شهید شو 🌷
💔 خارِ رهم مگر به نگاه تو گُل شوم... صلّوا على رسولِ الله و آله ﷺ #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_
💔
و
کدام نعمت بالاتر از این که
رحمتات نصیبِ ماست...
صحن پیامبر اعظم امام رضا ع
صلّوا على رسولِ الله و آله ﷺ
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
#شنبه_های_نبوی
#من_محمد_را_دوست_دارم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
💔
#بسم_الله
وَنَجِّنَا بِرَحْمَتِكَ.....
گاهیخیلیسختمیشود
من می دانم که تو نجاتم میدهی..
#یک_حبه_نور✨
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_آلعمران آيه 171 يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ وَأَ
✨﷽✨
#تفسیر_کوتاه_آیات
#سوره_آلعمران
آيه 172
أَلَّذِينَ اسْتَجَابُواْ لِلَّهِ وَالْرَّسُولِ مِن بَعْدِ مَآ أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِينَ أَحْسَنُواْ مِنْهُمْ وَاتَّقَوْاْ أَجْرٌ عَظِيم
ٌ
ترجمه 🔻
↩️آنان كه دعوت خدا و رسول را (براى شركتِ دوباره در جهاد علیه كفّار) پذیرفتند، با آنكه جراحاتى به آنان رسیده بود، براى نیكوكاران و پرهیزكارانِ آنها، پاداش بزرگى است.
┅════🌤✼☀️✼🌤════┅
نکته ها,🔻تفسیرنور☀️
🚩🍃كفّار قریش، پس از پیروزى در احد بسوى مكّه بازگشتند. در بین راه به این فكر افتادند كه چه بهتر است به مدینه بازگردیم و باقیمانده مسلمانان را نیز از بین ببریم، تا كار اسلام یكسره شود.
🚩🍃این خبر به پیامبر صلى الله علیه وآله رسید. آن حضرت فرمان بسیج داد و فرمود: شركت كنندگان در احد حركت كنند.
🚩🍃مسلمانان آماده شدند. ابوسفیان وقتى از بسیج عمومى مسلمانان آگاه شد، گمان كرد كه لشكر تازه نفسى مهیّا شده است تا شیرینى پیروزى احد را بر كام آنان تلخ كند، لذا از حمله ى مجدّد منصرف شد و به سرعت به طرف مكّه حركت نمود.
🚩🍃در تاریخ مى خوانیم كه در جنگ احد حضرت على علیه السلام بیش از شصت زخم و جراحت برداشت، ولى لحظه اى دست از یارى پیامبر برنداشت. در تفسیر كنزالدقائق آمده است كه این آیه درباره ى حضرت على علیه السلام و نه نفر دیگر نازل شده است.
┅════🌤✼☀️✼🌤════┅
پيام ها ⚡️📨
🚩🍃1- مؤمنان واقعى، در سختترین شرایط نیز دست از یارى اسلام برنمىدارند. «استجابوا... من بعد ما اصابهم القرح»
🚩🍃2- شركت مجروحان در جبهه، مایه ى تشویق و تقویت روحیّه افراد سالم است. «استجابوا... من بعد ما اصابهم القرح»
🚩🍃3- اطاعت از رسول خدا، همچون اطاعت از خداست. «استجابوا للَّه و الرّسول»
🚩🍃4- شركت مجروحان در جبهه، نشانه ى وفادارى و عشق و معرفت كامل آنان به مكتب و رهبر و هدف است. «من بعد ما اصابهم القرح»
🚩🍃5 - گاهى شرایط جنگ به گونهاى است كه حتّى مجروحان نیز باید حاضر شوند. «استجابوا... من بعد ما اصابهم القرح»
🚩🍃6- هرچه عمل دشوارتر باشد، قابل ستایش بیشترى است. «استجابوا... من بعد ما اصابهم القرح»
🚩🍃7- حضور در جبهه و مجروح شدن، اگر همراه با تقوى نباشد بى ارزش است. «للذین احسنوا منهم واتّقوا»
🚩🍃8 - برخى از اصحاب پیامبر كه در جبهه هم شركت كرده اند، از سلامت فكر و تقوى دور شدند. «للذین احسنوا منهم واتّقوا»
🚩🍃9- رزمنده اى قابل ستایش است كه:
الف:🌿 از جنگ خسته نشود. «استجابوا... من بعد ما اصابهم القرح»
ب: 🌿اهل كار نیك باشد. «للذین احسنوا منهم»
ج: 🌿از فرمان خدا و رسول تخلّف نكند. «واتّقوا»
🍃اللهم صل علی محمد و ال محمد وعجل فرجهم🍃
🌷🍃 أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا
ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩگاﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
6.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔
چه تا مضطر نشیم و با حالت اضطرار برای ظهور و فرج #امام_زمان (عج) دعا نکنیم ، ظهوری شکل نمیگیره!
