eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
19.1هزار عکس
3.7هزار ویدیو
71 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید شو 🌷
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی ⛔️ #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت41 قطع
💔

🔰  🔰
📕 رمان امنیتی ⛔️  ⛔️


✍️ به قلم:  



و طوری نگاه کرد که یعنی:
- برو اطرافت رو سفید کن که راحت حرف بزنی.

از جا بلند شدم و تماس را وصل کردم. امید بود:
- سلام عباس. یکی اومده خونه سوژه.

- کی؟
- نمی‌شناسیمش. ت.م سمیر عکسش رو فرستاد برام.
- خیلی خب بررسی کن ببین کیه تا من برسونم خودم رو. مکالمه هم ضبط بشه.

- چشم.
و نگاهی به پدر کردم. مِن‌مِن کنان گفتم: 
- می‌گم...چیزه...بابا...من...

سرش را چرخاند طرفم و ویلچرش را حرکت داد. خندید و گفت:
- باشه، برو. من به مامانت می‌گم. خدا به همراهت.

*
ظاهرش این است که دارم خوراکی‌های داخل قفسه را بررسی می‌کنم؛ اما در اصل، حواسم به همان دوتا  است که آمده‌اند دنبال ابوالفضل و در سالن انتظار نشسته‌‌اند.

در همین طبقه، روبه‌روی سالن انتظار، یک فروشگاه کوچک مواد غذایی هست که همراهان بیمار برای خریدن خوراکی مجبور نشوند از بیمارستان بیرون بروند. 

صدای قدم‌های کسی را از پشت سرم می‌شنوم. کم‌کم نزدیک‌تر می‌شود. احساس خطر می‌کنم و دستم را می‌برم نزدیک اسلحه‌ام. مرد کاملاً نزدیکم می‌شود و کنارم می‌ایستد. یک بسته بیسکوئیت از قفسه برمی‌دارد و نگاهش می‌کند.

سرم را بالا نمی‌آورم که مشکوک نشود؛ اما کمی نگرانم. ناگاه خودش را نزدیک‌تر می‌کند و با صدای خفه‌ای می‌گوید:
- من یه طوری ابوالفضل رو می‌کشونم بیرون بیمارستان تا اینام بیان بیرون. بقیه‌ش با شما. حله؟

شاخ درمی‌آورم و می‌خواهم سرم را بلند کنم که می‌گوید:
- تکون نخور تابلو نشه. منو می‌شناسی که؟

از گوشه چشم نگاهش می‌کنم. پدر خانم صابری است؛ از آن‌هایی که در کار امنیتی و اطلاعاتی مو سپید کرده. دورادور و بخاطر آشنایی‌ام با حاج حسین می‌شناسمش.

زیر لب می‌گویم:
- ارادتمندیم حاجی.
- باهام هماهنگ باش. فعلا.

دوتا کیک از قفسه برمی‌دارد و می‌رود که پولش را حساب کند. راستش را بخواهید کفم بریده است از این حرکتش و نقشه‌ای که کشیده. زد توی خال. دمش گرم. حاج حسین هم می‌گفت این آقای زبرجدی مغزش خیلی خوب کار می‌کند ها...راست می‌گفت.

دقیقاً نمی‌دانم چرا؛ اما اواخر دهه هفتاد درگیر یک پرونده سنگین شد و کار به جاهای باریک کشید؛ فکر کنم بخاطر همین بود که مجبورش کردند پیش از موعد، درخواست بازنشستگی بدهد. این هم یک مدل حذف تر و تمیز یک نیروی توانمند بود. البته این آدمی که من دیدم، قطعاً به این راحتی بی‌خیال نشده است و هنوز دارد با بچه‌های خودمان همکاری می‌کند.


...

...



