eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
19.1هزار عکس
3.7هزار ویدیو
71 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 🎥 ماجرای تفریحاتی از حاج قاسم که بوی شهادت میداد... + "بابا! راضی شدی؟" ... 💞 @aah3noghte💞
💔 از زمان پهلوی که پزشک از هند وارد میکردیم👨‍🔬 رسیدیم به زمان جمهوری اسلامی که ربات جراح صادر میکنیم🤖 کاش اقتصاد هم این سالها دست انقلابیون بود😓 📡انتشارش قشنگ تره❤️❤️ ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_آل‌عمران آيه 156 يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَكُونُواْ كَالَّ
✨﷽✨ آيه 157 وَلَئِنْ قُتِلْتُمْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَرَحْمَةٌ خَيْرٌ مِّمَّا يَجْمَعُونَ ‏ ترجمه🔻 ↩️و اگر در راه خدا كشته شوید و یا بمیرید (زیان نكرده‏ اید، زیرا) آمرزش و رحمت خداوند از آنچه (آنان در طول عمر خود) جمع مى‏ كنند، بهتر است ─┅─═ঊঈ🌷ঊঈ═─┅─ نکته ها 🔻 تفسیرنورآیه 157 🌺🍃خداوند با بیان دو نكته، به شایعات دلسرد كننده‏ ى منافقان كه در آیه‏ ى قبل مطرح شد پاسخ مى‏ دهد: الف:🔻مرگ وحیات بدست اوست. جبهه نرفتن، طول عمر را كم نمى‏ كند. ب:🔻 كسى كه در راه خدا گام بردارد، بمیرد یا شهید شود، برنده است. زیرا او عمر داده، ولى مغفرت و رحمت گرفته است، پس چیزى را نباخته است. 🌺🍃كسانى كه در راه سفر به جبهه، یا در راه تحصیل علم، یا سفر براى حج و زیارت، تبلیغ و ارشاد و سایر اهداف مقدّس از دنیا بروند، مشمول رحمت و مغفرت الهى خواهند بود. ─┅─═ঊঈ🌷ঊঈ═─┅─ پيام ها ⚡️📨 آیه 157 1🚩🍃 در جهان بینى الهى، مرگ و شهادت در راه خدا، از همه‏ ى دنیا و جمع كردنى‏ هاى آن بهتر است. «ولئن قتلتم فى سبیل اللّه او متّم...» 2🚩🍃 مهم در راه خدا بودن است، خواه به شهادت بیانجامد یا مرگ. «قتلتم فى سبیل اللّه او متّم...» 3🚩🍃 اوّل باید بخشیده شد، سپس رحمت الهى را دریافت نمود. كلمه ‏ى «لمغفرة» قبل از كلمه «رحمة» آمده است. 4🚩🍃 مغفرت و رحمت نتیجه ‏اى ابدى دارد، ولى مال و ثروت آثارش موقّت است. «لمغفرة من اللّه و رحمة خیر مما یجمعون» ─┅─═ঊঈ🌷ঊঈ═─┅─ آيه 158 وَلَئِن مُّتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لَإِلَى اللَّهِ تُحْشَرُونَ ‏ ترجمه 🔻 ↩️و اگر بمیرید یا كشته شوید، قطعاً به سوى خداوند برانگیخته مى‏ شوید. ─┅─═ঊঈ🌷ঊঈ═─┅─ نکته ها 🔻تفسیرنورآیه☀️ 158 ↩️در این آیه عبارت «فى سبیل اللّه» نیامده است، تا بگوید: محشور شدن همه‏ ى كسانى كه بمیرند یا كشته شوند در هر راهى كه باشند، به سوى خداست. 🍃 اكنون كه مرگ براى همه حتمى است و حشرِ همه در محضر خداوند نیز حتمى است، پس چرا بهترین نوع رفتن را با رضایت پذیرا نباشیم؟ 🍃اگر مرگ و شهادت، هر دو بازگشت به سوى خداست، پس دیگر نگرانى از شهادت چرا؟ 🍃امام حسین علیه السلام مى‏ فرمایند:🔻 🍂{فان تكن الابدان للموت انشئت‏ فقتل امرء فى اللّه بالسّیف افضل} ‏ اگر بدنها براى مرگ آماده شده ‏اند، پس شهادتِ مرد در راه خدا با شمشیر بهترین مرگ است 🍃اللهم صل علی محمد و ال محمد وعجل فرجهم🍃 🌷🍃 أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ ‌... 💕 @aah3noghte💕 وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
10.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔 🎥 ▣ لحظاتی کمتر دیده شده از وداع جــانسوز شهید حاج‌قاسم سلیمانی با پیکر شهید حاج‌احمد کاظمی 🔰 ۱۹دی‌ماه؛ سالروز شهادت سردار سرلشکر حاج احمد کاظمی ... 💞 @aah3noghte💞
💔 🔰 شاگرد شایسته امام(ره) ▫️ رهبر انقلاب: مرحوم آیت اللّه مصباح یزدی هم انصافاً شاگرد شایسته امام بود، هم در غیرت دینی در اوج بود، هم در عقلانیّت یک فیلسوف به معنای واقعی کلمه بود. ۱۴۰۰/۱۰/۱۹ ... 💞 @aah3noghte💞
سلام همسنگری ها بعد از گذاشتن این پیام، الحمدلله خیلی بهم پیام دادین و بنده تصمیم گرفتم به خود شما بزرگواران، یاد بدم💪 طریقه ساخت کلیپ با برنامه رو به صورت ابتدایی و دستگرمی آموزش میدم و اگر خواستید آموزش نرم افزارهای پیشرفته تر را هم خواهیم داشت. ها را در همین کانال قرار میدم 👇 💕 @aah3noghte💕 لطفا این پست رو برای فعالان مجازی دغدغه مند، اونایی که واقعا دغدغه دارند بفرستید💪 ان شالله بزودی شروع میکنیم فعلا نرم افزار اینشاوت رو نصب کنید
💔 حاج‌قاسم‌سلیمانی: ▪️«هیچ نمازی ندیدم که احمد(شهید احمد کاظمی) بخواند و در قنوت یا در پایان نماز گریه نکند....» ... 💞 @aah3noghte💞
💔 حتی اگر به آخر خط هم رسیده‌ای اینجا برای عشق، شروعی مجدد است جایی که آسمان به زمین وصل می‌شود جایی که بین عالم و آدم زبانزد است ... 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت110 حامد با
💔

