هدایت شده از شهید شو 🌷
💔
✅صلوات هنگام ظهر روزهای ماه شعبان
و شب نیمه شعبان .
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
💔
#دم_اذانی
وَ اَعمِ اَبصارَ قُلُوبِنا عَمّا خالَفَ مَحَبَّتَک
وَ چِشمهایِمان را از آنچه
مُخالف عشقِ توست کور کن...
#صحیفه_سجادیه
#یاصاحب_الزمان😭😭
#یازینب_کبری💔
🕊خاطره ای از بچه های مدافع حرم 💔👇🏼👇🏼
👈🏼از قول بچه ها میگفتند #داعش اطراف حرم حضرت زینب بودند وبچه های ما هم از حرم حضرت زینب دفاع میکردند ✌️🏼 یه جا که یه محله رو بچه ها از دست داعش آزاد کرده بودند یکی از داعشی ها هم اسیر کرده بودند
اون داعشی اسیر شده خیلی پریشان و ترسیده بود😧بهش میگفتند چیه عمو چرا میترسی !میترسی بکشیمت😏 !
داعشیه هی مرتب به بچه ها نگاه میکرد میگفت👈🏼 اون رفیقتون که دشداشه سفید تنش بود ویه عمامه سبز سرش بود کجا رفت !👉🏼
بچه میگفتند ما همچین رفیقی نداریم😐همه مون لباس رزم تنمون داریم..
داعشی میگفت نه شما دروغ میگید بگو اون عربه که لباس عربی تنش بود و #عمامه_سبز داشت کجاست؟ کجا رفت 😭
بچه ها ارومش کردند که کاریت نداریم✋🏼 ولی باید حقیقت بگی وجریان این شخص عربی که میگی چیه ؟
👈🏼داعشی به حرف میاد میگه من خمپاره انداز بودم و به فاصله یکی دوکیلومتری حرم حضرت زینب ماموریت داشتم #خمپاره بندازم رو حرم حضرت زینب واونجا رو بزنم..💣
میگفت با دوچشمام میدیدم که یه نفری با لباس عربی و#عمامه_سبز رنگ رو حرم حضرت زینب نشسته و هرچی خمپاره مینداختم اون اقا با دستش خمپاره رو میگرفت ومینداخت کنار و مات ومبهوت مونده بودم😳 که این کیه و داره از حرم دفاع میکنه !
بچه ها میگن همگی داشتند گریه میکردند😭😭 بله #حضرت_مهدی خودشون شخصا تو میدان نبرد بودند و #نمی_گذاشتند که به حرم حضرت زینب تجاوزی بشه ایشون خودشون خط مقدم #مدافعان_حرم هستند😭😭😭
🌹ببینید حضرت مهدی چقدر پای #شیعیانش وایساده
واقعا مدافع حرم لیاقت میخواد واقعا نوکری حضرت زینب لیاقت میخواد همه کس لیاقت ندارن برا شهادت
مدافعین حرم گلچین خدا هستند
خوش بحال گلچین شده ها 😭
✨اللهم ارزقنا توفیق الجهاد و الشهادت بحق حضرت بی بی زینب کبری ✨
الهی آمین✋🏼
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
@aah3noghte
💔
آمریکا زده تو کار جهاد تبیین!!!
