eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
18.9هزار عکس
3.6هزار ویدیو
70 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 سلام...دو شنبه است وماکنارهمیم...الحمدالله!
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_آل‌عمران (۱۰۵) وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا م
✨﷽✨ (۱۰۶) يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَأَمَّا الَّذِينَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَ كَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمانِكُمْ فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ‌ (قيامت) روزى (است) كه صورت‌هايى سفيد و نورانى و صورت‌هايى سياه مى‌شوند. پس كسانى كه روسياه شدند، (از آنان سؤال مى‌شود:) آيا بعد از ايمانتان كفرورزيديد؟ پس به خاطر كفرتان عذاب الهى را بچشيد. (۱۰۷) وَ أَمَّا الَّذِينَ ابْيَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفِي رَحْمَتِ اللَّهِ هُمْ فِيها خالِدُونَ‌ و امّا آنان كه روسفيد شدند، غرق در رحمت خدا شده و در آن جاودانه‌اند. ✅ نکته ها روسفيدى و روسياهى در قيامت، در حقيقت تجسّم همان حالات و روحيّات انسان در دنياست. كسانى كه در دنيا ولايت خدا را پذيرفته‌اند، خداوند آنها را از تاريكى‌ها به نور مى‌برد ودر آن روز با چهره‌اى نورانى حاضر مى‌شوند، ولى آنان كه به ولايت طاغوت گردن‌ نهاده‌اند، طاغوت‌ها آنان را از نور به تاريكى‌هاى هوس و تفرقه وشرك وجهل سوق مى‌دهند و در قيامت در سياهى وتاريكى محشور مى‌شوند. در قرآن شانزده مرتبه كفرِ بعد از ايمان، دوبار كفرِ بعد از اسلام، سه‌بار گوساله پرستى بعد از خداپرستى، وبيست وهفت مرتبه انكار بعد از علم وبيّنه، مطرح شده كه همه‌ى اين موارد نشان‌دهنده خطر ارتداد براى همه ما، وهشدارى جدّى است. ... 💕 @aah3noghte💕 وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت62 خودم را
💔


🔰  🔰
📕رمان امنیتی  ⛔️

✍️ به قلم: 



نیم‌نگاه گذرایی به من انداخت و بعد رو به خانم صابری کرد. خانم صابری دعوت کرد که بنشیند و خودش هم کنارش نشست.

گفتم:
- حتماً درک می‌کنید که چرا خانم صابری اومد دنبال شما و الان هم گوشیتون رو گرفتیم، بله؟

سرش را تکان داد اما نگاهم نکرد:
- می‌دونم، سربسته بهم گفتند گوشیم هک شده.

- نگران نیستید؟

باز هم بی‌تفاوت بود:
- نه. چیز خاصی روی گوشیم نداشتم که از لو رفتنش نگران باشم. عکس و فیلم شخصی روی گوشیم نگه نمی‌دارم.

ته دلم یک آفرین نثارش کردم. خیالم تا حد زیادی راحت شد که آبرویش در خطر قرار نمی‌گیرد.

گفتم:
- خب اگر دوربین یا میکروفون گوشی‌تون رو روشن کنند چی؟ یا به پیام‌ها دسترسی داشته باشند؟

شانه بالا انداخت:
- روی دوربین جلو برچسب زده بودم؛ اما بقیه‌ش رو نمی‌دونم. البته توی پیام‌هام و شبکه‌های اجتماعیم هم چیز خاصی نداشتم.

 سرم را تکان دادم. خودم قبلا به میلاد سپرده بودم اجازه دسترسی به مکان، میکروفون و دوربین خانم رحیمی را ندهد تا خیالمان از این بابت هم راحت شود و خطری تهدیدش نکند.

گفتم:
- ما از وقتی متوجه شدیم دارند گوشی شما رو هک می‌کنند، یه سری اقدامات انجام دادیم تا نتونند به میکروفون و دوربین شما دسترسی پیدا کنند؛ اما اگر کامل جلوی کارشون رو می‌گرفتیم هم ممکن بود مشکوک بشند. خواستم بگم که نگران نباشید.