💞 @aah3noghte💞

کپی فقط با ذکر نام نویسنده و آیدی ...
💔 توییت یک فعال فضای مجازی به زبان انگلیسی: ‏ نه آرایش و لباس هالووینه نه اصلا میداند هالووین چیست. این یک کودک معصوم ایرانی مبتلا به بیماری پروانه‌ای است که رژیم آمریکا و متحدانش حتی پانسمانش را هم از او دریغ می‌کنند و تحریم دارویی کرده‌اند. ... 💞 @aah3noghte💞
💔 گـمان مےڪنم این همان قصه و است... عقل مےگوید: "حاج احمد حتی بر فرض اسارت هم، علےالقاعده سالیان دور و درازےست که باید از باده دلربای شهادت نوشیده باشد" اما مےگوید: "حاج احمد زنده است" و عجبا چنان هم محکم مےگوید که کسی جرئت نکند بنویسد: ؟؟؟ ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #زندگی‌ شوق رسيدن بہ همان پروازےست،🕊 ڪہ #شهادت گفته اند نامش را...🥀 #شهید_جواد_محمدی #آھ_اے_ش
💔 فرمولی برای شهادت داشتند: خلوص‌ ِ نیت ، عمل‌ پیش‌ ِ چشم‌ خدا‌ نھ فقط‌ جلوی‌ چشم‌ خلق‌ ِ خدا ! دقیقا همان رفتاری که در دیده می شد👌 او خودش را نیازمند تایید دیگران نمی دید هر آنچه را می دانست درست است انجام می داد و باقی مسائل را می سپرد به خود خدا.... ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #آھ... #زندگی بی شهادت ریاضت تدریجی برای رسیدن به #مرگ است.😔 #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_مناز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 ... گفتم: دارم‌ از استرس‌ می‌میرم😞 گفت‌: یہ ‌ذڪر بهت‌ میگم‌ هر بار گیر ڪردی ‌بگو، من ‌خیلی ‌قبولش ‌دارم؛ گره‌ی‌ڪار ِ‌منم‌ همین ‌باز ڪرد💔 (آخہ ‌خودشم‌ بہ‌ سختـی ‌اجازه‌ی ‌خروج ‌گرفت) گفتم: باشہ ‌داداش ‌بگو، گفت: تسبیح ‌داری؟ گفتم: آره، گفت: بگو "الهی ‌بالرقیہ ‌سلام ‌الله ‌علیها"... حتمـا ‌سہ‌ سـالہ‌‌ی‌ ارباب ‌نظر می‌ڪنہ، منتظرتم و قطع‌ ڪردم‌ چشممو بستم‌‌ شروع‌ ڪردم: الهی ‌بالرقیہ ‌سلام‌الله‌علیها الهی ‌بالرقیہ‌ سلام‌الله‌علیها...✨ ۱۰تا‌ نگفتم ‌ڪہ ‌‌یهو گفتن: این ‌پنج ‌نفـر آخرین ‌لیستہ، بقیہ‌اش ‌فـردا‼️، توجہ‌ نڪردم‌ همینجور ‌ذڪر می‌گفتم ڪہ ‌یهو اسمم ‌رو خوندن، بغضم ‌ترڪید با گریہ ‌رفتم‌ سمت ‌خونہ حاضر‌شم، وقتی حسین رو دیدم ‌گفتم: درست‌شد😭، اشڪ ‌تو چشمش ‌حلقہ ‌زد‌ و گفت: "الهی ‌بالرقیہ‌ سلام‌ الله ‌علیها"... ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #آھ... گفتم: دارم‌ از استرس‌ می‌میرم😞 گفت‌: یہ ‌ذڪر بهت‌ میگم‌ هر بار گیر ڪردی ‌بگو، من ‌خیلی
💔 سلام همسنگری... نمی دونم الان چه حس و حالی داری! اوج خوشی هستی و دنیا بکامته یا خدای ناکرده... خنده بر لب میزنی تا سرّ قلب شکسته ت فاش نشه اما بگم هر جای این آسمون خدایی تو دل کویر یا کنار جنگل و دریا توی هوای سرررررد پاییزی غرب ایران یا معتدل جنوبی یا پاییز بی باران هر جایی هستی الاهی به ۳ساله ارباب! خدا همین الان حاجت مشروعه دلت رو امضا کنه🥀 الاهی که امشب یه فرجی تو کارهات بیفته که خودت انگشت به دهن بمونی از اینکه کارات جفت و جور شده نگو نمیشه میشه دعای سه ساله ارباب، ردخور نداره👌 برای حاجت روایی خودتون و همسنگریهاتون صلواتی بفرستیم سلام الله علیها ... 💞 @aah3noghte💞
💔 الان که بحث هالوین داغه یه کمی هم هالووین واقعی ببینید ، حاصل دست هالووین سازها 😏 و هر کجا که عدالت‌خواهان، سلطه ستمگران را برنتابند، چنین صحنه هایی را شاهد خواهیم بود حتی اگر ۳۱ اکتبر (زمان هالوین) نباشد... ... 💞 @aah3noghte💞
10.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔 اینکه می‌گوییم؛ بی‌شک ظهور بسیار نزدیک است؛ بر اساس نشانه‌هایی است که تحقق پیدا کرده‌اند❗️ ... 💞 @aah3noghte💞