با خالی کردن پشت اوکراین به جهان تبیین کرد که به کدخدا اعتباری نیست
عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد
👈 #جنگ_طوری 👉
👈 #جهاد_تبیین 👉
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
هدایت شده از شهید شو 🌷
Farahmand-Mohsen-Shabaniyah-Munajat.mp3
24.55M
شهید شو 🌷
💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت166 حامد که مت
💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت167 از بیمارستان بیرون میزنم و بلاتکلیف در خیابان میایستم؛ جایی که مانع عبور امدادگرها و مجروحان نباشم. آفتاب چشمم را میزند. حالا علاوهبر جایی برای سپردن سلما، دنبال جایی هستم که بتوانم نماز ظهرم را بخوانم. برای رهایی از حس بلاتکلیفی، شروع به قدم زدن در امتداد همان خیابان میکنم و با دقت، اطراف را از نظر میگذرانم. شهر نیمهجان است؛ کسانی هستند که در آن زندگی کنند اما باز هم شبیه یک منطقه جنگی ست. سلما بالاخره از سر و صدای اطرافش و تکانهای گاه و بیگاه آغوش من حین قدم زدن، بیدار میشود و اول از همه، با دقت به من و اطرافش نگاه میکند که مطمئن شود من کنارش هستم. بعد طبق عادت قبلیاش، چنگ میزند به پیراهنم و آن را محکم میگیرد. خیلی از بیمارستان صحرایی دور نشدهایم که علامت و سایهبان هلال احمر را سردر یک خانه میبینم. یک خانه حیاطدار نسبتاً بزرگ که با سایر خانههای فقیرانه اینجا تفاوت دارد. در خانه باز است و همان وقت، یک زن درحالی که دست کودکش را گرفته از آن بیرون میآید. احتمالاً خانه محل خدمات درمانی و غذایی به مردم شهر و آوارگان شهرهای دیگر است. هنوز مردد مقابل در خانه ایستادهام که زن دیگری، نوزاد به بغل و بیتوجه به من وارد خانه میشود. نکند فقط برای پذیرش خانمهاست و ورود آقایان ممنوع باشد؟!🤔 کمی خم میشوم و صدایم را بالا میبرم: یا الله... یا الله... و به امید این که کسی صدایم را شنیده باشد، اندکی منتظر میمانم. وقتی جوابی نمیگیرم، دوباره بلند صدا میزنم: - یا الله... ناامیدانه به دیوار تکیه میدهم. انگار صدایم را نشنیدهاند. دستانم خواب رفتهاند زیر وزن سلما. ناگاه صدای قدمهای کسی روی موزاییکهای حیاط امیدوارم میکند. صدای قدمها وقتی به در میرسد، متوقف میشود و بعد صدای زنانهای میگوید: - مین؟(کیه؟) سریع تکیه از دیوار میگیرم و برمیگردم به سمت صدا. زن جوانی ست با جلیقه سپید و سرخ هلال احمر که از مردم خود سوریه است. به من و کودکِ در آغوشم نگاه میکند و احتمالاً ماجرا را حدس میزند. سلما با دیدن زن، سرش را در آغوشم پنهان میکند. - مرحبا اختی. هیدی ابنۀ مو عندو ابوین. أ يمكنك الاعتناء به؟(سلام خواهرم. این دختر پدر و مادر نداره. میتونید ازش نگهداری کنید؟) زن جوان قدمی جلو میگذارد و دقیقتر به من و سلما نگاه میکند. بعد سری تکان میدهد و زیر لب میگوید: ای... اتفضل...(آره... بفرمایید...) با دست اشاره میکند به در تا وارد شوم. قدم به داخل خانه میگذارم و همانطور که از سردرش معلوم بود، گویا خانه بزرگ و زیبایی ست. حتماً صاحب خانه از بقیه مردم شهر ثروتمندتر بوده. #ادامه_دارد... #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
روایت شهادت
#شهید_یوسف_داورپناه
حتما ببینید🥀
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
#قرار_عاشقی
فرق دارد باجهان آب وهوای مشهدت
ساعت هشت است ودلتنگم برای مشهدت
قلب ایرانست این گنبد طلای بی نظیر
هم فدای نامت آقا هم فدای مشهدت
#عالیه_رجبی
#اللهم_صل_علی_علی_بن_موسی_الرضا_المرتضی
#امام_رضآی_دلم
#دلتنگ_حرم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
شهید شو 🌷
💔 قرارمان این بود که شب، بعد از مراسم عروسی، با ماشین سادهای برویم تا خانه خودمان، گفتیم ماشین را
💔
روز بعد از عروسی، یک پرچم آورد با کمی تربت.
#پرچم یادگاری روزهایی بود که رفته بود #تفحص_شهدا.🥀
گفت: "این پرچم و تربت، یادگار یک #شهید_گمنام است. اینها میشود #جانمازمان."
راوی همسر #شهید_جواد_محمدی
قسمتیازکتاب #دخترها_بابایی_اند با اندکی تغییر
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
شهید شو 🌷
💔 #آھ... تو که کیمیافروشی نظری به حال ما کن🥀 #شهید_حسین_خرازی #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل
💔
#آھ...
آقاحجت الله ، جنگ را ندید
اصلا سال ۶۸ به دنیا آمده بود که جنگ تمام شده بود
سوریه هم نرفت...
ولی...
عاقبتش ختم به #شهادت شد
چون فکر و ذکر و عملش،
شهیدانه زیستن بود
شهادت امثال #شهید_حجت_الله_رحیمی چقدر دلــــگرممان مےکند به اینکه امیدوار باشیم به شهید شدن
یادش با صلوات
سالروز شهادت
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس