eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
19.2هزار عکس
3.7هزار ویدیو
71 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت66 مهماندار
💔


🔰  🔰
📕رمان امنیتی  ⛔️

✍️ به قلم: 



سوییچ موتور و کلاه ایمنی را برداشتم و دویدم. امید صدایم می‌زد:
- عباس! عباس کجا می‌ری؟
وقت نداشتم توضیح بدهم. می‌دویدم به سمت پارکینگ و همزمان در بی‌سیم به کیان که ت.م جلال بود گفتم:
- کیان صدامو داری؟

- بله آقا، دنبال جلالم.

- کیان جلال رو ولش کن. برو به موقعیت قرار، نامحسوس حواست باشه. جلال رو ولش کن. ردش کن.

- چشم آقا.

امید آمد روی خطم:
- عباس معلومه می‌خوای چکار کنی؟

- امید گوش کن ببین چی می‌گم. بچه‌های بیمارستان خودمون رو با من لینک کن. هماهنگ باشن که تا گفتم خودشون رو برسونن. خب؟

صدای نفس عمیقش را شنیدم:
- باشه. فقط مواظب باش!

راستش خودم هم دقیقاً نمی‌دانستم دارم چه غلطی می‌کنم. هیچ چیز قابل پیش‌بینی نبود.

من فقط یک چیز را می‌دانستم؛ این که به جلال قول داده بودم جانش را حفظ کنم.

شاید فکر کنید جلال به عنوان کسی که با داعشی‌ها همکاری می‌کرد، حقش بود بمیرد؛ آن هم حالا که دیگر ما هم کاری با او نداشتیم.

من اما آن لحظه اصلا برایم مهم نبود جلال کیست و چکاره است.

مهم این بود که من به او قول داده بودم نگذارم بکشندش؛ نامردی بود اگر جلال را، آن هم وقتی با ما همکاری کرده و جانش را به خطر انداخته، رها کنم و بگذارم بمیرد.

پریدم روی موتور و راه افتادم. زیر لب آیه‌الکرسی می‌خواندم و از خدا می‌خواستم به داد من و جلال برسد.


وقت نداشتم بنشینم و با حوصله فکر کنم؛ هر ثانیه که می‌گذشت جلال به مرگ نزدیک می‌شد.

سوییچ موتور و کلاه ایمنی را برداشتم و دویدم. امید صدایم می‌زد:
- عباس! عباس کجا می‌ری؟

وقت نداشتم توضیح بدهم. می‌دویدم به سمت پارکینگ و همزمان در بی‌سیم به کیان که ت.م جلال بود گفتم:
- کیان صدامو داری؟

- بله آقا، دنبال جلالم.

- کیان جلال رو ولش کن. برو به موقعیت قرار، نامحسوس حواست باشه. جلال رو ولش کن. ردش کن.

- چشم آقا.

امید آمد روی خطم:
- عباس معلومه می‌خوای چکار کنی؟

- امید گوش کن ببین چی می‌گم. بچه‌های بیمارستان خودمون رو با من لینک کن. هماهنگ باشن که تا گفتم خودشون رو برسونن. خب؟

صدای نفس عمیقش را شنیدم:
- باشه. فقط مواظب باش!

راستش خودم هم دقیقاً نمی‌دانستم دارم چه غلطی می‌کنم. هیچ چیز قابل پیش‌بینی نبود.

من فقط یک چیز را می‌دانستم؛ این که به جلال قول داده بودم جانش را حفظ کنم.

شاید فکر کنید جلال به عنوان کسی که با داعشی‌ها همکاری می‌کرد، حقش بود بمیرد؛ آن هم حالا که دیگر ما هم کاری با او نداشتیم.

من اما آن لحظه اصلا برایم مهم نبود جلال کیست و چکاره است.

مهم این بود که من به او قول داده بودم نگذارم بکشندش؛ نامردی بود اگر جلال را، آن هم وقتی با ما همکاری کرده و جانش را به خطر انداخته، رها کنم و بگذارم بمیرد.

پریدم روی موتور و راه افتادم. زیر لب آیه‌الکرسی می‌خواندم و از خدا می‌خواستم به داد من و جلال برسد. 




انقدر تند می‌رفتم و لایی می‌کشیدم که یک لحظه با خودم گفتم کارم تمام است و سالم به مقصد نمی‌رسم.

