شهید شو 🌷
💔 ✨ #قدیس ✨ #قسمت_چهل نویســـنده: #ابراهیم_حسن_بیگے کشیش داشت فکر می کرد که سارق یا سارقین از
💔
✨ #قدیس ✨
#قسمت_چهل_و_یکم
نویســـنده: #ابراهیم_حسن_بیگے
کشیش روی یکی از صندلی ها نشست، گفت:
"نه!
من هیچ وقت پولی در دفترم نگه نمی داشتم.
این دو هزار دلار، پول یک مرد تاجیک بود که قرار بود بیاید و آن را از من بگیرد."
ستوان به کشیش خیره شد و گفت:
"یک مرد تاجیک؟ آیا او می دانست شما دو هزار دلار را دفتر کارتان نگه می دارید؟"
کشیش که اصلا حوصله ی سین جیم های پلیس را نداشت، بی حوصله جواب داد:
"خیر! او چیزی نمی دانست.
قرارمان دو روز پیش بود، اما نمی دانم چرا نیامد."
در سؤالات ستوان، بوی سوءظن به مشام کشیش رسید
"- ببخشيد پدر!
آیا شما با این مرد تاجیک، قصد معامله ی چیزی را داشتید؟"
کشیش فکر کرد ای کاش نامی از مرد تاجیک نمی آورد و ذهن ستوان را به سمت معامله ی کتاب که در روسیه امری غیرقانونی بود نمیکشاند:
"هيج معامله ای در بین نبود.
او جوانی بود که احتیاج به کمک داشت و فرد خیری این پول را به من داد تا در اختیار او قرار دهم."
ستوان پرسید:
"می توانید نام این مرد تاجیک را به من بگویید؟"
کشیش احساس کرد در بد مخمصه ای گرفتار شده است.
دسته ی صندلی را محکم فشرد تا بر اعصابش مسلط شود.
گفت:
"ماجرای این سرقت، قطعا هیچ ارتباطی با مرد تاجیک ندارد.
او می توانست به موقع بیاید و پولش را بگیرد و برود؛ پس دلیلی ندارد که دو روز بعد بیاید و پول خودش را به سرقت ببرد."
ستوان فکر کرد این کشیش پیر به نکته ی جالبی اشاره کرده است.
هیچ آدم #عاقلی نمی آید پول خودش را #بدزد؛ آن هم از کلیسایی که ورود به آن مخاطراتی دارد.
علاوه بر آن، بهم ریختگی محراب کلیسا، نشان میداد که سارق یا سارقین به دنبال چیزهای دیگری هم بوده اند.
" البته شما راست می گویید پدر!
ذهن من به طرف ماجرای قتل یک مرد جوان تاجیک سوق داده شد که دو روز پیش جنازه اش را در یک شرکت ساختمانی پیدا کردیم.
ظاهرا نگهبان آن شرکت بوده.
صد البته نباید بین آن مرد تاجیک مقتول و مرد تاجیکی که قرار بود شما دو هزار دلار را به او بدهید، رابطه ای وجود داشته باشد."
کشیش در صندلی فرو رفت و مچاله شد.
رنگ صورتش چنان پرید که از نگاه تیزبین ستوان دور نماند. خیره به کشیش نگاه کرد:
"- چه شده پدر؟ حالتان خوب نیست؟"
#ادامه_دارد...
#کپی_ممنوعه😉
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
🏴 @aah3noghte🏴
@chaharrah_majazi
شهید شو 🌷
💔 ✨ #قدیس ✨ #قسمت_چهل_و_یکم نویســـنده: #ابراهیم_حسن_بیگے کشیش روی یکی از صندلی ها نشست، گفت:
💔
✨ #قدیس ✨
#قسمت_چهل_و_دوم
نویســـنده: #ابراهیم_حسن_بیگے
کشیش سعی کرد کنترلش را حفظ کند، اما ممکن نبود موفق به این کار شود.
مرد تاجیک به او گفته بود که در یک #شرکت ساختمانی نگهبان است.
پس دلیل #نیامدن او ...!
هر چند به قتل رسیدن مرد تاجیک می توانست خیال او را از بابت کتاب برای همیشه راحت کند، اما قتل او بی ارتباط با کتاب و آن دو مرد #مشکوک روس نبود.
اگر آن دو مرد که حالا می توانست حدس بزند قاتل مرد تاجیک هستند، به سراغ او می آمدند چه پیش می آمد؟
#سرقت از کلیسا هم باید کار آنها باشد.
واضح بود که آنها به دنبال کتاب بودند؛ پس دست از سر او هم بر نمی داشتند.
ستوان دستش را روی شانه ی او گذاشت و پرسید:
"چه شده پدر؟ حالتان خوب نیست؟"
کشیش آهسته جواب داد:
"چیزی نیست؛ احتمالا باید فشار خونم بالا رفته باشد."
ستوان گفت:
"شما به کسی مشکوک نیستید؟
کسی که می دانسته شما دو هزار دلار پول را در دفتر کارتان نگهداری می کردید؟"
کشیش سرش را تکان داد.
نوک انگشتان پاهایش مور مور می شد.
دلش می خواست دست به جیبش می برد و یکی از قرص های فشارش را می خورد، اما ترجیح داد فعلا به خودش مسلط شود:
"خیر! من به کسی مشکوک نیستم.."
