eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
⚫️امام حسن عليه السّلام فرمودند: ▪️ به‌خدا قسم پیامبر اكرم صلوات‌اللّٰه‌عليه‌و‌آله با ما پيمان بسته كه اين امر [ولایت] را دوازده امام از فرزندان على و فاطمه علیهماالسلام در اختيار خواهند گرفت که هيچ كدام از ما نيست مگر اينكه مسموم يا مقتول است. 📓بحار الأنوار ج۲۷ ص۲۱۷ ... 💕 @aah3noghte💕
💔 😔 جمعه و شنبه فقط بهانه است آدم بشوم سه‌شنبه هم می‌آیی.... یک و ، برای سلامتی و تعجیل در فرج حضرت پدر به یاد حضرت باشیم🙏🏼🌿 ... 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 مهم‌ترین آزمون ⁉️ مهم‌ترین آزمون انسان در طول زندگی چیست؟؟! 🏴 برشی از سخنرانی به مناسبت سالروز شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 صحبت های حجت الاسلام دانشمند در مراسم تدفین آقا جواد... #شهید_جواد_محمدی #آھ_اے_شھادت... #نسئل_
💔 بـس کـه دلتٖنگم اگـر گـریه کنم مےگویند قـطـره ای، قــصــد نـشـان دادنِ دریـا دارد عشق رازےست که تنها به خدا باید گفت چـه سـخـن هـا کـه خـدا بـا مـن تنها دارد ... 💕 @aah3noghte💕
💔 قُل لَّا تُقْسِمُوا ۖ طَاعَةٌ مَّعْرُوفَةٌ ۚ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ بگو: سوگند نخورید، [آنچه بر شما واجب است] اطاعت پسندیده است [نه سوگند]، به یقین خدا به آنچه انجام می دهید، آگاه است. نور-آیه ۵۳ ✨‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ ‌‌ ... 💞 @aah3noghte💞
💔 بزرگ فکر کن!بزرگ بخواه! نه خدا بخیله نه تو لیاقت چیزای کمی رو داری ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 خاطرات غسال شهدا صفر آزادی نژاد، غسالی است که در طول ۳۰ سال خدمت، پیکر افراد زیادی را غسل داده
💔 خاطرات غسّال شهدا صفر آزادی نژاد، غسالی است که در طول ۳۰ سال خدمت، پیکر افراد زیادی را غسل داده است شهدای زیادی از اول انقلاب و دوران جنگ از جمله شهید شهید و شهید شیرازی در این مدت چیزهای عجیب و غریب از شهیدان زیاد دیده بودم مثل جوانی که چند ماه از شهادتش می‌گذشت اما بدنش هیچ آسیبی ندیده و تازه بود👌 شهیدانی که وقتی آن ها را می‌شستم محو لبخند روی صورت‌های شان می‌شدم🌹 اما شهید پلارک چیز دیگری بود... یک هفته بعد از تشییع پیکرش یک شب به خوابم آمد و گفت: "شما برای من زحمت زیادی کشیدی می‌خواهم برایت جبران کنم اما نمی‌دانم چه می‌خواهی!" من در عالم خواب گفتم: آرزوی دیرینه‌ام رفتن به کربلاست باورکنید چند روز بعد از بلندگو اسمم را صدا زدند و گفتند: صفرآزادی نژاد مدارکت را برای رفتن به کربلا به مسئول سالن تطهیر تحویل بده! هاج و واج مانده بودم و اشکم بند نمی‌آمد😳 این شهید مرا حاجت روا کرد همان روز سرقبرش رفتم و یک دل سیر با او درد دل کردم "من مفتخرم به تطهیر شهدا" ... 💞 @shahiidsho💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی ⛔️ #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت17 روح
💔

🔰  🔰
📕 رمان امنیتی ⛔️  ⛔️


✍️ به قلم:  



پیامش شاخک‌هایم را حساس کرد؛ انقدر که انگشت شصتم، پروفایلش را لمس کند و بروم ببینم کیست. اسمش را گذاشته بود نامیرا. عکسی هم برای پروفایلش نگذاشته بود. نمی‌شد بفهمم دختر است یا پسر.

سمیر پیام نامیرا را ریپلای کرده بود: مشرکین و مرتدین، از کافران هم بدترن. ما اول مرتدها و رافضی‌ها رو می‌کشیم.

هیچ پیامی بعدش نیامد؛ اما در نوار آبی رنگ بالای گروه نوشته شد: نامیرا در حال نوشتن...
و بعد، پیامِ بعدی‌اش در پاسخ به سمیر آمد:
خب تکلیف مردم اهل‌سنت که توی کشورهای اسلامی هستن چی می‌شه؟ اونا که مشرک نیستن!

نه؛ مطمئن شدم این نامیرا یک چیزیش می‌شود و آمده است که خونش توسط تکفیری‌ها مباح اعلام شود!
باز هم کسی پیام نمی‌فرستاد؛ بجز سمیر که نوشت:
برای ما شیعه و سنی فرق نداره. هرکسی که در بیعت حضرت امام ابوبکر بغدادی نباشه، مشرک و مرتده.

ناخودآگاه صورتم در هم رفت. آخر اسم یک آدم ملعون و خونخواری مثل ابوبکر بغدادی(رهبر داعش) را با پسوند امام صدا می‌زنند؟
نامیرا سریع جواب داد:
آخه چرا؟ این‌طوری تقریباً اکثر مسلمون‌ها باید بمیرن!

سمیر جوابش را نداد؛ خیلی سریع یک فایل صوتی فرستاد که زیر آن نوشته بود: صدای امام ابوبکر بغدادی صدای خداست.

