📗🇮🇷یازهراس♡شهیدتورجی زاده🇵🇸📗
🌼💞🌼💞🌼 💞🌼💞 سلام رفقای شهید تورجی زاده با هماهنگی مدیر کانال قرار شد هفته ای یک بار ختم صلوات به ن
🌺سلام بزرگواران
#ختم_صلوات
به نیابت از شهید محمد رضا تورجی زاده
🍃به نیت رضای خدا
🌼 سلامتی و ظهور امام زمان عج
🍃 سلامتی و عاقبت بخیری و ان شاءالله ازدواج همه مجردهای کانال به خصوص خانومی که التماس دعا داشتند با دلهای پاکتون در حقشون دعا کنید خاستگار مناسب و تایید شده آقا امام زمان عج براشون بیاد و ختم به خیر بشه🙏
📿مهلت ختم صلوات تا چهار شنبه✅
📲بزرگواری مایل هست شرکت کنه اعلام کنه👇👇
@besooyeto70
💐🌟💐🌟💐🌟💐🌟💐
4_6050690127775138980.mp3
7.56M
آشتی با امام زمان (عج)
این فایل ارزش صدها بار شنیدن را دارد...
💐سخنران محمد_دولتی
با صدای علی_فانی
#شهیدمحمدرضا_تورجی_زاده
╭─┅*═ঈ🇮🇷ঈ═*┅─╮
@shahidtoraji213
╰─┅*═ঈ❤️ঈ═*┅─╯
هدایت شده از 📗🇮🇷یازهراس♡شهیدتورجی زاده🇵🇸📗
سلام رفقای شهید
خب بریم سر #ادامه_خاطرات_شهید تورجی_زاده😊🌹
#یازهرا
#شهیدمحمدرضا_تورجی_زاده
╭─┅*═ঈ🇮🇷ঈ═*┅─╮
@shahidtoraji213
╰─┅*═ঈ❤️ঈ═*┅─╯
هدایت شده از شهید تورجی
هدایت شده از شهید تورجی
شنیده بود از دوستان شهید تورجی هستم . آمده بود مرا ببیند . آن هم بعد از گذشت بیست سال از شهادت او . لباس روحانی تنش بود . نامش حجت الاسلام سجاد بودد . بچه اصفهان و ساکن قم بود.
چند خاطره برایش تعریف کردم . بعد پرسیدم:محمد را از کجا میشناسی!؟
گفت:ماجرای عجیبی است . من نه انسانی مذهبی بودم . نه علاقه به روحانیت داشتم و نه...اما نماز را می خواندم. در دبیرستان مشغول درس بودم . دوست کناری من بسیجی بود. شهدا را می شناخت و...
هدایت شده از شهید تورجی
روزی دیدم نوار کاست در کیفش هست . با تعجب پرسیدم:این نوار چیه!
گفت مناجات با خداست . یک شهید خوانده . نوار را به من داد . گفت:گوش کن و فردا بیار.
قبول کردم . نوار را گرفتم و رفتم . آخر شب کیف مدرسه را آماده کردم . یکدفعه نوار را دیدم . گفتم:چون قول داده ام کمی از نوار را گوش می کنم.
رفتم داخل اتاق . صدای ضبط را کم کردم تا مزاحم کسی نباشم . ساعت سه نیمه شب است . سه بار تا کنون همه نوار را گوش کرده ام . اما نمی توانستم بخوابم . سوز عجیبی در صدایش بود . فردا به سراغ دوستم رفتم .
هدایت شده از شهید تورجی
نوار های دیگر شهید تورجی را میخواستم .
شب به مسجد رفتم . برای گرفتن نوار . کم کم پای من به مسجد باز شد . دوستان مسجدی پیدا کردم . وارد بسیج شدم . مدتی بعد به جای دانشگاه تصمیم گرفتم به حوزه بروم . خانواده خیلی مخالفت می کرد . اما من مصمّم بودم .
به هر حال به حوزه رفتم . بعد از طی مقدمات به قم رفتم . اما هیچگاه فراموش نکردم . کسی که این مسیر را برای من هموار کرد شهید تورجی بود.
همواره دعایش میکردم . در همه مشکلات زندگی ایشان را واسطه درگاه خدا قرار می دادم.
هدایت شده از شهید تورجی
از ایشان خواستم در برنامه ازدواج مرا یاری کند . با یاری خدا ازدواج کردم . همکنون هم در قم مشغول تحصیل و تدریس هستم.
***
قبل از ظهر بود . از خانه تماس گرفتند . مادرم گفت:شخصی از شهرستان آمده و سراغ برادر شهید تورجی را می گیرد!
زودتر از قبل به خانه آمدم . جوان جلوی درب خانه بود . به داخل دعوتش کردم.
لهجه کُردی داشت . از لباس هایش هم مشخص بود .
هدایت شده از شهید تورجی
شروع به صحبت کردیم . گفت:عباس کارخانه ای هستم . از روستای پل شکسته آمده ام . از شهرستان کنگاور کرمانشاه . آمده ام چند عکس از شهید تورجی پیدا کنم!
تعجب من را که دید ادامه داد: ما در آنجا عاشق صدای این شهید هستیم . در حسینیه ی روستا نوارهای مداحی تورجی را می گذاریم . اصلا حسینیه ما به نام شهید تورجی است!
صبح امروز رسیده ام اصفهان . آدرس شما را هم از بنیاد شهید گرفتم.
من هم چند عکس و پوستر برایش تهیه کردم
هدایت شده از شهید تورجی
شروع به صحبت کردیم . گفت:عباس کارخانه ای هستم . از روستای پل شکسته آمده ام . از شهرستان کنگاور کرمانشاه . آمده ام چند عکس از شهید تورجی پیدا کنم!
تعجب من را که دید ادامه داد: ما در آنجا عاشق صدای این شهید هستیم . در حسینیه ی روستا نوارهای مداحی تورجی را می گذاریم . اصلا حسینیه ما به نام شهید تورجی است!
صبح امروز رسیده ام اصفهان . آدرس شما را هم از بنیاد شهید گرفتم.
من هم چند عکس و پوستر برایش تهیه کردم