سرش را تکان داد؛ هرچند پیدا بود قبل از این هم خیلی نگران نبوده.
شاید هم داشت نگرانی‌اش را پنهان می‌کرد؛ نمی‌دانم.
مثل مطهره. مطهره هم معمولا ناراحتی‌اش را بروز نمی‌داد. نمی‌خواست کسی را نگران کند. خودش یک طوری خودش را آرام می‌کرد.

ذهنم بهم ریخته بود. هرچه خانم رحیمی را می‌دیدم، دو کلمه در ذهنم می‌پیچید: .

شاید اصلاً از همان‌جا شروع شد. از همان دو کلمه. 
دوست داشتم یک سیلی به خودم بزنم تا حواسم جمع شود و به مطهره فکر نکنم.
فکر مطهره وقت‌هایی که بی‌کار می‌شدم سراغم می‌آمد.

وقتی شب سرم را روی بالش می‌گذاشتم و چشمانم را می‌بستم، وقتی بعد از نماز تعقیبات می‌خواندم، وقتی تنها می‌شدم و در نمازخانه اداره، دراز می‌کشیدم، وقتی می‌رفتم گشت و تنها پشت فرمان موتور یا ماشین می‌نشستم.

 هنوز رهایم نکرده بود؛ شاید هم من نمی‌توانستم رهایش کنم. هیچ‌کس مثل مطهره من را نمی‌فهمید.

نفس عمیقی کشیدم تا ذهنم جمع و جور شود و گفتم:
- چیزی که الان مهم هست، اینه که روی شما حساس شدند. این نشونه خوبیه؛ چون نشون می‌ده فعالیت شما موثر بوده. بنده خودم گروه رو رصد کردم، خیلی‌ها که درباره پذیرش حرف‌های سمیر و حتی عضویت توی داعش مردد بودند، با حرفای شما حداقل تا الان دست به کار خطرناکی نزدند. نمی‌خوام بهتون امید الکی بدم، باید بگم ادامه فعالیتتون شاید خطرناک باشه.

آن‌جا بود که بالاخره یک نگاه کوتاه به من انداخت؛ حتی دو ثانیه هم نشد.

صدایش کمی می‌لرزید؛ انگار داشت واقعاً نگران می‌شد:
- دیگه چه خطری؟

- شما به هرچیزی فکر کنید. درسته که ما الان جلوی دسترسی‌شون به قسمت‌های مهم گوشی شما رو گرفتیم؛ اما باز هم اگر حضورمون احساس بشه باعث می‌شه کل پروژه لو بره. متوجهید؟

سرش را تکان داد:
- خب، الان چکار کنم؟


از حرفش یکه خوردم. انتظار داشتم بخواهد عقب بکشد؛ اما این جمله یعنی خیال عقب‌نشینی نداشت مگر با تصمیم من.

گفتم:
- می‌خواید ادامه بدید؟

صدایش نمی‌لرزید:
- بله.

لب‌هایم می‌خواست کش بیاید؛ اما جلوی لبخندم را گرفتم:
- خب، دیگه این‌طوری نمی‌تونید فعالیت کنید.

- یعنی چی؟


...
...



