eitaa logo
مداحی مدیا
1.3هزار دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
تاج سر عالم و ادم زهرا ۜ از کودکیم دل به تو دادم‌زهرا ۜ آن روز که من هستم و تاریکی قبر جان حسنت برس به دادم زهرا ۜ @shahidwn _🌿
💔 حُسین سرش را از زانو هایش بلند کرد... اشک هایش را پاک کرد و نگاهی به خانه انداخت... . جای خالی مادر... هجوم بغض به گَلویش را حس کرد... بعد از مادر باید عادت میکرد به میهمان جدید گَلویش... . در گوشه ای حسن داشت با خواهر کوچکشان بازی میکرد... اما چه بازی ای... حسن‌... جور دیگری شده بود... از همان روزی که دلش شور مادر را میزد... حسن بزرگ شده بود... هر وقت به کوچه پا میگذاشت اشک هایش روان میشد... حسن... برادرش... چه شده بود که از یک کودک مرد ساخته بود... . چشمانش چرخید... زینب... زینب نبود... بلند شد... اتاق را با دقت نگاه کرد... رو به حسن کرد و گفت... برادر... زینب کجاست... حسن گفت... زینب... نمیدانم... سرگرم بازی بودم‌... و با هم شروع کردند به صدا کردن... دِل حسین پایین ریخت... زینب جانش بود و اکنون نبود جان در بدنش... . زینب... زینب جان... خواهرم... . پرده را کنار زد... زینب در میان چادر نماز مادر به خواب رفته بود... . حسین تاب نیاورد و همانجا نشست... اشک هایش... آرام آرام جاری شد... مادرم... مادر خوبم... ... ... 💔السلام علیک یا فاطمه الزهرا... 💔السلام علیک یا سید الشهدا... . @shahidwn _🌿
یا ایهاالذین آمَنوا لا یَغتَبْ بعضُکُم بعضا ای اهل ایمان از یکدیگر غیبت ننمایید. حجرات/۱۲ @shahidwn _🌿
🍂محتاجت ام... همچون ماهی که محتاج آب است... 🍁دلتنگت ام... همچون گیاهی که دلتنگ نور است... 💔 همچون انسانی که دنیایش را از دست داده... غصه دارم... دلتنگ و محتاج نگاهت و غصه دار نبودنت ام... ببخش ما را... . 🍃السلام علیک یا صاحب الزمان.. . @shahidwn _🌿
هدایت شده از افتخارات جمهوری اسلامی
قابل توجه کارشناسان و صاحب نظران فرهنگی ♦️پژوهشهای 🔹قسمت ۲: مهندسی اجتماعی ❓مهندسی اجتماعی یعنی چه؟! ☝️یعنی بکار گیری هدفمند تکنیک هایی که بوسیله آن می شود رفتار افراد جامعه را مدیریت کرد. 🔺جریان بدحجابی توسط همین تکنیک ها در جامعه ما و حتی در جهان شکل گرفته 🔸تکنیک مهندسی اجتماعی یعنی تکنیکی برای مدیریت تصورات افراد جامعه 🚸انسانها سبک زندگی و حتی رفتار اجتماعی شان را بر اساس تصورات شان تنظیم می کنند. 👁مثلا یک جوان با دیدن چند فیلم رزمی مثل فیلم های بروس لی یا جکی جان، این تصور به او القا می شود که افراد رزمی کار خیلی مهم و قوی هستند، به دنبال این تصور، علاقه ای در او برای یادگیری فنون رزمی ایجاد میشود... ◽️با استفاده از تکنیک های مدیریت تصورات جامعه می شود رفتارهای یک جامعه را تغییر داد و از حجاب به سمت بدحجابی برد 🔃اما هر تکنیکی یک ضد تکنیک هم دارد... ✌️ با یک ضد تکنیک به میدان آمده است... 🌀پیگیر ادامه توضیحات در روزهای آینده باشید.
