eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
19.2هزار عکس
3.7هزار ویدیو
71 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 "اللهم انا لا نعلم منهم الا خیرا..." این جمله ایه که حضرت آقا برای یه نفر نگفت...! و برای یکی سه بار گفت...! کاش آخر عمرمون ولی امرمون از ما راضی باشه.... کاش..💔 ... 💞 @aah3noghte 💞
💔 هشدار فرمانده نیروی قدس به آمریکا سردار قاآنی: آنهایی که این جنایت را کردند بدانند کاری کردند که سرتاسر عالم و هرکجا مردی پیدا شود آمادگی دارند آنها را به سزای عملشان برسانند مسیر مقاومت و نیروی قدس تغییری نمیکند شما با این جنایتی که کردید کاری دیگر درست کردید برای همه آزادگان جهان و مطمئن باشید حتی از درون خانه شما ممکن است کسانی پیدا شوند که پاسخ این جنایت را بدهند. ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #رمان_دلارام_من #قسمت_ششم نیما هم که طبق معمول عادت دارد مراتخریب کند، فنجان چای به دست به میز
💔 خاله مرجان و ثنا که می روند ، مادر مرا می کشد به اتاقش ، دوست دارم کمی درد دل کنیم، درباره هر چیزی جز ادامه تحصیل مـن، این را به مادر هم می گویم ، سعی می کند مهربان باشد، این جور رفتار ساختگی اش را دوست ندارم. می پرسد: خب بگو؟ درباره چی حرف بزنیم؟ سرم را روی پایش می گذارم و به خودم جرأت می دهـم برای صدمین بار بزرگ ترین سوال زندگی ام را بپرسم : میشه بریم سرخاک بابا؟ من دوست دارم ببینمش! می دانم الان دست هایش کمی می لرزد و اعصابش بهم می ریزد ، همیشه همینجور بوده آخر هم یک پاسخ داده : راهش دوره ، پدرت اجازه نمیده! اما من دنبال چیزی غیر از این می گردم : یعنی اجازه نمیده من یک بار خاک بابامو ببینم؟اصلا بابا چرا فوت کرد؟ مریضیش چی بود؟ -وقتی بزرگتر شدی خودت می تونی بری ،اما الان وقتش نیـست. -آخه من حــق دارم بدونم بابام کی بود، چکاره بوده؟ چرا هیچی ازش نمیگی!؟ مگه چکار کرده که هروقت یادش میافتی بهم میریزی؟ شانه هایم را میگیرد و سرم را از روی پایش بر می دارد ، نگاهم نمی کند. -به موقعش می فهمی، دوست ندارم دربارش حرف بزنم! -آخه کِی؟من که بچه نیستم! بلند می شود و در حالی که به طرف در می رود می گوید: بازم فکر کن درباره تصمیمت، بابات می گفت اگه بخوای بری حوزه به فکر یه حجره ام باش برای خودت! نمی فهمم کی رفت ؛ فقط می دانم با این حرف پدر؛ رسماً آواره شده ام! بالاخره بهانه ای که می خواست را پیدا کرد! نویسنـده:خانم فاطمه شکیـبا ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #رمان_دلارام_من #قسمت_هفتم خاله مرجان و ثنا که می روند ، مادر مرا می کشد به اتاقش ، دوست دارم ک
💔 هرچه به ذهنم فشار می اورم نمی توانم بفهمم دور و برم چه می گذرد ، مجهول بودن موقعیتم بر ترسم افزوده، اطرافم پر است از ساختمان های نیمه ویران ، صدای رگبار و تیراندازی و انفجار ، بوی دود و خون و باروت و هرم آفتاب و گرما تشنگی امانم را بریده ، اینجا کجاست که سر دراوردم؟ در معرکه کدام جنگ گیر افتاده ام؟ صدا از گلویم خارج نمی شود ، صدای غرش انفجارها انقدر بلند است که دستم را روی گوش هایم می فشارم و با چشمان کم سویم دور وبر را در جست و جوی پناهگاه یا فریاد رسی می کاوم. پاهایم سست می شود و بر زمین گرم زانو می زنم، روی خاک هایی که با گلوله و خمپاره شخم خورده اند، دستان بی جانم را ستون می کنم که صورتم زمین نخورد ، باز هم چشمانم را در اطراف می چرخانم، همه جا تار شده ، آخرین رمق هایم تحلیل می رود و سرم به زمین نزدیک می شود که ناگهان ، با دیدن شبح انسان جان میگیرم . صدا از گلویم خارج نمی شود که کمک بخواهم؛ او به طرفم می آید و من امیدوارانه نگاهش می کنم. می رسد بالای سرم ، جان می گیرم. چهره اش واضح ترشده ، پیرمردی ست قد بلند و چهارشانه؛ با لباس سبز سپاه ، سربلند یا ابالفضل العباس به سرش بسته و لبخند میزند ، از چشمانش مهربانی می بارد، خستگی و تشنگی یادم می رود، این پیرمرد نورانی به قدیس می ماند تا رزمنده ؛ و مگر نه اینکه رزمندگان ما کم از قدیس نداشته اند؟ آرام می پرسم:شما کی هستین؟ کنارم زانو میزند:تشنه ای دخترم؟ بی آنکه منتظر جوابم شود قمقمه اش را به لبانم نزدیک می کند: بیا دخترم ، همین الان از فرات برداشتم ، حالتو خوب میکنہ . فرات ؟مگر اینجا کجاست؟؟... نویسنـده:خانم فاطمه شکیبا ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #رمان_دلارام_من #قسمت_هشتم هرچه به ذهنم فشار می اورم نمی توانم بفهمم دور و برم چه می گذرد ، مجهو