💞 @aah3noghte💞

کپی فقط با ذکر نام نویسنده و آیدی ...
💔 ‏شاید ‎ تموم شده باشه ولی مجاهدت ‎ ها برای ‎ وطن تمامی ندارد ‎ ... 💞 @aah3noghte💞
💔 مهربانا! بغض هایمان را شانه باش... ... 💞 @aah3noghte💞
💔 می بارد برای چه؟ دستت را بالا ببر دعا کن زیر باران باران را کن ، به این لحظه ها بسی نزدیک است🥀 حال و هوای بارونی اصفهان ... 💞 @aah3noghte💞
💔 هوالاول و الاخر از اولش خدابوده از اینجا به بعد هم خداهست. ... 💞 @aah3noghte💞
💔 جدی گرفته‌ایم زندگیِ دنیایی را و شوخی گرفتیم قیامت را کاش قبل از اینکه بیدارمان ڪنند بیدار شویم ! ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_آل‌عمران (۱۰۶) يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَأَمَّا ا
✨﷽✨ (۱۰۸) تِلْكَ آياتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَيْكَ بِالْحَقِّ وَ مَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْماً لِلْعالَمِينَ‌ اينها آيات خداوند است كه ما آن را به حقّ بر تو مى‌خوانيم و خداوند هيچ ستمى را بر جهانيان نمى‌خواهد. (۱۰۹) وَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ و آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمين است، از خداست و بازگشت همه امور تنها به سوى خداست. ✅ نکته ها نزول آيات الهى بر پيامبر، بدون كم وكاست وبراساس حقّ و حقيقت است. همچنين عمل‌ها و عكس‌العمل‌ها، پاداش‌ها وكيفرهاى امّت‌ها، مطابق يك‌سرى اصول و سنّت‌هاى پايدار است. خداوند، نه بر بندگان تكليفِ فوق طاقت مى‌كند و نه در كيفر و پاداش، شرايط و استعدادها و توان افراد را يكسان مى‌بيند كه اينها موجب ظلم مى‌گردد. ظلم را كسى روا مى‌دارد كه يا كمبود داشته باشد و يا نتواند از راه حقّ به مقصود خود نايل شود و يا از بدى و زشتى ستم غافل باشد و بر خداوند سبحان هيچ‌يك از اين موارد صادق نيست. خداوندى كه همه چيز از اوست و بازگشت همه چيز نيز به سوى اوست، چه نيازى به ظلم كردن دارد؟! 🔊 پیام ها - نزول وحى بر پيامبر، حقّ است، نه ساخته‌ى ذهن و خيال او. «آياتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَيْكَ بِالْحَقِّ» - روسفيدى و روسياهى در قيامت، بازتاب عقايد و افكار و اعمال خود انسان‌هاست، نه ظلم خداوند. «وَ مَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْماً لِلْعالَمِينَ» ... 💕 @aah3noghte💕 وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
💔 زمان شهادت، تنها شش ماه از سن تکلیفش گذشته بود هر بار از راه مدرسه فرار می کرد به و چند ماه بعد با جراحت، برش می گرداندند. تنها یک جمله دارد: "مردانگی نیست که در زیر سایه خوش بگذرانیم دایی سالروزشهادت ... 💞 @aah3noghte💞
💔 نام پدر : امرالله تاريخ تولد : ۱۳۴۰/۰۸/۱۲ اصفهان تاریخ و محل شهادت : ۱۳۶۱/۰۱/۰۳ عملیات فتح المبین ؛ كرخه محل دفن : گلزار شهداي اصفهان اكبر در عمليات آزادسازي جاده سردشت بانه،به محاصره كامل واسارت دشمن در آمد.قاسملو در۲مرحله دستوراعدام او را ميدهد ولي سرنوشت چيز ديگر را رقم زده بودوبه رغم شكنجه های فراوان جان سالم به در ميبردوپس از ۷ ماه اسارت او را با گروگانهاي خود مبادله کردند. پس از معالجه، دوباره به كردستان رفت او را به عنوان فرمانده عمليات سپاه بانه انتخاب کردند. او به عنوان فرمانده گردان امام محمد باقر لشكر امام حسين(علیه السلام) درعمليات فتح المبين شركت کرد، و در يك حركت حيرت انگيز به حالت سينه خيزتا پشت سنگر دشمن رفت و تيربار دشمن را خاموش کرد تا راه را براي ادامه عمليات باز كند. این واقعه توسط همرزمانش به این گونه روایت شده است: در معبر جلوی سنگر کالیبر، از ناحیه شکم مجروح شد و روده هایش بیرون ریخت. فکر کردیم رفته عقب... سر کالیبر که قاتل بچه ها شده بود و از بس شلیک کرده بود مثل آهن گداخته به خوبی در تاریکی شب می درخشید، به سمت آسمان رفت و دیگر کاری با ما نداشت. بچه هایی که هنوز سالم مانده بودند و پشت پیکرهای مطهر شهدا پناه گرفته بودند، منتظر چنین لحظه ای بودند و با فریاد الله اکبر روی خاکریز عراقی ها رفتند و کار را تمام کردند. پیش روی بچه ها به سمت عقبه دشمن.. همه دوست داشتند دلیلش را بدانند که چرا سر کالیبر به یک باره به سمت آسمان رفت... ادامه در پست بعد👇👇 ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #شهید_علی_اکبر_جزی نام پدر : امرالله تاريخ تولد : ۱۳۴۰/۰۸/۱۲ اصفهان تاریخ و محل شهادت : ۱۳۶۱/۰۱/
💔 همه دوست داشتند دلیلش را بدانند که چرا سر کالیبر به یک باره به سمت آسمان رفت... شهید اکبر جزی باهمان وضعیت جسمی، مثل یک شیر به سمت سنگر کالیبر حمله کرد. خود را به لوله ی گداخته شده ی تیربار رساند و با دست، سر آن قسمت را به آسمان هدایت کرد. شدت حرارت لوله کالیبر، به قدری زیاد بود که دست اکبر را مثل یک تکه ذغال کرده بود. اما دست دیگر اکبر، روده شکمش را گرفته بود و در همان حال، زیر سنگر کالیبر به شهادت رسید! علی اکبر جزی، با شکمی دریده و دستی خالی، هم مسیر عبور بچه ها از خاکریز عراق را باز کرده بود، هم مسیر عبور خودش از خاکریز نفسش را.... ... 💞 @aah3noghte💞
💔 همیشه در فکر اصلاح خودش بود. خیلی وقت‌ها از من می‌پرسید: «فاطمه من چه اخلاق بدی دارم؟» من هم سنگ تمام می‌گذاشتم و بدون تعارف جوابش را می‌دادم. از آن لحظه به بعد دیگر آن اخلاق در مرتضی دیده نمی‌شد. مرتضی می‌گفت: «من باید به جایی برسم که خدا من را با انگشت نشان بدهد و بگوید این مرتضی که می‌بینید من عاشقش شده‌ام و خون‌بهاش را با شهادت دادم.» ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت63 نیم‌نگاه
💔


🔰  🔰
📕رمان امنیتی  ⛔️

✍️ به قلم: 



جلوی لبخندم را گرفتم: خب، دیگه این‌طوری نمی‌تونید فعالیت کنید.

- یعنی چی؟
- یعنی باید یه کاری کنید که از گروه ریموو بشید. اینطوری حساسیت‌شون از بین می‌ره، چون الان حدس زدند که شما با برنامه‌ریزی حرف می‌زنید. یه کاری کنید که اینطور فکر نکنند. چندتا جمله تند و احساسی بگید که ریموو بشید.

- بعدش؟

- دیگه از اون حساب کاربری خودتون استفاده نکنید. یه حساب کاربری جدید درست کنید با شماره‌ای که بهتون می‌دیم. اون حساب کاربری رو بچه‌های ما هم دارند. با اون اکانت دوباره توی گروه عضو بشید و حرفی نزنید. فقط هروقت حس کردید کسی می‌خواد جذب بشه، بهش پیام خصوصی بدید و منصرفش کنید. راهش رو شما بلدید، مگه نه؟

باز هم سرش را بالا و پایین کرد. ادامه دادم:

- بهتره شما کم‌کم از این ماجرا خارج بشید. یکم که گذشت، اون حساب کاربری رو حذف کنید و خلاص؛ دیگه بقیه‌ش با ماست. حله؟

- فهمیدم.
*

تا این‌جا را با ترس و لرز آمده‌ام. تجربه ناکام اعزام قبلی و برگشتنم از پای پرواز باعث شده چشمم بترسد. 
همه‌اش منتظرم دوباره ابوالفضل یا یک نفر دیگر مثل اجل معلق نرسند و من را از پای پرواز برگردانند.😢

دلم برای ابوالفضل، تنگ می‌شود؛ شاید هم می‌سوزد.
آخرین بار مشهد بودم که تماس گرفت. مثل قبل شوخی نمی‌کرد؛ صدایش گرفته بود. اصلا به زور حرف می‌زد.