و بعد هم گروه را بست و پیام‌های نامیرا را حذف کرد؛ به همین راحتی. من اما حسگرهای مغزم روی اکانت نامیرا حساس شده بود. قبلاً هم دیده بودم بچه شیعه‌ها بیایند داخل گروه و کمی با مدیران دعوا کنند آخرش هم حذفشان کنند؛ اما نامیرا فرق داشت. حرف‌هایش مثل قبلی‌ها نبود؛ یعنی پیدا بود که می‌خواهد حساب‌شده‌تر رفتار کند.

فردای همان روز، کارهای اداری‌اش را انجام دادم که امید بیاید پیش خودم و در این پرونده کمکم کند. امید نشسته بود در اتاقش و مثل همیشه، چشم‌های قهوه‌ای‌اش را کرده بود توی مانیتور. بدون در زدن وارد شدم و گفتم: سلام امید.

حواسش نبود؛ اصلاً نفهمید. وقتی رسیدم بالای سرش و حکم ماموریت را گذاشتم روی میز، تازه متوجه حضورم شد و لب‌هایش کش آمدند: به! سلام عباس جون! شما کجا این‌جا کجا؟ مگه قرار نبود الان سوریه باشی؟ چی شد پس؟

آخ دلم می‌خواست بزنم لهش کنم...داغ دلم تازه شد. نفس عمیقی کشیدم و گفتم: فضولیش به تو نیومده عزیزم. شما فعلاً نیروی منی، کارت دارم. مزه هم نریز.

سعی کرد خنده‌اش را جمع و جور کند و نگاهی به حکم بیندازد. خنده‌خنده گفت: آقا چرا با من این کار رو می‌کنین؟ من نمیام زیر دست تو، تو خطرناکی.

و بلند خندید؛ اما من انقدر ذهنم درگیر پرونده بود که فقط لبخند زدم. امید از پشت شیشه کلفت عینکش نگاهم کرد؛ چشمانش مثل همیشه قرمز بودند. یعنی نشد من این بشر را ببینم و چشمانش به خون ننشسته باشند؛ بس که بی‌خوابی می‌کشد و در صفحه مانیتور نگاه می‌کند. گفت: خب، فرمایش؟

کاغذی را گذاشتم روی میزش و گفتم: می‌خوام دل و قلوه این اکانت‌ها رو برام بکشی بیرون؛ تا ظهر هم وقت داری. باشه؟

نگاهی به کاغذ انداخت و لب‌هایش را کج و کوله کرد: الان مثلاً بگم نمی‌شه، فایده داره؟
زدم سر شانه‌اش: آفرین پسر خوب. خوشم میاد گیراییت بالاست!

دمش گرم...سر ظهر هرچه می‌خواستم را در آورده و فرستاده بود روی سیستمم. فایل را باز کردم. درباره اکانت سمیر نوشته بود: سمیر خالد آل‌شبیر، متولد امارات متحده، فعلاً ساکن ایران. پدرش از تجار اماراتیه و مادرش عربستانی. بیست و نُه ساله، مجرد. دانشجوی الکترونیک دانشگاه ملی اردن بوده؛ ولی وسط کار رها کرده و رفته عربستان و اون‌جا تحصیلات دینیش رو در حوزه‌های علمیه سَلَفی ادامه داده. الان دو سال هست که اومده ایران. پدر و مادرش هم امارات زندگی می‌‌کنند. سوءسابقه نداره؛ ولی قبل از ورودش به ایران، با سلفی‌ها ارتباط داشته و ارتباط و هواداریش نسبت به جریان سلفی رو بارها به اشکال مختلف ابراز کرده.
نمی‌دانم چرا؛ ولی سمیر به نظرم آدم بی‌اهمیت و نچسبی آمد. با وجود این که داشت با حرف‌ها و شبهه‌هایش، جوان‌های کنجکاو را می‌کشاند به سمت داعش و یک کانال چندهزارنفری و سوپرگروه را سر انگشتش می‌چرخاند، با این که حتم داشتم در اردن و عربستان، فقط با سلفی‌ها در ارتباط نبوده و حتماً سرویس‌های امنیتی بیگانه هم دارند ساپورتش می‌کنند که انقدر شاد و خندان فعالیت می‌کند، باز هم مطمئن بودم سمیر فقط یک ویترین و پوشش است. اصلاً اگر سمیر مهره اصلی و مهم بود که پرونده می‌شد هلو بپر توی گلو و لازم نبود انقدر همه چیز را امنیتی نگاه کنیم!

رفتم سراغ نفر بعدی؛ یک حساب کاربری با نام جلال که او هم مدیر گروه بود؛ ولی کم‌تر حرف می‌زد و بیشتر در نبود سمیر، کسانی که انتقاد می‌کردند را از گروه حذف می‌کرد.

...
 

...



💞 @aah3noghte💞

کپی فقط با ذکر نام نویسنده و آیدی ...
💔 میگفت... رو با هیچ چیز دیگه ای عوض نمےکنم همون که شهید نشدن و زنده موندن تا ۳۰ سالگی رو ننگ می دونست واسه خودش.... ... 💞 @aah3noghte💞
رفقای مشهدی کانال! حواستون به دل های تنگ و بےقرار همسنگرےهاتون هست؟ مشرّف شدین حرم باشید از طرف ما💔
💔 وَمحالات‌ِرضا.. یعنی‌ تواوج‌دلتنگی‌ودرموندگی‌ دقیقاازجایی‌که‌تصور‌نمیکنی‌ دعوت‌شی‌حرم‌سطان(:💔 ... 💞 @aah3noghte💞