eitaa logo
-ڴنبد آبے شݪمچہ🍃💚
8.3هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
29 فایل
•| السلام علیک یا فاطمه الزهرا |• • • #اللهم_عجل_لولیک_الفرج • • •|اسفند هزار سیصد نود نه|• • • #سلامتی_تعجیل_در_فرج_امام_زمان_عج_صلوات • • مجنون عمه سادات زینب (س) • • • • #ادمین_گنبدآبی_دعا_کنید🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
قانون گردان تخریب اینه یه راوی میاد برات تعریف میکنه چیشده و چی بوده یه مداح میاد برات با روضه ی مادر شروع میکنه ...
ولی گیجی ... هنوز نمیفهمی راوی چی میگه ... ینی چی... تو حال و هوای خودتی که راهنماییت میکنن سمت خروج .. ته ِ حسینیه ... میری بیرون یه راه کوچیک هست .. که کلی پرچم داره و فانوس .. نگاه که میکنی پایین هر پرچم یه چاله است ..
کم کم که دقت کنی ، میفهمی این چاله ها ، قبر اند:) قبر های ِ تو خالی ... برات تعریف کردن که برای آموزش ِ بچه ها میومدن این اطراف حسینیه ، چادر میزدن، هفته ها آموزش میدیدن...
وقتای استراحت شون مث منو تو وقت حروم نمیکردن:) حتی خیلی هاشون نمیخوابیدن میومدن یه گوشه ای برای خودشون قبر میکندن، میرفتن داخل قبر ها .. مناجات و مناجات و مناجات ...
اصن میدونی چقد نماز شب خونده شده توی این قبر های دست نخورده :)؟
حالا فرض کن چنتا از این قبرا جلوی تو ان... اصن جرات شو داری بری داخل یه قبر !؟
چرا راوی گفت اکثر بچه های گردان تخریب زیر ۲۲ سال بودن!؟
ببین رفیق ... خیلیه هاااااا...‌خیلیییی... از همه ی دنیا بگذری ، از وابستگی هات بگذری ، از مادرت پدرت درست، شناسنامه اتو دست کاری کنی بیای جبهه که حداقل ترین کار و بدن دستت ... بشی تخریبچی...
که وقتی راه بسته شد بچه ها موندن، کسی از گردان آسیب نبینه ... توی بچه نوجوون خودتو فدایی یه لشگر کنی... بخوابی رو سیم خاردار ... بخوابی رو مین ...
که بچه ها از روت رد شن برن برسن به عملیات :)
تو چن سال از اون نوجونننااا بزرگ‌تری !؟ چقد مفید بودی برای فرمانده!؟
https://harfeto.timefriend.net/16751605955799 سلام ی تکیه از روایتگری بود نمیدونم چقد حالتون خوب شد چ حسی اومد سمت تون من نمیدونم(: اما... هرچقد ک حالتون خوب شد من فقط فقط فقط میخوام دعام کنید (ک دعوت شم امسال برم)💔 خیلی محتاج دعاتون هستم با دل های پاک تون راستی نظرهاتون راجب روایتگری برام ارسال کنید...🌱
چهلمین و آخرین روز از چله زیارت عاشورا...🌸
_جان ب فدایت♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بارش باران در دمشق ، حرم مطهر حضرت رقیه سلام الله علیها✨ روحی فداک بنت الحسین♥️ @shahidshalamche_8
امشب رضویون شادند همه دل در حرم رضا نهادند همه عیدى ولادت از رضا مى‏ گیرند خشنود ز مقدم جوادند همه♥️ @shahidshalamche_8
حواج دنیوی تون بحق امام جواد ختم ب خیر بشه ان شاءالله
السلام علیک یا علی اصغر الحسین♥️ مژده بر عالم دهید ارباب دوباره پسر دار شده است
_تو ب ما جرات طوفان دادی♥️🇮🇷
سلام به شلمچه سلام به جایی که تک تک سلول های بدنم با شنیدن اسمش پرواز میکنن به سمتش نمیدونم امسال قسمتم میشه بیام یا نه ولی پر دردم، درد دوری دیگه طاقت ندارم کاش ایندفعه که میام دیگه برنگردم. درد فراغ را که میداند؟ که میداند گریه های شبانه ی بچه ها خادم الشهدا را برای دور بودن از معشوقشان، که میداند که انها از دوری دق میکنند ولی باید بسوزند و بسازند:) ای خاکت مقدس ترین خاک ها بطلب مارو تصدقت:) 💚 از طرف: نوکر شهدا برای تسلای درد دوری
-ڴنبد آبے شݪمچہ🍃💚
سلام به شلمچه سلام به جایی که تک تک سلول های بدنم با شنیدن اسمش پرواز میکنن به سمتش نمیدونم امسال قس
این نوشته یکی از دوستامه ک خادم شهداست گفته بگم براش دعا کنید کار اعزام خادمیش جور بشه از سادات هم هستن خیلی دعا کنید لطفا♥️ این وسط ها برای منم دعا کنید🚶‍♀💔 بخدا خیلی دلتنگیم خیلی...
