شهید شو 🌷
#رمان_واقعی_سرزمین_زیبای_من #قسمت_شانزدهم📝 ✨پـــرونــده جنجـــالـــی فردا صبح، کلی قبل از ساعت
#رمان_واقعی_سرزمین_زیبای_من
#قسمت_هفدهم📝
✨ دربـــرابــر عـــدالــت
هیچ پلیسی در این دادگاه حاضر نشد! حتی زمانی که از اونها جهت پاسخ به سوالات، رسما درخواست قانونی کردم، فقط یه وکیل به نمایندگی از همه اونها، اونجا حضور داشت ... و در نهایت دادگاه رای تبرئه اونها رو صادر کرد و این عمل پلیس، صرفا دفاع از خود اعلام شد😶
26 گلوله برای دفاع در برابر یه آدم غیر مسلح😏
قاضی رای خودش رو اعلام کرد و سه مرتبه روی میز کوبید "ختم دادرسی"
مادر محمد با صدای بلند گریه می کرد😭
پدرش می لرزید و اشک می ریخت😓
و من، ناخودآگاه می خندیدم و سرم رو تکان می دادم😆 اون قدر بلند که قاضی فکر کرد دارم دادگاه رو مسخره می کنم
یه نفر داشت زنده زنده، قلبم رو از سینه ام بیرون می کشید💔
سوزشش رو تا مغز استخوانم حس می کردم
سریع وسایلم رو جمع کردم ... من باید اولین نفری باشم که با خبرنگارها حرف می زنه🎤
من باید صدای مظلومیت محمد و مرگ عدالت رو به گوش دنیا می رسوندم📢
از در سالن دادگاه که خارج شدم چند نفر از گارد دادگاه دوره ام کردن
"آقای ویزل، شما باید با ما بیاید"
بعد از چند ساعت حبس شدن توی یه اتاق، بالاخره یکی در رو باز کرد ... از شدت خشم، تمام بدنم می لرزید😡
- چه عجب ... اونقدر به در زدم و صدا کردم که گلوم داشت پاره می شد! حداقل با یه فنجون قهوه می اومدید😏
در رو بست و اومد سمتم
"شما حس شوخ طبعی جالبی دارید آقای ویزل😏 حتی در چنین شرایطی"
نشست مقابلم ...
- ولی من اینجام که در مورد مسائل جدی با هم صحبت کنم😠
به پشتی تکیه داد!
"یه راست میرم سر اصل مطلب ... شما حق ندارید در مورد این پرونده با هیچ شخصی یا هیچ خبرگزاری ای صحبت کنید‼️
این پرونده، از این لحظه محرمانه است‼️
اگر تخلف کنید به جرم افشای مدارک محرمانه، مجرم شناخته شده و به شدت مجازات می شید❌❌
به زحمت می تونستم خودم رو کنترل کنم ... تمام بدنم می لرزید😯😡
بدتر از همه، وقتی عصبی می شدم دستم به شدت درد می گرفت و می سوخت😩
محکم توی چشم هاش زل زدم
"حتی اگر دهن من رو با تهدید ببندید، با پدر و مادرش چکار می کنید؟"..
با پوزخند خاصی از جاش بلند شد😏...
"اینجا کشور آزادیه آقای ویزل😂 اونها هر چقدر که بخوان می تونن گریه کنن و با همسایه هاشون حرف بزنن😏 مهم تیتر روزنامه های فرداست"😡 ... و از در اتاق خارج شد
حق با اون بود ...
مهم تیتر روزنامه های فردا بود ... دادگاه، رای بی گناهی پلیس ها رو صادر کرد ... مدال شجاعت، در انتظار پلیس های قهرمان
فردای روز دادگاه، مدام گوشی تلفن و موبایلم زنگ می خورد اما حس جواب دادن به هیچ کدوم شون رو نداشتم 🙄 چی می تونستم بگم؟
با شجاعت فریاد می زدم، محمد بی گناه کشته شد؟
یا اینکه مثل یه ترسو، حرف های اونها رو تایید می کردم
اصلا کسی صدای من رو می شنید و اهمیت می داد؟🤔
مهم یه جنجال بود ... یه جنجال که ذهن مردم بین شلوغ بازی های اون گم بشه ... و نفهمن دولت چکار می کنه ..
شب بود که صدای در بلند شد ... پدر محمد بود ... 😳
نمی تونستم توی چشم هاش نگاه کنم ... فکر می کردم الانه که ازم بخواد دوباره اقدام کنیم و به رای اعتراض کنیم ... یا با رسانه ها درباره حقیقت حرف بزنیم ... اما اون در عین دردی که توی چشم هاش موج می زد با آرامش بهم نگاه کرد ... .
- آقای ویزل ... اومدم اینجا تا از زحمات شما تشکر کنم ... شما همه تلاش تون رو انجام دادید ... هم برای تشکر اومدم و هم اینکه بقیه حق وکالت شما رو پرداخت کنم ...