🌹بسمه تعالی🌹 . 6⃣ قسمت ششم... . نای سوخته... . آرام اما سریع بدن بی جان و سبُک علی را در پتو پیچیدند و به بیمارستان رساندند... لب های مادر همچنان بسته بود و چشم هایش خیره!! انگار آخرین صحنه ای که در ذهن او ثابت مانده بود... صحنه ی تشنج دوباره ی علی و بی هوش شدن او بود... علی را برخلاف سایر بیماران به جای چهل و پنج دقیقه ؛ یک ساعت و نیم در اتاق احیا نگه داشتند... سر علی توی دست دوستش بود و گاه گاهی با چشمان نیمه باز به چشم های او لبخند میزد... همه امیدوار بودند... در این دو سال و نیم علی به تحمل سختی عادت کرده بود... و همه عادت به شرایط وخیم او... اما مثل اینکه واقعا این آخرین نگاه های او بود... و دیگر برگشتی در کار نبود... آری!! در پایان یک ساعت و نیم... علی برای همیشه چشم های خندان و مهربانش را بسته بود... همه شوکه بودند... خیلی غیر منتظره بود... حدود ربع ساعت سکوت سنگینی تمام بیمارستان را فرا گرفت... مادر همچنان خیره در میان هیاهوی اطرافیان وارد اتاق شد... دو ساعت برای حرف های دل مادر با میوه دلش خیلی کم بود... کسی که در طی این دو سال دوباره کودکی اش را با مادر مرور کرده بود حرف ها داشت و علی اینبار تمام وجودش گوش شده بود... برای شنیدن حرف های او... آنقدر ساکت تا فقط مادر بگوید و او بشنود... اما نه... انگار کم کم بقیه حرف ها می مانَد برای شب های جمعه از پشت پنجره سنگی مزار علی... چون دوران خانم وارد اتاق شدند و سعی داشتند تا با آرام کردنش او را از اتاق بیرون ببرند... آنها مدام سر هایشان را در تایید مادر که میگفت: علی زنده است تکان ميدادند... با صدای بسته شدن زيپ کاور قلب مادر لرزید💔 کم کم گوش هایش صدای رفتن را میشنید... پسرم انقدر نحیف شده بود... که گویی تنها روشی بر روی برانکارد کشیده بودند... مادر به دنبال آنها به طرف ماشین سردخانه میدوید... _ آروم!! آرومتر!!! بچم خوابیده؛ یواش تکونش بدید! بیدار میشه... الهی خیر ببینی مادر... یه پتو بیارید بچم ضعیف شده زود سردش میشه... گردنشم اگه بالش زیر سرش نباشه خیلی اذیت میکنه... بجنب مادر... الان همیجوری میذارنش اون تو... همه چشم ها از شدت بغض میلرزید... کم کم صورت ها خیس اشک شد و شانه ها هم به لرزه افتاد... و ناگهان... . 🌙ادامه دارد . @shahidwn _🌿
یا زهرا...💔
💔 بابا میگه آروم؛ آروم... وقتشه که برگردیم به خونه... بچه ها رو تو بغلش... یا روی شونه هاش میشونه... راهی میشه ولی دلش... اینجا میمونه... 💔 شام غریبون... اول قِصّس... اول گریه... اول غُصّس... چشمام از امشب... ابر بهاره... این خونه بی تو... آروم نداره... 💔 نگو که بی مادر شدیم... نگو که باور نمیشه... من که میگم خونه پُر از... لبخند های همیشگیشه... 💔 خودش در و باز میکنه... مثل همیشه... میگه که اینا همش یه خواب بود... مگه نه بابا... همش یه خواب بود... 💔 آغوش مادر و میخوام... حتی شده یه بار دیگه... بشه پناه گریه هام... حتی شده یه بار دیگه... بهم بگه بخند برام... یه بار دیگه... 💔 السلام علیک یا فاطمه الزهرا... @shahidwn _🌿
