شهید شو 🌷
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸🔸 هادی فِرز 🔸🔸 ✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی «قسمت هفتم» موتی گفت: ها هادی خان
بسم الله الرحمن الرحیم
🔸🔸 هادی فِرز 🔸🔸
✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی
«قسمت هشتم»
مرضیه هم جواب داد: ها ... خیلی خوش بود ... بازم سوارم میکنی؟
هادی همینجوری که داشت موتور رو میذاشت کنار دیوار گفت: آره ... اما به یه شرط!
مرضیه همینجوری نگاش کرد.
هادی گفت: به شرطی که بهم بگی چرا داری پول جمع میکنی؟ من که هر چی دلت بخواد برات میخرم.
مرضیه خنده ای کرد و گفت: هیچی!
هادی اخم الکی کرد و گفت: اِ ... آبجی مرضیه و دروغ؟ یه چیزی هست ... بگو!
مرضیه گفت: به با مصمفی نمیگی؟
هادی گفت: نه ... خاطر جمع!
مرضیه سرشو آورد جلو و آروم درِ گوش هادی گفت: دلش وینفر میخواد!
هادی که متوجه منظور مرضیه نشده بود پرسید: نمیفهمم ... دلش چی میخواد!
مرضیه مثلاً آروم آروم و حرف به حرف گفت تا هادی متوجه بشه: و ی ن ف ر دیگه!
هادی گفت: نمیدونم چی میگی! بگو باهاش چیکار میکنن!
مرضیه دستاشو مشت کرد و گرفت جلوش و گفت: از همینا که میشنن روش و میبرن!
هادی که تازه دوزاریش افتاد گفت: آهان ... ویلچر ... خب .. گرفتم ... چرا؟ چرا دلش ویلچر میخواد؟
مرضیه نگاهی به پشت سرش کرد ... که مثلاً مطمئن بشه که باباش صداشونو نمیشنوه! بخاطر همین سرشو نزدیک تر آورد و یه چیزی درِ گوش هادی گفت...
از اون طرف، اوس مصطفی هم میدید که مرضیه و هادی جیک به جیک هم میکنن و آروم درِ گوشی با هم حرف میزنند. دید که مرضیه یه چیزی درِ گوش هادی گفت و هادی اولش یه نگاهِ خاص به آبجی مرضیه و بعدش هم برگشت و نگاه خاصی به اوس مصطفی کرد.
بگذریم.
شب شد. مرضیه کنار هادی خوابش برده بود. اوس مصطفی هم رو تختش خوابش برده بود و مثل همه باباهای قدیمی، رادیوی کوچیکش بالای سرش روشن بود و با کلی صدای برفکی، گاهی کلماتی وسطش شنیده میشد.
ساعت حدودا سه نیمه شب بود. هادی آروم بلند شد و به حیاط رفت. در واتساپ برای عبدی نوشت: چه خبر؟
عبدی نوشت: امن و امان.
هادی نوشت: حواست به نظر هست؟
عبدی نوشت: امشب نظر گیر داده بود به موتی. فکر میکنه موتی داره خود شیرینی میکنه تا جای نظرو بگیره.
هادی نوشت: ینی ممکنه موتی آمارِ اشتباه داده باشه که بخواد تو دل من جا کنه؟
عبدی نوشت: نمیدونم. کلا که سر و گوشش میجنبه. اومده بود التماس میکرد که دو دقیقه گوشیش بهش بدم.
هادی نوشت: ندادی که؟!
عبدی: بچه شدم آقا؟
هادی نوشت: گفتی پیکان رو ببرند؟
عبدی: ها هادی خان. بردند. بگم ماشین بعدی بیاد؟
هادی نوشت: به نایب بگو نوبت ماشین اونه. بگو 206 نقره ای رو بیاره.
عبدی: حله. روچشام. نایب قراره بمونه؟
هادی نوشت: چطور؟
عبدی: ببخشید ... همین طوری پرسیدم.
هادی گوشیش را خاموش کرد و تو جیبش گذاشت. چرخی در حیاط زد. مشخص بود که فکرش مشغول است. سپس به طرف اتاق اوس مصطفی رفت. دید خواب است. رادیو را آرام خاموش کرد. میخواست برود که چشمش به کاغذ بالای پدرش افتاد. کاغذ را برداشت. در کاغذ نوشته بود: «اینقدر پولِ قُلکِ این دختر زبون بسته رو بلند نکن. دلش خوش کرده که دو قرون جمع کنه و... »
هادی نگاه خاصی از روی چندش به اوس مصطفی کرد. ادامه کاغذو نخوند و رفت. رفت یه ملافه برداشت و انداخت روی آبجی مرضیه اش.
ادامه دارد...