خیلی تعجب کرده بودم 😳... با شرمندگی سرم رو پایین انداختم ... "نیازی نیست" ...
من توی این پرونده شکست خوردم... و مثل یه ترسو، تمام روز رو اینجا قایم شدم😔 ...
دستش رو گذاشت روی شونه ام ...
"نه پسرم ... زمانی که هیچ کسی حاضر نشد از حق ما دفاع کنه ... تو پشت سر ما ایستادی!💪 حداقل، مردم صدای مظلومیت محمد من رو شنیدن ... من از اول می دونستم شکست می خوریم ... یعنی مطمئن بودم"😔 ...
با شنیدن این جمله ... شوک شدیدی بهم وارد شد😳🤔 ... .
#ادامه_دارد...
💕 @aah3noghte💕
✍ #شهیدسیدطاهاایمانی
شهید شو 🌷
💔 #کلام_معصوم #امام_علي علیہ السلام ميفرمایند: ❌وحشتنـاڪ تریڹ تنہایي، خود پسندے است. 💠أَوْحَشَ
💔
#کلام_معصوم
#امام_علي علیہ السلام ميفرمایند:
"ڪڸُّ مَوَدّةٍ عَقَدَها الطّمَعُ حَلَّہا الیأسُ"
🍃🌺هـر دوستياے ڪہ رشتہ آڹ را طمع ببندد،
نومیـدے، آڹ را از هم بگسلد❗️
📚 میزاڹ الحڪمة، ج ۱، ص ۷۵
💕 @Aah3noghte💕
#در_ثواب_نشر_حدیث_شریک_باشید
#آھ...
💔
#دلشڪستھ...
دلم تنگ استـ...
یڪ دلتنگی از جنس جــا ماندن
یک دلتنگی که پایانی ندارد
یک دلتنگی از همانـہایی که تا نبـاری... دلت باز نمےشود...
دلـتنگم💔
#دلشڪستھ ام💔
خدایا!
خودت حال ما را مےدانی
اگـر آبرویی داشتیم ، مُهر جاماندن بر پیشانےمان نمےخورد
به شهدایی که آبرومندان درگاهت هستند، تو را قسم مےدهیم
به حال زار ما ترحم کنی!
و ما را در خیل نیڪان بپذیری...
#در_کوی_نیکنامان_ما_را_گذر_ندادند
#گـر_تو_نمےپسندی_تغییر_ده_قضا_را...
#شهیدجوادمحمدی
#آھ...
💕 @aah3noghte💕
#ڪپے 📛
شهید شو 🌷
💔 حضرت آقا این سالهایی که گذشت علمداری میکرد واسه امام زمان عجل الله فرجه.. اولین اتفاق، جنگ خلیج
💔
#حاج_حسین_یکتا:
بچهها!
شهدا خوب تمرین کردند ولایت پذیریِ امام مهدی (عج) را در رکاب آسید روحالله خمینی.
ما هم باید تمرین کنیم ولایت پذیریِ امام مهدی(عج) را در رکاب حضرت آقا.
#مولا_صاحب_الزمان
#فداےسیدعلےجانم❤️
#شهید
#شهدای_مدافع_حرم
#آھ...
💕 @aah3noghte💕
هدایت شده از بایگانی
1_47853814.mp3
2.69M
🎙أین عمار؟ ...
حجتالاسلام قاسمیان
مثل عمار باش!
آغوش باز کن تا حتی مخالفان را جزء هواداران نظام بیاوری...
بال بال بزن برای هدایت منحرف ها....
#عمارسیدعلےباشیم
#آھ...
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 چرا #شهیدمرتضی_جاویدی، معروف شد به #اشــلو ؟.... «مرتضی» با زبان عربی با عراقی ها حرف می زد
💔
#کسی_که_نگذاشت_واقعه_احد_دوباره_اتفاق_افتد...
چهار روز از عملیات والفجر گذشته بود
و پادگان عظیم حاج عمران و... توسط رزمندگان دلیر اسلام به تصرف درآمده بود
و در این راستا گردان فجر از سه طرف در تپه بردزرد محاصرهی شدید نیروهای بعثی بود.
تنها یک راه عقبنشینی وجود داشت که این گردان به مدت چهار روز با دهها شهید و زخمی و اسیر با دشمن زبون در جنگ بود و هراسی به خود راه نمیداد.
ساعتی از روز پنجم گذشته صدای بی سیم فرماندهان منطقه عملیاتی از جمله شهید صیاد شیرازی،سرلشکر محسن رضائی و جمع دیگر از فرماندهان عملیاتی مبنی بر این که:
برادر جاویدی، گردان شما در محاصرهی شدید دشمن میباشد. عقبنشینی کنید.
این شهید بزرگوار پاسخ به آنان داد که:
نمیگذارم اُحُد دیگر تکرار شود.💪
#شهیدمرتضی_جاویدی(اشلو)
#آھ...
💕 @aah3noghte💕