هدیه ب امام جواد (ع) دعا بفرمایید 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خَلِّصنا مِن الفراقِ کربلا یا رب...(:
شهیده زهره بنیانیان که بود؟! متولد دی ماه سال ۱۳۳۶ در اصفهان در یک خانواده متوسط، دوران ابتدایی را گذراند در دبیرستان برای حفظ حجاب به مدت دو هفته از رفتن به کلاس محروم ماند و با تعهد والدین اجازه ورود به کلاس می‌گیرد. کتب شهید مطهری و شریعتی را مطالعه میکرد. در جلسات مذهبی شرکت میکرد زهره بسیار قرآن میخواند و از هر فرصتی برای دعا استفاده میکرد. مادرش میگوید: یک روز در آشپز خانه کمک میکرد النگو در دست داشت، بخار، النگو ها را داغ میکرد دیدم که زهره عمداً دستهایش را روی بخار داغ میگیرد تا النگوها داغ شوند و بعد کمی آنها را به دستش می چسباند به من نگاه کرد و گفت: "مادر نمیدانم آیا طاقت آتش سوزان جهنم را دارم یا نه؟ تنی که تحمل این دما را ندارد چگونه آن آتش را تحمل کند..!" خانم غازی از شاگردان بانو امین درباره شخصیت زهره میگوید: زهره بنیانیان از ده دوازده سالگی به کلاسهای‌ما می‌آمد. در نیمه شب ها که با خدا راز و نیاز میکرد مشاهداتی عرفانی داشت که آن را برای ما بازگو میکرد و به سفارش ما همه آنها را در یک دفترچه یادداشت می نمود. وقتی خصوصیات اخلاقی او را به خانم بانو مجتهده امین، گفتم سفارش کردند که حتماً با او به طور خصوصی کار شود چون روحی بزرگ داشت. زهره حقیقتاً یک روحیه ملکوتی داشت. تغییرات عمیق رفتاری او خانواده را نگران میسازد. فامیل به او مهر جنون و دیوانگی میزنند. شکاف عمیقی را بین خود و خانواده احساس میکند. با یک ازدواج ناخواسته به اوج خود میرسد. در اواخر سال تحصیلی ۵۴-۵۵ با اینکه سال تحصیلی را به پایان نبرده و درسش نیمه کاره مانده عازم کشور آلمان میشود. این تصمیمی بود که خانواده برای او گرفته بودند و عازم سرزمینی میشود که با او و هویت مذهبی اش بیگانه است‌. نامه های او به مادر همه حاکی از فشارهای روحی زیاد اوست. پس از شکست در ازدواج از طریق تماس با دوستان به لبنان رفته و به مبارزین فلسطینی می پیوندد. در لبنان یک دوره نظامی میبیند و سال ۵۶ به ایران بازمیگردد. فعالیت های انقلابی و مذهبی خود را در قالب شرکت در جلسات مذهبی، سخنرانی، توزیع نوارها و کتب و اطلاعیه های امام در شهر اصفهان، قم، تهران و همچنین تشکیل کلاسهای رزمی (تکواندو ) به اوج خود میرساند تا آنجا که از طرف ساواک نیز دستگیر میشود ولی با زیرکی خاص، مدارک را از بین میبرد و آزاد میشود. در این دوره مبارزات، او با یکی از همرزمانش ازدواج میکند سرانجام در اردیبهشت ۱۳۵۸ با حضور در یک عملیات نظامی بر علیه گروهک های ضد انقلاب در درگیری به شهادت میرسد... نام و یادش گرامی باد🌱❤️‍🩹 @shahidshalamche_8
دقیقا نمیدونم چند وقت بود مزار دایی شهیدم و رفقاش نرفتم اما امروز دعوت شدم💔
آخ چقد حرف دارم باهاشون(((:💔