  
📕 رمان امنیتی  ⛔️

✍️ به قلم:  



پلک‌هایم دارند روی هم می‌روند که حامد را در چارچوب در می‌بینم. مثل همیشه چهره‌اش خسته است و خندان. 

چشمانش هم مثل همیشه از بی‌خوابی قرمزند.
سر جایم نیم‌خیز می‌شوم. حامد شانه‌هایم را می‌گیرد تا دوباره بخوابم. می‌گوید:
چطوری؟ بهتر شدی؟

- آره خوبم. یه ذره سرگیجه دارم.

حامد می‌نشیند:
طبیعیه. دستت چی؟ دستت خوبه؟

سر تکان می‌دهم که بله. یاد زخم پهلویم می‌افتم؛ چیز نوک‌تیزی که در پهلو و قفسه سینه‌ام فرو رفت.

دست سالمم را می‌کشم روی همان قسمت. نه درد دارد و نه پانسمانی زیر انگشتانم حس می‌کنم.

حامد اخمی از سر تعجب می‌کند و می‌پرسد: چکار می‌کنی؟

- مگه پهلوم چاقو نخورده بود؟

چشمان حامد گرد می‌شوند: پهلوت یکم کبود شده بود، ولی زخم دیگه‌ای نداشتی. فقط دستت بخیه خورد. چطور؟ چرا این‌طوری فکر کردی؟

دستم را می‌گذارم روی پیشانی‌ام:
حس کردم یه نفر از پشت بهم چاقو زد.

حامد اخم می‌کند و با دقت چشم می‌دوزد به من:
کی؟ فقط دستت چاقو خورده بود. وقتی رسیدیم بالای سرت اطرافت پر از خون شده بود، خیلی ازت خون رفت. هذیون هم می‌گفتی؛ ولی زخم دیگه‌ای نداشتی.

- یعنی توی بیهوشی یه چیزی دیدم؟

شانه بالا می‌اندازد: شاید!

- داشتم می‌مُردم. یکی از پشت سر بهم چاقو زد، دوبار.