💔 آب را یک نفس می نوشم، خنکایش ارامش را در رگ هایم جاری می کند ، پیرمرد درحالی که با محبت نگاهم می کند می گوید : بگو یا حسین(ع) دخترم! زیر لب یاحسین (ع) می گویم و می پرسم شما کی هستید؟ بازهم به سوالم توجه نمی کند و می گوید: پاشو بابا ! بیا بریم من می رسونمت! بابا! چه الفاظ آرامش بخشی ! تابحال کسی این طور خطابم نکرده، چقدر این مرد آشناست! حتما او را جایی دیده ام، پاهایم نیروی تازه می گیرد، بلند می شود و می گوید : پاشو بابا جون. می ایستم و کمر راست می کنم: انجا کجاست؟ چه خبره اینجا؟ -نترس حوراء! بیا بریم، من می رسونمت! -شما اسم منو از کجا می دونید؟ چرا نمی گید اینجا کجاست و چه خبره؟ شما کی هستید؟ عمیق نگاهم می کند وبا صدایی حزین می گوید :اینجا کربلاست باباجان! -کربلا؟؟؟؟ -آره مگه همین الان آب فرات رو نخوردی؟ -فرات؟خود فرات کجاست؟حرم کجاست؟ اینجا فقط یه شهر جنگ زده است! -لبخند میزند :نشنیدی کل ارض کربلا؟ نویسنده: خانم فاطمه شکیبا ... 💞 @aah3noghte💞
💔 ‏بهترین توصیف برای حال این روزای ما این جمله ی امام سجاد (ع) تو مجلس یزیده : "فَإِنَّ الْجُرْحَ لَمّا يَنْدَمِل" این زخم خوب شدنی نیست 💔😭 ... 💕 @aah3noghte💕
5.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔 گلایه شهید سلیمانی از کسانی که به ولی امر مسلمین نامه سرگشاده نوشتند! 👈 ببینید بسیار درس آموز است. ❤️🕊 ... 💞 @aah3noghte💞
💔 هر مملکتی یک پدر مهربان و یک پیر دانا میخواهد که سرد و گرم روزگار را چشیده باشد ❤️ ... 💞 @aah3noghte💞
💔 دلم سنگ است میدانم دلم تنگ است میدانی.. نمیدانم ک خاک آستانت میشوم یا نه؟😔 یا بن الحسن...😔💔 ... 💞 @aah3noghte 💞
💔 ‏بردار پرده زِ رُخ که مشتاقِ لقاییم ... 💔 😔 یک و ، برای سلامتی و تعجیل در فرج حضرت پدر به یاد حضرت باشیم🙏🏼🌿 ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_بقره (۶۵)وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِينَ اعْتَدَواْ مِنكُمْ فِي السَّبْتِ
✨﷽✨ (۶٧)وَ إِذْ قَالَ مُوسَي لِقَوْمِهِ إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُواْ بَقَرَةً قَالُواْ أَتَتَّخِذُنَا هُزُواً قَالَ أَعُوذُ بِاللّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ  و (به خاطر بياوريد) هنگامى كه موسى به قوم خود گفت: خداوند به شما فرمان مى دهد (براى يافتن قاتل) ماده گاوى را ذبح كنيد، گفتند: آيا ما را به تمسخر مى گيرى؟ (موسى) گفت: به خدا پناه مى برم از اينكه از جاهلان باشم. ✅ نکته ها: اين سوره را به جهت اين داستان، سوره بقره ناميده اند. فرمان ذبح گاو، در تورات به عنوان يك قانون قضايى مطرح شده است و خلاصه ى ماجرا از اين قرار بوده كه مقتولى در بين بنى اسرائيل پيدا شد كه قاتل آن معلوم نبود. در ميان قوم نزاع و درگيرى شروع شد و هر قبيله، قتل را به طايفه و قبيله اى ديگر نسبت مى داد و خود را تبرئه مى كرد. آنها براى داورى و حل مشكل، نزد حضرت موسى رفتند. موسى عليه السلام به آنها فرمود:خداوند دستور داده گاوى را ذبح كنيد و قطعه اى از بدن آنرا به مقتول بزنيد تا زنده شود و قاتل خود را معرّفى كند. آنها با شنيدن اين جواب به موسى عليه السلام گفتند: آيا ما را مسخره مى كنى؟ موسى گفت: مسخره كردن كار جاهلان است و من به خدا پناه مى برم كه از جاهلان باشم. - در فرهنگ قرآن و روايات، جهل به معناى بى خردى است، نه نادانى. لذا كلمه ى «جهل» در برابر «عقل» بكار مى رود، نه در برابر علم. و چون مسخره كردن ديگران، نشانه ى بى خردى است، حضرت موسى از آن به خدا پناه مى برد. 🔊 پیام ها: - اگر فرمان خداوند، با ذهن و سليقه ى ما مطابق نيامد و راز آن را نفهميديم، نبايد آنرا انكار كنيم. «انّ اللّه يأمركم... أتتّخذنا هزواً» - جهل، خطرى است كه اولياى خدا، از آن به خدا پناه مى برند. «اعوذ باللَّه ان اكون من الجاهلين» - خداوند در يك ماجرا، توحيد(قدرت نمايى خود)؛ نبوّت(معجزه موسى) و معاد(زنده شدن مرده) را به اثبات مى رساند. (تفسیر نور) ... 💞 @aah3noghte 💞