ستوان گفت:
"به هر حال ما پس از بررسی کامل موضوع، مسأله را | صورتجلسه می کنیم. امیدوارم بتوانیم سارق یا سارقین را دستگیر کنیم."
ستوان که از دفتر کارش بیرون رفت، یکی از قرص های فشارش را بلعيد تا مانع سرگیجه بیشترش شود و به فاجعه ای فکر کند که در شرف تکوین بود؛ فاجعه ای که با قتل مرد تاجیک شروع شده بود و خدا میدانست چه وقت گریبان او را خواهد گرفت.
فکر کرد بهتر است همه چیز را به پلیس بگوید.
صحبت کردن درباره ی آن دو مرد مشکوک که حالا میدانست به یقین قاتل مرد تاجیک هستند، می توانست احتمال خطر را برای او از بین ببرد.
✨
#ادامه_دارد...
#کپی_ممنوعه😉
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
🏴 @aah3noghte🏴
@chaharrah_majazi
💔
زیبایی نه در جنگ
بلکه در مقاومت است..✌️🏼
#حاجقاسم
#شهید_قاسم_سلیمانی
#پروفایل #استوری😍
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
🏴 @aah3noghte🏴
#کپےبدونتغییردرعکس
💔
خدا #دختر را آفرید...
لبخندے زد و در گوشش
اینچنین زمزمه ڪرد:
حواستــ به حسادتــ مـاه باشد!
مراقبــ باش نورتــ ، خورشیــد را نیازارد!!!
از کنار #رود که رد شدے ڪمی از
پاڪے اتــ به او ببخش!
به #کوه کہ رسیدے قدرے غرور به قله هایش قرض بده!!!😌
و بدان ...
"زیبایے، نورانیتـ، پاکی و غرورتــ"
همه در گرو داشتن آن
گنجےستــ که در
ڪــوله بارتــ
نهان کردم.
آرے...
خدا؛ مُشتے حیا
بدرقه راهش ڪرده بود!
بــانو بڪوش که در ڪلاس بندگے
از خدایتــ بیستــ بگیری... .💚
#حجاب
#پروفایل #استوری😍
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
🏴 @aah3noghte🏴
#کپےبدونتغییردرعکس
- ناشناس.mp3
3.26M
💔
داغ نهان
گریه نکن
میگذرد این شب محنت بار
یوسف تو شهره شود بر سر هر بازار
#محمد_اصفهانی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
🏴 @aah3noghte🏴
💔
می گویند...
زن های عرب دلشان که می گیرد،
غصه که می افتد به جانشان،
راه کج می کنند سوی حرم تو آقا!
می نشینند یک گوشه چادرشان را روی صورتشان می کشند هی می گویند یا عباس ادرکنی! ادرکنی بحق اخیک الحسین !
اصلا حرم ات معروف است به عقده گشایی و باز کردن سفره دل...
می گویند...
شیعیان مدینه کارشان که گیر می کند،
روزگار که سخت می گیرد
یک راست می روند پشت دیوارهای بقیع ستون دوم روبروی حرم نبوی، آدرس مزار مادرتان است،
می روند و مادرتان را قسم می دهند به شما ؛
به شمایی که مشکل گشای دلهایی..
می گویند شما کاشف الکرب حسینی آقا..
می گویند هر که می رود کربلا غم های دلش حواله می شود به سوی حرم شما،
عقده های دلش باز می شود در آن صحن،
دلش آرام می گیرد..
یا عباس!
"يا كاشِفَ الْكَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَيْنِ اِكْشِفْ كَرْبى بِحَقِ اَخْيكَ الْحُسَيْن "
دریاب ما را
گره افتاده به سفر اربعینمان💔
#یا_عباس
#یا_ابوفاضل
#یاابالفضل
#اربعین
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
🏴 @aah3noghte🏴
#کپےبدونتغییردرعکس
💔
توجوشنڪبیریہعبارتےهست
ڪہمیگـہ:
یاڪریمالصـفح °•°🎈
#یعنےیہجورےتورومیبخشـہ
انگارنہانگارڪـہ
توخطایےمرتڪبشدے :)
#اَدعیہ
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
🏴 @aah3noghte🏴
💔
#قرار_دلتنگی😔
یک #آیت_الکرسی و #سه_صلوات، برای سلامتی و تعجیل در فرج حضرت پدر
#سلام_امام_زمانم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
به یاد حضرت باشیم🙏🏼🌿
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 📗کتاب صوتی #خون_دلی_که_لعل_شد قسمت 3⃣1⃣ "زندگینامه و خاطرات رهبر انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
end-12a.mp3
10.75M
💔
📗کتاب صوتی
#خون_دلی_که_لعل_شد
قسمت 4⃣1⃣
"زندگینامه و خاطرات رهبر انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای از دوران زندان و مبارزه با پهلوی"
#بسیارشنیدنی👌
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
🏴 @aah3noghte🏴
💔
قربان #علی، طایفه و ایل و تبارم
عشق علی و #آل_علی دار و ندارم
خورشید
#علی باشد و من همچو غبارم
مانند غلامان #علی در پی دار َـم
#یکشنبه_های_علوی_زهرایی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
🏴 @aah3noghte🏴
#کپےبدونتغییردرعکس