شهید شو 🌷
💔 خدایا! حجب و حیا مانع آن بود كه من خود را به تو بنمایانم یا از عشق سخن برانم یا از سوز و گداز درو
💔
به سه خصلت ممتاز شده ام:
١- عشق كه از سخنم و نگاهم، دستم و حركاتم، حیات و مماتم عشق مےبارد.
در آتش عشق مےسوزم و هدف حیات را، جز عشق نمےشناسم. در زندگى جز عشق نمےخواهم وجز به عشق زنده نیستم.
٢- فقر كه از قید همه چیز آزادم و بےنیازم، و اگر آسمان و زمین را به من ارزانے كنند، تأثیری نمےكند.
٣-تنهایى كه مرا به عرفان اتصال می دهد و مرا با محرومیت آشنا مےكند. كسى كه محتاج عشق است در دنیای تنهایى با محرومیت مےسوزد و جز خدا كسى نمےتواند انیس شبهای تار او باشد و جز ستارگان اشك های او را پاك نخواهد كرد و جز كوههای بلند راز و نیاز او را نخواهند شنید و جز مرغ سحر ناله صبحگاه او را حس نخواهدكرد.
دستنوشته های #شهید_مصطفی_چمران
#چمران
#خدایا_به_سوی_تو_می_آیم
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔
جمعه خود را متبرک مےڪنیم به
یاد یاران ثابت قدم #امام_زمان.
شهادت محمدرضا ثابت کرد که
رفاقت خالصانه با شهدا، آخرش
ختمـ به خیر مےشود. نمونه اش
رفاقت او با شهید رسول خلیلی..
آقا رسول! قبولمان مےڪنی؟
روز جمعه مان آذین بسته شد با
یاد شما #شهید_محمدحسین_خلیلی
(رسول) محتاج دعای تواییم، بسیار...
دسته گلی از صلوات به نیابت از او هدیه می دهیم به مادرمان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهم💐
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞
💔
ارغوان!🥀 لاله خون!🌷
صبحگاهان که پرستوها
غلغہ مےآغازند
جان گلگون مرا در دست گیر
به تماشاگه عشاق ببر🕊
های بشتاب!
که همپروازان
نگران غمِ همپروازند⛓
#ماه_رجب فرصت خوبه پروازه...
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞
💔
شهیدی که رهبر با شال سیادت او نماز خواندند...
اواخر بهار ۱۳۶۵ بود که همراه فرماندهان لشکر ۱۰ سیدالشهدا، رفتیم خدمت رئیس جمهور وقت (مقام معظم رهبری) ؛ در آن مراسم، سید جمال قریشی؛ مسئول تبلیغات گردان علی اکبر، با سوز صدایش، حال خوب مجلس را دوچندان کرد.
وقت نماز که شد، سید جمال شال سبزش را انداخت روی دوش آقا و گفت:
این را گذاشتم تا متبرک شود. بعداً می برم جبهه تا ان شاءالله به آرزویم برسم و شهید شوم.🥀
آقا ایستادند به نماز و سید هم مکبر شد…
نماز که تمام شد، سید جمال رفت شالش را بگیرد که آقا فرمودند:
شما؛ هم سادات هستی، هم رزمنده… اگر اشکالی ندارد این شال به عنوان تبرک پیش من بماند؟😊
سید پذیرفت و شال سبز، ماند پیش سید علی. 💚
حضرت آقا بعدا، دور از چشم سید، به مسئولین لشکر سپردند که هوای سیدجمال را داشته باشند، او اهل ماندن نیست و رفتنی است…
اتفاقا آنها هم حین عملیات مواظب بودند که سید نرود خط و در عقبه بماند، اما در شلوغی درگیری ها، سید رفت جلو و به آرزویش رسید…
بعدها که مجددا آن جمع رفت خدمت حضرت آقا و کسی دیگر بلند شد و مداحی کرد، آقا جویای احوال سید جمال شد که به ایشان گفتند: «سید شهید شد…»
راوی: جعفرطهماسبی (الوارثین)
#شهید_سیدجمال_قریشی
#نماز
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞
💔
پاهایم را به اسبی وحشی ببندید...🐎
اگــر زمـانی فــرا رسیـد ڪـه جنگ به
پـایـان رسید و من به فیـض شـهادت
نایل نشدم از شما عـزیزان عاجــــزانه
این تقاضا را دارم بدنم را از پوشاندنیها
عریان و برهنه کنید و پاهایم را به پاهاے
اسبی وحشی ببندید و در صحرایی سوزان
بر روی خار و خاشاک رها کنید و اگر کسی
پرسید چرا این کار را می کنید؟ بگویید:
این جوانی است کم سن و سال و گنه کار
که توفیق و سعادت شهادت را نداشته است
و خداوند او را از درگاه الهی خود رهانیده
است. حال اگر شهادت نصیبمان شد، آن را
دو دستی می گیرم و خدا کند که زانوهایم
سـست نشـود و شهادت چیزی نیست ڪــہ
نصیب هر کس بشود. 🥀
#شهید_حسام_اسماعیلی_فر
#وصیت_نامه
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞
مطالب ناب شهدایی را اینجا بخوانید👆👆👆
💔
سلام شهید!