💕 @aah3noghte💕
@Mohamadrezahadadpour
شهید شو 🌷
💔 #قرار_عاشقی این گذرنامھ ۍ من ماندھ فقط یك امضاء طبق معموݪ شدم خیرھ بہ دستانرضا؏ . . ✨☁️ #الل
💔
#قرار_عاشقی
دارالشفاست کوی تو و خود تویی طبیب
درد من و دواے تو یا ثامن الحجج…💚
#اللهم_صل_علی_علی_بن_موسی_الرضا_المرتضی
#امام_رضآی_دلم
#دلتنگ_حرم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 🏴 چند تن از شهدای کربلا را میتونید نام ببرید و میشناسید؟ 🤔 زهیر کیست؟ #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الل
💔
🏴 چند تن از شهدای کربلا را میتونید نام ببرید و میشناسید؟ 🤔
چند پسر #امام_حسن در کربلا شهید شدند؟
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 یاحسیــــن عشق'' #حسین' 'در دل ذرات عالم است دنیاے بۍحسین شبیه جهنم است:))🤍 #لبیکیاحسی
💔
#حسین_جان
کربلایت را ندیدم...
صحن را....
شش گوشه را
لااقل قدری میان خواب ... آقا مےشود ؟ 😔
#لبیکیاحسین علیهالسلام
#صلےاللهعلیڪیااباعبدالله
#ڪربلالازممدلمتنگاست
#السلامعلیڪدلتنگم💔
#ما_ملت_امام_حسینیم
#آھ_ڪربلا
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #بسم_الله {وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ} لشکر غم را از بَرَش تاراندیم! #با_من_بخوان. #یک_حبه
💔
#بسم_الله
{وَلَهُمْ فِيهَا مَنَافِعُ وَمَشَارِبُ أَفَلَا يَشْكُرُونَ}
به خاطر حبّ حسین و نعمت اشک خدا رو شکرگزاری کنین :)
#با_من_بخوان.
#یک_حبه_نور✨
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
بخشی از وصیتنامه #شهید_داوود_عابدی:
بدانید که نه تنها من بلکه تمام شهدا از کسانی که به هر نحوی و در هر لباسی با این انقلاب و امام مخالفت کنند و یا بی تفاوت باشند و امام امت را در این گرفتاری ها و مشکلات تنها بگذارند، نخواهیم گذشت
عزیزان و عاشقان روح اللّه امام و جمهوری اسلامی امانتی است در دست ما قدر این تحفه الهی را بدانید تا به عذاب الهی دچار نشویم این انقلاب و این پیروزی ها با حرف بدست نیامده
برای لحظه لحظه آن جوانان غیورمان خون داده اند و جان داده اند تا به اینجا رسیده ایم
پا روی این خون ها نگذارید
اُمت حزب اللّه دلخوش باشید که این دلقک هایی که در گوشه و کنار مملکت دست به خرابی ها می زنند، نمی توانند این خون ها را پایمال کنند و نمی توانند مقابل چرخ عظیم انقلاب بایستند
زیرا که این مملکت به فرموده امام:
مملکت امام زمان {عج} است💪
و هر صاحبخانه ای، خود از خانه اش محافظت می کند
و ان شاءاللّه به زودی همگی آنها از بین خواهند رفت. از کرم مولا
در خط #رهبر قدم بردارید و به پدر و مادرتان احترام فراوانی قائل شوید
با کسانی که در خط رهبر قدم بر نمی دارند و #ولایت_فقیه را قبول ندارند، قطع رابطه کنید❌
اگر می خواهید که راه ما را ادامه دهید
#درس هایتان را بخوانید که مملکت اسلامی شدیداً احتیاج به افراد با سواد دارد
از همگی شما حلالیت می طلبم و عاجزانه تقاضای حلالیت می کنم
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
داوود عابدی
مزار شهید
در گلزار شهدای بهشت زهرای{س} تهران
قطعه ۲۷، ردیف ۱۱۷، شماره ۹
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
🔻 آیتالله العظمی بهجت رحمه الله علیه
🔹 اگر می خواهید از ناحیه دعا به جایی برسید، زبان حالتان این باشد: تسلیم خدا هستیم، هر چه بخواهد بکند، بنا داریم عمل به وظیفه بندگی کنیم. آگاه باشیم! هم جنسی و هم شکلی و اختلاط با کفار، تسلط و حکومت آنها را بر مسلمانان آسانتر می سازد.
💔
🌺شهید آسید مرتضی آوینی🌺
مجاهدان راه خدا با یاری او و جلوداری حُجتش امام زمان(عج) پیش میروند.
دشمن در پناه آهن و آتش است،
غافل از اینكه ما در پناه حیدر و حسینیم.🍃
#شهید_سیدمرتضی_آوینی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