حامد انگشتان کشیده‌اش را میان موهایم می‌کشد: چیزی نیست، خواب دیدی. توی بیهوشی این چیزا طبیعیه.

بی‌رمق می‌خندم: فکر کردم  می‌شما... نشد.🙁

و لبخندی از سر شیطنت می‌زند:
هذیون هم می‌گفتی، همش اسم خانمت رو صدا می‌زدی. نگفته بودی ازدواج کردی شیطون!

از یادآوریِ مطهره‌ای که ندارم، غم عالم روی دلم آوار می‌شود.

حامد که می‌بیند چهره‌ام در هم رفته، آرام می‌پرسد:
حرف بدی زدم؟ ببخشید... نمی‌دونستم...

حرفش را قطع می‌کنم. چشمانم را می‌بندم و می‌گویم:
خانمم چهار سال پیش شهید شد.

حامد سکوت می‌کند؛ می‌دانم شوکه شده. انقدر شوکه شده که حتی نمی‌تواند بگوید متاسفم.
حتی نمی‌تواند بپرسد چرا.
فقط آه می‌کشد.

حامد حالا جزء معدود افرادی ست که این ماجرا را می‌داند و از این که می‌داند ناراحت نیستم.

بعد از شهادت مطهره، با هیچ‌کس درباره‌اش حرف نزدم. هیچ‌کس هم جرات نداشت سر حرف را باز کند.

نه این که حرفی نباشد؛ نه. اتفاقاً یک دنیا حرف در سینه‌ام تلنبار شده است؛ اما به زبان نمی‌‌آید.

گوش شنوایی می‌خواهد که حرف‌هایم را نگفته بفهمد. شاید حامد همان گوش شنواست.

گرمای دستانش را روی دستم حس می‌کنم. فشار می‌دهد؛ گرم و محکم.

انگار می‌خواهد همه حس همدردی‌اش را از طریق همین فشار منتقل کند. می‌داند بعضی حرف‌ها گفتنی نیست. 

بغض به گلویم فشار می‌آورد. اول می‌خواهم مقاومت کنم؛ اما حامد که نامحرم نیست.

مرد نباید جلوی نامرد گریه کند؛ جلوی رفیقش که اشکال ندارد.

یک قطره اشک از کنار چشمانم سر می‌خورد تا روی شقیقه‌هایم.

حامد سریع اشکم را پاک می‌کند. چشم می‌چرخانم به سمتش و فقط نگاه می‌کنیم به هم.

انگار همه حرف‌هایم را از چشمانم می‌خواند. انگار همه دردی که بعد از مطهره کشیده‌ام را دارم به او هم منتقل می‌کنم.

چند لحظه می‌گذرد و می‌خواهد بحث را عوض کند که می‌گوید:
راستی یکی از بچه‌ها وقتی داشتیم آزادت می‌کردیم تیر خورد.

سر جایم نیم‌خیز می‌شوم؛ بی‌توجه به درد و سرگیجه‌ام: 
کی؟

حامد شانه‌هایم را می‌گیرد تا سر جایم بخوابم:
آروم باش. حالش خوبه. سیدعلی کتفش تیر خورد، منتقلش کردن دمشق چون اون‌جا امکاناتش بیشتره.

وا می‌روم. از این که تیر خورده ناراحتم؛ از این که بخاطر من تیر خورده بیشتر.

می‌پرسم:
مطمئنی حالش خوبه؟

- آره، از تو هم سالم‌تر. تو بیشتر از اون خونریزی کردی.

- من کِی مرخص می‌شم؟ چیزیم نیست که!

- پوریا گفت فعلا باید بمونی تا اثر داروی بیهوشی بره، سرمت هم تموم بشه.
***

پشت سر بشیر نشسته‌ام و چشمانم را نیمه‌باز نگه داشته‌ام تا خاک کم‌تر به چشمم برود.

بیابان نیست که، جهنم است. داغ، بی‌آب و علف، برهوت. 

بشیر با موتور در بیابان می‌تازد و هربار نگاهی به جی‌پی‌اس می‌اندازم تا مطمئن شوم راه را گم نکرده‌ایم. 

این‌جا اگر راه را گم کنی، باید اشهدت را بخوانی و آماده باشی برای انتشار فیلم  در سایت‌ها و کانال‌های داعش!


...
...



💞 @aah3noghte💞