل_در_فرج_امام_زمان_عج_صلوات • • مجنون عمه سادات زینب (س) • • • • #ادمین_گنبدآبی_دعا_کنید🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
السلام علیک یا صاحب الزمان
‌ هم دانشگاه می رفت هم کار می‌کرد توی يک شرکت تأسيساتی،اوايل کارش بود که گفت برای مأموريت بايد برم خرم آباد...خبر آوردند دست گير شده،با دو نفر ديگر اعلاميه پخش مي‌کردند. آن دوتا زن و بچه داشتند. احمد همه چيز را گردن گرفته بود تا آن ها را خلاص کند. @shahidshalamche_8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کوتاه ترین دعا برای بلند ترین آرزو اللهم عجل لولیک الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙صدای ماندگار شهید آوینی ما یافتیم آنچه را دیگران نیافتند ماهمه افق های معنویت را در شهدا تجربه کردیم ..... عشق را هم امید را هم کرامت را هم شجاعت را هم عزت را هم وهمه ی آنچه را که دیگران جز در مقام شهادت نشنیده اند ما به چشم خود دیدیم ،ما معنای جهاد اصغر واکبر را درک کردیم ..... و پادگان دوکوهه به اینهمه شهادت خواهد داد. @shahidshalamche_8
اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً
بی شما دنیا چقدر قدش کوتاه است یا ایهاالعزیز
سالروز شهادت مبارک بزرگ مرد قهرمان💚
خوش‌ به‌ حال‌ ساکنان‌ کربلا همسایه‌ اند ؛ آن‌ بهشتی‌ را که‌ ما هر شب‌ تمنا میکنیم :) . .
صلوات بفرستید برام هدیه کنید به حضرت زینب(س) لطفا(: حال جسمی خوبی ندارم.
خدایا مارو با شهادت ببر مرگ به سایز ما نمیخوره. قربونت برم خدا جان🚶‍♀💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روایتگری کوتاه از یک شهید بزارم؟ موافق هستید اعلام کنید ساعت ۹ بریم برای روایتگری🎋 https://harfeto.timefriend.net/17126881702056
بسم رب شهید.
. از سوریه تا شهادت در خیابان پاسداران به وقت ِ 📚
-ڴنبد آبے شݪمچہ🍃💚
امامزاده پر شهید 🕊 وارد حیاط امامزاده علی‌اکبر (ع) چیذر که می‌شوم، چشمم می‌خورد به بنری از شهدای دفاع مقدس که بر بالای مزار شهیدان خودنمایی می‌کند. کمی جلوتر و فقط در چند قدم مانده به بارگاه امامزاده علی‌اکبر(ع)، در ردیف شهدای دفاع مقدس مزار شهید محمدحسین حدادیان قرار دارد که در میان قبور شهیدان داود روشنی‌بین و شهید نصرت اشترانی آرمیده است .
فرمانده اش به حال محمدحسین خیلی غبطه میخورد : محمدحسین یک شبه ره صد ساله رو طی کرد واز ما سبقت گرفت. راستش رو بخواهید به محمدحسین غبطه می‌خورم، به این جوون 22ساله‌ای که توی شب شهادت حضرت فاطمه(س) سینه‌اش رو مقابل اشقیا سپر کرد . بی‌وجدان‌ها به طرز وحشیانه‌ای به شهادتش رسوندنش .
از ۵سالگی توی همین مسجد وهیئت رشد کرد تا نوجوون شد . هر بار همت و جدیتش رو توی انجام ماموریت‌ها و امور فرهنگی بسیج می‌دیدم، یاد رزمنده های زمان جنگ می افتادم . همون جوونای 14، 15ساله‌ای که بی‌محابا به دل دشمن می‌زدند. محمدحسین شجاع بود و سر نترسی داشت [آن‌قدر در خط مقدم ماموریت‌ها حاضر] می‌شد که صدای دوستانش را هم درآورده بود که چرا همه‌اش محمدحسین ...
