eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
19هزار عکس
3.7هزار ویدیو
70 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 حال ببینیم سال آینده زنده هستیم مرده ایم هرچه خود خدا بخواد این‌رو میخوام بگم که ما واقعا زنده ایم به این روضه ها به این اشک ها این گریه ها هدف اصلی ما هم که تشنه این مجالس بشیم تشنه این روضه ها بشیم چرا که اگر چیزی رو میخوان بدن ، همین جاست تو همین روضه هاست ... سخنان شهید در میان دوستان هیئت نورالائمه محرم ۱۳۹۰ 💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 #میخوای_شهید_بشی⁉️ به مادرش سفارش کرده بود هر روز زیارت عاشورا و سوره ی ملک را بخوانید. #شهید_
💔 ؟ ۱۶ساله بود و چون بابا نداشت، بد تربیت شده بود تا اینکه یه نوار روضه حضرت زهرا(س) زیر و رویش کرد. بلند شد اومد جبهه یه روز به فرماندمون گفت: من از بچگی حرم امام رضا علیه السلام نرفتم. می ترسم شهید بشم و حرم آقا رو نبینم. یک ۴۸ساعته به من مرخصی بدین برم حرم امام رضا علیه السلام زیارت کنم و برگردم ...  اجازه گرفت و  رفت مشهد. دو ساعت توی حرم زیارت کرد و برگشت جبهه. توی وصیت نامه اش نوشته بود: در راه برگشت از حرم امام رضا علیه السلام، توی ماشین خواب حضرت رو دیدم. آقا بهم فرمود: حمید!اگر همینطور ادامه بدهی خودم میام می برمت ... یه قبری برای خودش اطراف پادگان کنده بود. نیمه شبا تا سحر می خوابید داخل قبر. گریه می کرد و می گفت: یا امام رضا منتظر وعده ام. آقا جان چشم به راهم نذار! توی وصیتنامه روز و مکان و حتی شهادتش رو هم نوشته بود. شهید که شد، دیدیم حرفاش درست بوده. دقیقا توی روز ، ساعت و مکانی شهید شد که تو وصیت نامه اش نوشته بود پ.ن عقب ماندیم از نوجوان ۱۶ساله ای که تازه یک سال از مکلف شدنش مےگذشت و خود را سراپا گناهکار مےدانست چند سال است به تکلیف رسیده ایم و از گناهان بےشمار، کَـڪِمان هم نمےگزد... دل خودمان را با نسیه توبه، گول زده ایم و نقد گناه را به جان خریده ایم دلمان حـُـر شدن مےخواهد به خودم امیدی ندارم مولا تو که حسین زمان منی ، دستی بر قلبم بکشید تا آدم شوم خدا مےداند که من هم مادرتان فاطمه(س) را بسیار دوست دارم.... خدا مےداند از این گناهان بےشمار شرمنده ام... شرمنده ام شرمنده ام 💞 @shahiidsho💞
💔 کمی آن‌طرف‌تر روی دژ اصلی، حاج‌عبّاس از داخل یکی از سنگرها با دوربین دوچشمی دشت روبه‌رو را نگاه می‌کرد و به اطرافیانش دستوراتی می‌داد. در یک لحظه با شنیدن صدای کر کننده‌ای به زمین غلتیدم. نفهمیدم تیر مستقیم تانک بود یا خمپاره. امّا هر چه بود صدای وحشتناکی داشت. به طرف محل اصابت گلوله‌ی دویدم. سنگر دیده‌بانی حاج‌عبّاس بود. دیدم دو نفر پیکر مجروحش را بیرون می‌آورند. هنوز نیمه‌جانی داشت اما نفهمیدم ترکش به کدام نقطه بدنش خورده، با کمک آن دو نفر دیگر و علی سلطان‌محمدی پیکر نیمه‌جان حاج‌عبّاس را داخل یکی از قایق‌ها گذاشتیم. سکاندار قایق بدون درنگ، گازش را گرفت و وارد آبراه شد. هنوز مسافت زیادی را طی نکرده بودیم که وسط آبراه قایق را نگه داشت. حاج‌عبّاس را به داخل سنگر اورژانس انتقال دادیم. پزشکیار داخل اورژانس که حسابی دستپاچه شده بود،‌ اوّل از همه نبض حاج‌عبّاس را گرفت و بعد با نگرانی گفت: این‌که نبض‌اش نمی‌زند! به این ترتيب چهارمین فرمانده لشکر ما تنها یک سال بعد از شهادت حاج همت، به جمع رفیقان و همرزمانش ملحق شد. راوی: گل علي بابایی سالروزشهادت یارانی دارد که در بین مردم گمنامند 💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 دیدم به آتش بازی‌ات شوق تماشایی به سر آتش زدم در دل بیا گر خود تماش
💔 با آنکه جرئتش بالا بود، دلش کوچک بود. مےگفت اگر ناحق به یکی کشیده زدی، آن دنیا باید جواب بدهی. مےگفت باید حساب بعدش را هم بکنی که آمده‌ای دق و دلت را خالی کنی یا کاری انجام دهی؟!!! 📚 بی برادر (با تغییرات) به روایت دوستان ِ اختصاصی کانال شهیدشو 💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 چه کسی هم صحبت انسان است؟ انسان، خسته، روح مرده، پژمرده،دلشكسته، وحشتزده و مأیوس، تنها، سربه‌گر