❌ تمام مظلومین عالم چشم شون به شیعه ست
کلید ظهور در دست شیعیانه
👤 استاد رائفی پور
سلامتی مهربان ترین پدر وتعجیل در فرج اقاجانمون امام زمان صلوات
اللهم صل علی محمد وآل محمد
وعجل فرجهم
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
❣ #اللّٰھـُــم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجْ ❣
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 • وَتُـــو هَمْچِنانْ میخَنْدی ... 😍 چه خوب که میان اینهمه دل آشوبی تو هستی که هنوز خوب م
💔
📷زیارت متفاوت حرم حضرت معصومه(س) فقط به فاصله یک هفته
#حاج_قاسم
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#حاج_قاسم
#مرد_میدان
#استوری #پروفایل😍
#قاسم_سلیمانی
#سردار_دلها
#دلتنگ_تو_ایم
#ما_ملت_امام_حسینیم
#سردار_سلیمانی
#قاسم_هنوز_زنده_ست
#شهید_سپهبد_قاسم_سلیمانی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
.
قسمتی از وصیت نامه #شهید_حرم مهدی حسینی؛
.
تو شاهد باش که به یاد علی اکبر جوانمان را فرستادیم.
درست که به پای جوانان #بنی_هاشم نمی رسد اماتو قبول کن
این قربانیان و فدائیان عشق حریمت را...
میبینی جوان هایمان چه قد قامتی دارند؟
چه چهره دلربا و ومعصومی دارند؟
همه اش به فدای ارباً اربای علی اکبر حسین.
.
#علی_اکبر ع
.
#راه_حسینی ادامه دارد...🚩
#شهید_مدافع_حرم_مهدی_حسینی #شهید_مهدی_حسینی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت122 چند ثانی
💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت123 زمین میلرزد؛ شیشهها و پایههای تخت هم همینطور. با دردی که در سینهام دور میزند از خواب میپرم. با هر نفس، درد شدیدتر میشود و امانم را میبُرد. تیزی ترکش را حس میکنم که در ریهام جا خوش کرده و هربار تکانی میخورد و باعث میشود بجای هوا، خون در مجرای تنفسیام جریان پیدا کند. همهجا تاریک است و فقط از توی راهرو، نور کمجانی وارد اتاق میشود. لبم را میگزم و دستم را میگذارم روی پانسمانهایم. دندانهایم ناخودآگاه روی هم چفت میشوند و پلکهایم را روی هم فشار میدهم. دستی روی دستم مینشیند؛ اما به راحتی میتوانم بفهمم دستی زمخت و مردانه است و با دستان لطیف مطهره فرق دارد. چشم باز میکنم. سیاوش ایستاده بالای سرم: - خوبی داش حیدر؟ شنیدم زخمی شدی! - س...سیاوش... - جانم داداش؟ - مگه تو...مجروح... نشده بودی...؟ دستش را میبرد میان موهایم و نوازششان میکند: - نه، من خوبم، سُر و مُر و گنده در خدمت شما! - انتحاری رو... زدی؟ سیاوش لبخند میزند و بعد از چند لحظه میگوید: - نشد بزنمش. به خاکریز دوم خورد. - چطور... زنده... موندی؟ - زنده نموندم. زنده شدم. من تازه زنده شدم. - یعنی... چی...؟ کمیل از سمت دیگر تخت، سرش را به سمتم خم میکند و میگوید: - یعنی اومده اینور پیش خودم! نگاهم چندبار بین سیاوش و کمیل جابهجا میشود. سیاوش میخندد و سرش را تکان میدهد: - آره... مشتی نگفته بودی رفیقِ به این باحالی داری! کمیل لحنش را مثل سیاوش تغییر میدهد: - چاکریم داداش! گیج شدهام؛ منظورشان را نمیفهمم. از درد چنگی به ملافه میزنم: - چی... میگید؟ یعنی... تو... شهید شدی... سیاوش؟ چطوری؟ - نمیدونم. به خودم اومدم دیدم یه جای دیگهم. یه جا مثل بهشت. هیچی نفهمیدم، هیچ دردی نفهمیدم. کاش تو هم میدیدی داش حیدر. خیلی خوب بود. دردم شدیدتر میشود و میدانم این دردِ جسم نیست؛ درد روح است. درد یک روحِ زندانی و جامانده که دارد خودش را به دیوار دنیا میکوبد تا نجات پیدا کند؛ اما نمیتواند. نمیفهمم چه چیزی من را به این دنیا زنجیر کرده که تا الان شهید نشدهام؟ کمیل اشکی را که از گوشه چشمم سر زده، با نوک انگشت پاک میکند: - سیاوش هم مثل خودم سوخت، تمام و کمال. سیاوش با شوق سرش را تکان میدهد و چشمانش برق میزنند. مگر میشود سیاوش بسوزد؟🔥 سیاوشِ شاهنامه نسوخت، زنده از آتش بیرون آمد؛ بدون این که غباری بر لباسش بنشیند. پس چرا آتش سیاوشِ من را سوزاند؟ - منم نسوختم. بدنم سوخت که دیگه لازمش نداشتم.😄 کمیل سرش را کمی خم میکند و ابروهایش را بالا میبرد: - میبینی که درد نکشیده... ببین هرچی بهت میگفتم دردم نیومده باور نمیکردی! هرچی بلاست سر بدن آدم میاد نه روحش. مگه نه سیاوش؟ سیاوش سرش را بالا و پایین میکند و دستش را میکشد روی پانسمان سینه و شکمم. دردم کمی آرام میشود. کمیل در گوشم زمزمه میکند: - بخواب. ناراحت هم نباش، خب؟ دستم را بالا میبرم و دور گردن کمیل میاندازم: - پس چرا من درد دارم کمیل؟ چرا منو نمیبری پیش خودت؟ کمیل دستم را از دور گردنش برمیدارد: - یادته حاج حسین چی میگفت؟ چند لحظهای ساکت میمانم. کمیل عرق را از روی پیشانیام پاک میکند: - مرد آن است که با درد بسازد مردُم/دردمندان خدا کِی به دوا محتاجند؟ شقیقهام را میبوسد: - بالاخره نوبتت میرسه عباس جان. تو از مایی، جات پیش ماست. فقط یکم دیگه صبر کن. با لحنی مرکب از امید و درماندگی میگویم: - چقدر؟ #ادامه_دارد... #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞
💔
داشتـــــ وضو می گرفتـــــ
|بهش گفت : عبدالحسین الان برا ی چی وضو می گیری ؟
جواب داد : ﻣﻴﺨﻮاﻫﻢ #ﺷﻬﻴﺪ ﺑﺸﻮﻡ
فکر کرده بود ﺷﻮﺧﻲ ﻣﻲ ڪﻨﺪ ..
اما ﭘﻨﺞ ﺩﻗﻴﻘﻪ ﺑﻌﺪ که ﺷﻬﻴﺪ ﺷﺪ
فهمید رفیقش اهل زمین نبوده...
#ﺷﻬﻴﺪ_ﻋﺒﺪاﻟﺤﺴﻴﻦ_اﺳﻔﻨﺪﻳﺎﺭی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