🍃 به فکر نمازت باش مثل شارژ موبایلت! با صدای اذان بلند شو مثل صدای موبایلت! از انگشات واسه اذکار استفاده کن مثل صفحه کلید موبایلت! قرآن رو همیشه بخون مثل پیامهای موبایلت! @shahidwn _🌿
🌹بسمه تعالی 🌹 . 7⃣ قسمت هفتم... . نای سوخته... . ناگهان صدای هق هق سکوت سنگین بیمارستان را شکست... مادر همچنان حیران و مبهوت به دنبال رَد پای علی... او بی تاب علی بود و همه نگران سلامتی او... _ روضه! _ آفرین چه پیشنهاد خوبی!! هماهنگیش با من... جوان این را گفت و به سرعت به طرف منزل علی رفت... ترتیب دادن یک مراسم روضه در چنین شرایطی تنها راه تسکین قلب مادر بود... هرچند که سکوت خانه... تخت خالی و بهم ریخته علی... بالشی که هنوز جای گودی سرش روی آن مانده بود... همه و همه دیگر روضه خوان نمیخواست... از کلام دلنشین مداح قلب مادر آرام شده بود... حتی با وجود اینکه... ناله های بچه ها دیوار های خانه را هم می لرزاند... اولین شبی بود که مادر با صدای گرفته ی علی به خواب نميرفت و کسی هم نبود که حرف هایش را بشنود... پرستارِ مهربانِ پسر عادت داشت هر شب دست بر سر او بکشد و رو انداز را بر رویش بیندازد و زیر سرش را آنقدر با دست های مهربانش بالا و پایین کند تا مبادا گردن آسیب دیده اش ذره ای بدخوابش کند... به طرف تخت علی رفت... با دستش تشک و بالش را نوازش کرد و صورتش را به نرمی بالش سپرد در حالی که آن را میبویید و میبوسید... _ مامان!! مامان!! چشمان مادر لحظه ای به گرم شدن نمیرسید... مدام صدای گرفته اما گرم و مهربانِ پسر در گوشش می پیچید... _ مامان!! بیداری؟؟؟ _ مامان یادته میخواستی برام زن بگیری؟؟ یادته ميگفتم عروست باید بالای سرت باشه و میگفتی از الآن من و فروختی!! _ آره یادمه ؛ تو هم خوب بلدی چاپلوسی کنیا... حرفاتو یادته!!! _ مامان جون! عروست همیشه باید دستت و ببوسه... مادر تا به خودش آمد دید بالش علی زیر سرش خیس شده... بلند شد... رو انداز را کنار زد و صورتش را پاک کرد... از پنجره اتاق نگاهی به بیرون انداخت... مثل اینکه آسمان هم یک دل سیر گریه کرده بود... انگار ساعت از حرکت ایستاده بود... و لحظه ها هم بدون علی رمقی نداشت... . 🌙ادامه دارد... . @shahidwn _🌿
هدایت شده از افتخارات جمهوری اسلامی
قابل توجه کارشناسان و صاحب نظران فرهنگی ♦️پژوهشهای 🔹قسمت ۳: ضد تکنیک ❗️مهم ترین تکنیک دشمن برای مهندسی اجتماعی و اجرای برنامه های تهاجم فرهنگی، القای این تصور است که یک رفتار خاص مثل بدحجابی یا آزاد بودن حجاب مورد حمایت یا رضایت اکثر مردم است و در حال فراگیر شدن است. ☝️با القای این تصور ، به مرور افراد جامعه از فرهنگ حجاب فاصله می گیرند و حساسیت آنها نسبت به این ارزش فرهنگی کم می شود. 👆چون منطق رفتاری بسیاری از افراد جامعه همین ضرب المثل است که «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو» 💢برای تقویت جریان ضد حجاب در جامعه، کافیست این تصور به جامعه القا شود که در مورد حجاب، رنگ جماعت، رنگ گریز از حجاب است ... ✳️و اما ضد تکنیک در این موضوع، این است که در متن جامعه توسط خود مردم موضوع حجاب و طرفداری بر آن برجسته شود بنحوی که مشخص شود اکثر جامعه طرفدار این ارزش فرهنگی هستند. ✅مهم ترین برنامه دقیقا همین است. 🌀توضیحات بعدی، در روز های آینده