💔 عکس العمل شهید چمران به وصیت مادر اى مادر هنگامى كه فرودگاه تهران را ترك مى‌گفتم تو حاضر شدی و گفتى: اى مصطفى! من تو را بزرگ كردم، ... اكنون كه مى‌روی از تو هیچ نمى‌خواهم و هیچ انتظارى ندارم فقط یك وصیت مى‌كنم و آن اینكه خدای بزرگ را فراموش نكنى! اى مادر، بعد از بیست و دو سال به میهن عزیز خود بازمى‌گردم و به تو اطمینان مى‌دهم كه در این مدت دراز حتى یك لحظه خدا را فراموش نكردم! عشق او آنقدر با تار و پود وجودم آمیخته بود كه یك لحظه حیات من بدون حضور او میسّر نبود! 📚خدایا به سوی تو می آیم (اختصاصی کانال شهید شو) دست‌نوشته های 💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 #حرف_آخر شهید عبدالحسین برونسی مےگفت: "خدايا! اگر مے‌دانستم بامرگ من يک دختر در دامان حجاب می‌
💔 لحظه لحظه یادمان لبریز از یاد شهداست و چرا نباشد؟ که لحظه لحظه زندگی خود را مدیون خون شهدائیمـ .... کاش فقط از شهدا دم نزنیم و اعمال، رفتار و زندگےمان ، عطر و بوی شهدا بدهد... 💞 @shahiidsho💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 ناهید با بسیج و سپاه همکاری می‌کرد. قبل انقلاب هم توی تظاهرات ها شرکت می‌کرد حتی یکبار ساواک شنا
💔 مےگفت: چقدر لذت بخش است انسان آماده باشد برای دیدار پروردگارش.... همان شهیدی که از خدا خواسته بود او را پاڪیزه بپذیرد... در سالروز شهادتش، دسته گلی از صلوات به نیابت از او هدیه می دهیم به مادرمان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها 🌸الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فَرَجَهم🌸 به امید نگاهی از جانب پُر مهرشان سردار سپاه 💞 @shahiidsho💞
💔 وصیتنامه‌ی شهید اسداللهی به پسرش: از خدا خواستم فرزندی به من دهد که سرباز امام زمان(عج) بشود. همیشه آرزو داشتم پسرم، عصای دست امام زمان(عج) باشد؛ نه عصای دست من پ.ن: عکس تزیینی است‼️ 💞 @shahiidsho💞
💔 مرحوم حاج سید احمد آقا خمینی در سالهای دفاع مقدس با حضور خود موجب دلگرمی رزمندگان اسلام در مقابل نیروهای بعثی صدام بود. همان یادگار ِ بصیرِ امام(ه) که مےفرمود: اطاعت از خامنه ای اطاعت از امام است☝️🏻 هرکس منکر این معنا شود مطمئن باشید در خط امام نیست‼️ سالروز رحلت سید احمد آقای خمینی 💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 #عاشقانه_شهدایی صورتش نگاه كردم، ديدم پير شده. حاجي با آن كه 28 سال سن داشت همه فكر مي كردند جو
💔 برای دیدن همسرش تا بهشت رفت وقتی محسن پسر بزرگم حدود چهار سال داشت و بسیاری از شب‌ها تب می‌کرد و مشکلات زندگی بسیار شده بود؛ یک شب در خواب من را برای دیدنِ شهید به بهشت بردند. وقتی به درب بهشت رسیدم، دیدم آنجا با طاق نصرتی زیبا که از گل‌های قرمز رُز پوشیده شده،‌ جلوه می‌کند و ... در حالی که انتظار آمدن شهید را می‌کشیدم، ناگهان او را در حالی که دو خانم خوشگل در کنارش بودند دیدم😱 آن‌ها آنقدر زیبا و ناز بودند که مو‌هایشان تا کف پایشان کشیده می‌شد و از دو طرف، شهید را محکم گرفته بودند! من با دیدن این صحنه حسادت زنانه‌ام گُل کرد و قهر کردم و روی برگرداندم و رفتم.😒 شهید دنبالِ من می‌دوید که نروم... من می‌گفتم: بایدم بهت خوش بگذره! من با این همه مشکلات زندگی میکنم و بچه‌ها را نگه می‌دارم، اونوقت تو اینجا خوش می‌گذرونی و ما از یادت رفته‌ایم! شهید گفت: بخدا باور کن این‌ها زنِ من نیستند. این‌ها اعمال من هستند و به من چسبیده‌اند، چکارشان کنم؟! می‌خواهی بگویم بروند؟ دستی زد و آن‌ها غیب شدند و شروع به دلجویی کرد و می‌گفت: ما توی دنیا خیلی کار کردیم و اصلا زیادی هم آوردیم؛ حاضرم آن‌ها را با تو تقسیم کنم، ولی تو با من قهر نکن با اشاره، خانه‌ای زیبا را به من نشان داد و گفت: آن خانه را برای شما دارم می‌سازم که بعدا آمدید اینجا مستاجری نکشید و راحت باشید. خلاصه دل من را به دست آورد و خداحافظی کردم و آمدم. راوی: همسر 💞 @shahiidsho💞
💔 وقتی رزمندگان در عملیات والفجر ۱۰ توانستند بعضی مناطق کردنشین عراق را آزاد کنند، مردم کرد عراق به استقبال رزمندگان ایرانی رفتند و این برای صدام خیلی گران تمام شد آن ملعون فرعون صفت هم دستور داد تا مردم کشورش را با گاز خردل و اعصاب و سیانوژن ، شیمیایی کنند... تصاویری پرغصه از حمله شیمیایی صدام ملعون به حلبچه در تاریخ ۲۵ اسفند ۶۷ با سلاح های شیمیایی اهدایی اروپایی حالا همین وحشی صفتان برای ما از آزادی دَم مےزنند😏 !!! 💞 @shahiidsho💞