دوباره روی خط امید رفتم:
- جلال الان کجاست؟

- صبر کن ببینم...همین الان وارد جاده نائین شد. با این سرعت ده دقیقه‌ای بهش رسیدی. مواظب باش عباس، خودتو به کشتن نده!


...
...



💞 @aah3noghte💞

کپی فقط با ذکر نام نویسنده و آیدی ...
6.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔 دیروز در اصفهان چه خبر بود؟ بنده داشتم از گلستان شهدا برمی گشتم و دیدم چطوری سنگ می زدند به نیروهای یگان ویژه و ماشین های مردم به نظرتون پلیس اگه ورود نمی کرد چی میشد؟!!! ... 💞 @aah3noghte💞
💔 يا الله لا ملجأ في مشاكلي سواك♥️ خدای من! تو بهترین پناهی برای قلب های زمین گیر وپُرگناه ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_آل‌عمران (۱۱۲) ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ ما ثُقِفُوا إِلَّا
✨﷽✨ (۱۱۳) لَيْسُوا سَواءً مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ يَتْلُونَ آياتِ اللَّهِ آناءَ اللَّيْلِ وَ هُمْ يَسْجُدُونَ‌ همه اهل كتاب يكسان نيستند، طايفه‌اى از آنها (به طاعت خدا) ايستاده، آيات الهى را در دل شب تلاوت مى‌كنند و سر به سجده مى‌نهند. ✅ نکته ها اين آيه و آيه‌ى بعد، صفات خوب گروهى از اهل كتاب را بيان مى‌دارد كه عبارت است از قيام به اطاعت خدا، تلاوت كتاب آسمانى، سجده، امر به معروف و نهى از منكر و سرعت در كارهاى خير. در روايت آمده است؛ پيامبر فرمود: مراد از «حبل من اللّه» تمسك به قرآن و مراد از «حبل من النّاس» وصى من على بن ابيطالب است. همان‌گونه كه تلاوت قرآن به همراه اقامه نماز براى مسلمانان مورد ستايش الهى است، «إِنَّ الَّذِينَ يَتْلُونَ كِتابَ اللَّهِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ ... يَرْجُونَ تِجارَةً لَنْ تَبُورَ» تلاوت كتب آسمانى، همراه با عبادت و سجده براى اهل كتاب نيز مورد ستايش است. «يَتْلُونَ ... يَسْجُدُونَ» خداوند در اين آيه به ارزش علم، عمل، تداوم، نشاط و عشق و جهت داشتن اشاره كرده است. با كلمه‌ «يَتْلُونَ» به علم، با كلمه‌ «يَسْجُدُونَ» به عمل، با عبارت‌ «آناءَ اللَّيْلِ» به تداوم عمل و با كلمه‌ «قائِمَةٌ» به عشق و نشاط در عمل و با عبارت‌ «آياتِ اللَّهِ» به جهت‌ اشاره كرده است. 🔊 پیام ها - خوبى وكمال را از هر گروه و طايفه‌اى كه باشد، بپذيريم و بدان اقرار كنيم. در كنار انتقاد از ديگران، از خوبى‌هاى آنان غافل نشويم. «مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ» - يكى از راههاى جذب و دعوت ديگران، اقرار و اعتراف به كمالاتِ آنان است. «مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ» - عبادت، نياز به همّت، جدّيت، عشق و آمادگى دارد. «أُمَّةٌ قائِمَةٌ» - تلاوت آيات خدا در دل شب و عبادت و سجده در دل شب، موجب ستايش خداوندى است. «يَتْلُونَ آياتِ اللَّهِ آناءَ اللَّيْلِ» - تلاوت آيات و سجده به درگاه او، قيام به امر الهى است. «قائِمَةٌ يَتْلُونَ» - شب و بالاخص سحر، بهترين وقت براى مناجات است. «آناءَ اللَّيْلِ» - عالى‌ترين حالات عبادت، سجده است. «وَ هُمْ يَسْجُدُونَ» ... 💕 @aah3noghte💕 وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
💔 هر جا خدا امتحانت کرد و یک خورده عقب رفتی غصه نخور این امتحان لازم بود تا به ناقص بودن خود پی ببری..🌿 یک کمی تلاش کنی جبران می‌شود امتحان فضل خداست و برای رشد نافع و لازمِ!🪜 ¦¦ حاج اسماعیل دولابی💛¦¦ ... 💕 @aah3noghte💕
💔 خدایا بابتِ همه‌یِ چیزهایی که گرفتی و بهترشُ دادی و ما حواسمون نبود شکرت!♡ ... 💕 @aah3noghte💕