فقط چند کلمه گفت:
- به امام رضا بگو به حق مادرش زهرا خانمم رو بهم برگردونه...

اصلاً به ظاهرش نمی‌آید انقدر به خانمش وابسته باشد؛ اما هست.
شاید خودش هم باورش نمی‌شد یک روز اینقدر مجنون بشود. من هم باور نمی‌کردم یک روز کسی مثل مطهره پیدا بشود که من را انقدر عاشق کند؛ اما شد.

ساک کوچکم را می‌گذارم بالای سرم و می‌نشینم روی صندلی‌ هواپیما؛ کنار پنجره.

چشمم به راهرو ست و مسافرهایی که یکی‌یکی وارد می‌شوند.
هیچ‌کداممان شبیه مسافران پروازهای عادی نیستیم. اصلا این پرواز عادی نیست.

ما داریم می‌رویم به کشوری که  در آن حکومت می‌کند، به کشوری که حتی شنیدن نامش هم یادآور جنگ و خشونت و تروریسم است.

اصلا شاید همه ماهایی که در این پرواز نشسته‌ایم دیوانه باشیم که آرامش کشور خودمان را رها کرده‌ایم و داریم می‌رویم در دل آتش.🔥

یک جوان کنار دستم می‌نشیند. راستش از ظاهرش جا می‌خورم.

قیافه‌اش شبیه بقیه کسانی که برای اعزام آمده‌اند نیست. نه ریشش بلند است و نه آستینش.
یک تی‌شرت چسبان مشکی پوشیده و شلوار شش جیب.
ته‌ریشش هم عمر زیادی ندارد. از ظاهرش برمی‌آید اهل بدنسازی و پرورش اندام باشد.



ساکش را می‌گذارد بالای سرش و می‌نشیند.

از انعکاس تصویرش در شیشه هواپیما می‌بینمش؛ بیرون تاریک تاریک است.

پیداست که او هم این جمع را نمی‌شناسد و احساس غریبی می‌کند.

حتی حس می‌کنم دلش می‌خواهد سر صحبت را با من باز کند.

بالاخره بعد از چند دقیقه، صدای کلفت و لهجه تهرانی‌اش را می‌شنوم که می‌گوید:
- شما اعزام چندمته داداش؟

...
...



💞 @aah3noghte💞

کپی فقط با ذکر نام نویسنده و آیدی ...
💔 😔 بعضی از منتظرا هم هستن که فقط منتظرن جمعه تموم شه سریع استوری کنن این جمعه هم آمد و نیامدی! -به کجا چنین شتابان منتظر:)) یک و ، برای سلامتی و تعجیل در فرج حضرت پدر به یاد حضرت باشیم🙏🏼🌿 ... 💕 @aah3noghte💕
💔 🤲🏻 خدایا شکرت بخاطر برکتی که تو زندگیم وارد کردی🍁🕊 ... 💕 @aah3noghte💕
💔 تکّه ای ابر در این چشم نگه داشته ام که به هنگام تماشای تو باران بارد.... ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 عالم پر است از تو و خالی است جای تو #شهید_جواد_محمدی #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء
💔 انسان قبل از باید آزاد شود و خود را از سودها، هواها ، تعصب ها ، عادت ها و تقلید ها خلاص کند... ✍این خصوصیات را تطبیق دهید با - علی صفائی حائری 📚- از کتاب آیه های سبز - ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 شاه شَوم، ماه شوم، زَر شوم در حرمت باز، کبوتر شوم " أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی
💔 مرا در بر بگیر ای مهربان هرچند می‌دانم ندارم طاقت آغوش یک دریا زلالی را ... " أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰا" ... 💞 @aah3noghte💞