نمےشناسمت اما
به دعایت سخت محتاجم😔
تنها همدم من
عکس و یاد شهداست...
مےشود سلام مرا به
مادرجان سادات برسانی و بگویی
"اَینَ فرَجکَ قریب؟؟"🥀
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞
1_1977785151.mp3
9.06M
💔
#سفر_پرماجرا ۵۱
✈️برای یه سفرِ خوب آماده ای؟
برای راحتیِ سفرت، خیلـی زحمت کشیدی؟
🎀مبــارکه!........🎂🎉🎈🎈
🎊🎀بــرایِ تو که آماده کردی خودتـو؛
انتقالت به برزخ،👇
🌹لحظه راحت شدن از همه ی خستگی هاته
با شرابِ وفات جیفه دنیا را فراموش میکنیم ☺️
✅ توصیه زیبای استادرا بشنوید........🌼
#صوت 🎼
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸🔸تقسیم🔸🔸 ✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی 🔹🔹فصل دوم🔹🔹 قسمت صد و سه صبح زود، یه گر
بسم الله الرحمن الرحیم
🔸🔸تقسیم🔸🔸
✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی
🔹🔹فصل دوم🔹🔹
قسمت صد و چهار
سعید و دکتر گفتند: ان شاءالله.
محمد گفت: خب. بگذریم. دکتر جان! گفتی درجلسه ای که خونه اصل بوده، از فدا کردن شبنم و گُر انداختن اغتشاشات و اینا صحبت بوده. درسته؟
دکتر گفت: بله. به احتمال قوی خودِ شبنم هم از این ماجرا بی اطلاع نیست.
سعید: ینی اومده خودشو به کشتن بده؟!
محمد: بعید نیست. یه نقشه ای دارم...
محمد روبروی سیستمی در یک اتاق خاص نشسته بود. دو نفر دیگر که پشت سیستم خودشان بودند، در حال انجام کار خودشان بودند که یک نفرشان به محمد اشاره گفت: قربان لطفا لاین دو!
محمد هم به آن دو نفر گفت: تشکر. بفرمایید!
آن دو نفر از اتاق خارج شدند. محمد یک کد دوازده رقمی را وارد کرد. وارد یک صفحه شد. یک علامت سوال گذاشت. در همان لحظه، یک علامت سوال از آن طرف در صفحه نوشته شد.
محمد لبخندی به لبانش نشست و آیکون دوربین را فعال کرد. وقتی آیکون دوربین فعال شد، چهره سوزان بر صفحه ظاهر شد.
-سلام. احوال شما؟
-سلام. تشکر. چقدر مشتاق دیدار شما بودم.
-زنده باشی زهرا خانم.
-اصلا اسم زهرا یادم رفته بود. از بس اینجا سوزانم.
-زیاد فرصت نداریم. دو تا مطلب.
-بفرمایید.
-وقتش شده که مریم رجوی علنی تر بیاد وسط!
-همین امشب ترتیب این کارو میدم.
-میخوام در یه حرکت، مریم و شاهزاده از رو جنازه هم رد بشن.
-حتما. بسپارینش به من.
-دوم این که با پیشنهاد آرسن موافقم. به نوردخت نزدیکتر بشو.
-چشم. مدتی که از شر آلادپوش راحت بودم رو نوردخت مطالعه کردم.
-آلادپوش رو بسپار به آرسن.
-فکر خوبیه. چشم.
-از حالا موساد بیشتر شما رو تحت نظر میگیره. محدودیت های شما بیشتر میشه. هر وقت کار واجب داشتید از مسیر SL درخواست بدید.
-چشم. فقط یک خواهش.
-میشنوم.
-مبلغی را بابت رد مظالم و خمس بدهکارم.
-نگران نباشید. هر سال مبلغی را بابت رد مظالم و خمس و کفاره روزه و ... از طرف همه عزیزانی که در خارج از کشور مشغول خدمت هستند و امکان پرداخت ندارند، خودمون پرداخت میکنیم.
-تشکر. خیالم راحت شد.
-شما را به خدا و امام زمان سپردم.
-حلالم کنید. اگر کوتاهی یا کم کاری کردم.
-نفرمایید. به ایمان و صلابت و هوش و کاردانی شما غبطه میخورم. خدا نگهدار.
-خدانگهدار.
🔷
تهران-منزل اصل
مهشید در حال شانه زدن موهای سگش بود. کارش تموم شد و رفت سراغ گوشیش. به محض اینکه آنلاین شد، دید کلی براش پیام اومده! تعجب کرد و با خودش گفت: چه خبره مگه؟!! چیه این همه پیام؟!!
سربازان گمنام #امام_زمان
ادامه دارد...
به قلم محمدرضا حدادپورجهرمی
@mohamadrezahadadpour
💕 @shahiidsho💕