پدرش ازاین جوان ۷۴ای خاطره های خوب زیادی در ذهن داره : محمدحسین خیلی روی نماز اول وقت حساسیت داشت . زیارت عاشورا خوندنش‌، ترک نمیشد و سینه‌زن امام حسین (علیه السّلام) بود. خیلی اخلاص داشت. بی‌ادّعا بود و هیچ وقت از کارهای خیری که می‌کرد حرفی نمیزد .
مادر شهید محمّدحسین حدادیان می‌گفت: محمّدحسین خیلی روی حجاب تأکید داشت. غیرتی بود. ما تذکّر، در مورد رعایت حجاب، از طرف او نداشتیم، امّا اگر حتّی اقوام رو در بیرون از منزل می‌دید که حجاب درستی نداشتند، توجّه نمی‌کرد و گاهی اونها پیش من گله می‌کردند که محمّدحسین، ما رو توی خیابون دیده و سلام نداد و توجّهی نکرد. من هم می‌گفتم حجابتون رو رعایت کنید تا محمّدحسین به شما سلام کند. تا مادامی که این‌طور هستید، توجّه نمی‌کند.
خواهر محمد حسین روایت میکنه : بهترین خاطره‌های من از بچگی‌هام پر از پارک، تفریح و رستوران است. یعنی پدر و مادرم حتی وقتی ما رو به هیئت می‌بردند، قبل یا بعد از اون کلی تفریح برای ما تدارک می‌دیدند. مثلاً من توی اون سن و سال همیشه حرم حضرت عبدالعظیم رو به خاطر اینکه قبل از زیارت معجون و ساندویچ می‌خوردیم دوست داشتم .
نکته تربیتی این کلام رو دریابیم👆
ادامه روایت بمونه فردا نماز صبح قضا نشه التماس دعا🍀
السلام علیک یا فاطمه الزهرا
بریم برای ادامه روایت دیشب....
-ڴنبد آبے شݪمچہ🍃💚
خواهر محمد حسین روایت میکنه : بهترین خاطره‌های من از بچگی‌هام پر از پارک، تفریح و رستوران است. یعن
🌱 چون محمد حسین از سن خیلی کم، چهار پنج سالگی و یا حتی کمتر ؛ همیشه با بابا توی بسیج، پایگاه و ایست بازرسی بود وقتی بزرگ‌تر و‌ نوجوون و به نوعی مستقل شد و رفت و آمدهاش دست خودش بود ، دیگه بیشتر زمانش‌ رو توی بسیج، حوزه و پایگاه می‌گذروند. [ می‌تونم بگم : کل نوجوونی و جوونیشو رو توی این راه می‌دوید.] بعضی وقت‌ها می‌خندیدم و‌می‌گفتم : هرجا آشه محمد حسین فراشه .. محمدحسین خیلی شوخ طبع بود . همیشه اقوام وفامیل از همصحبتی باهاش لذت میبردند . همیشه دنبال این بود یک کاری کنه من رو بخندونه وشاد کنه .. رشته دانشگاهیش علوم سیاسی بود و به [مسائل روز جامعه ]و [صحبتهای رهبر] خیلی اهمیت میداد .
زلزله میومد محمدحسین اونجا بود درحال کمک هروقت درگیری کف خیابون بود محمدحسین حضور داشت. گاهی فقط ۲ساعت میخوابید دائم دنبال کمک رسانی و فعالیت های بسیج بود . در کنارش خادم هیئت رایةالعباس(ع) هم بود .
. محمدحسین خیلی با شهدا ارتباط داشت. دائم سر مزارشو ن بود . خصوصا : [ شهدای گمنام ] شهید ابراهیم هادی، شهید باقری. آخرین کتابی که قبلِ شهادت داشت می‌خوند و دستش بود زندگی نامه ی شهید باقری بود. یا سر مزار شهدا بود و یا ؛ داشت وصیت نامه ها و زندگی نامه‌هاشون رو می‌خوند .