💔
آرمانخواهیِ انسان
مستلزم صبر بر رنجهاست...
حالا اگه میخوای به حرف یک شهید عمل کنی
این صحبت آقاسید رو
بکوب به گوشهء ذهنت📌
تا زیر بار رنج ها
نَشکنی
و با هر رنج و سختی ، رشد کنی🌱
جوونه بزنی
و بالاتر بری
برسی به هدفت...
راستی!
هدفت تو زندگی چیه؟📈
#شهید_سیدمرتضی_آوینی
#پروفایل #استوری😍
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
جهت کپی، هشتک دلشکسته ادمین حذف شود
💔
«بنا نبود کـه عاشق کنی محل ندهـی، ز کـم محلی معشوق زار بایـد زد »
یـاٰحبیبــالبـاٰکیـن🌱
#دم_اذانی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
"اللهم انا لا نعلم منهم الا خیرا..."
این جمله ایه که حضرت آقا
برای یه نفر نگفت...!
و برای یکی سه بار گفت...!
کاش آخر عمرمون
ولی امرمون از ما
راضی باشه....
کاش..💔
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte 💞
💔
هشدار فرمانده نیروی قدس به آمریکا
سردار قاآنی:
آنهایی که این جنایت را کردند بدانند کاری کردند که سرتاسر عالم و هرکجا مردی پیدا شود آمادگی دارند آنها را به سزای عملشان برسانند
مسیر مقاومت و نیروی قدس تغییری نمیکند
شما با این جنایتی که کردید کاری دیگر درست کردید برای همه آزادگان جهان و مطمئن باشید حتی از درون خانه شما ممکن است کسانی پیدا شوند که پاسخ این جنایت را بدهند.
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #رمان_دلارام_من #قسمت_ششم نیما هم که طبق معمول عادت دارد مراتخریب کند، فنجان چای به دست به میز
💔
#رمان_دلارام_من
#قسمت_هفتم
خاله مرجان و ثنا که می روند ، مادر مرا می کشد به اتاقش ، دوست دارم کمی درد دل کنیم، درباره هر چیزی جز ادامه تحصیل مـن، این را به مادر هم می گویم ، سعی می کند مهربان باشد، این جور رفتار ساختگی اش را دوست ندارم.
می پرسد: خب بگو؟ درباره چی حرف بزنیم؟
سرم را روی پایش می گذارم و به خودم جرأت می دهـم برای صدمین بار بزرگ ترین سوال زندگی ام را بپرسم : میشه بریم سرخاک بابا؟ من دوست دارم ببینمش!
می دانم الان دست هایش کمی می لرزد و اعصابش بهم می ریزد ، همیشه همینجور بوده آخر هم یک پاسخ داده :
راهش دوره ، پدرت اجازه نمیده!
اما من دنبال چیزی غیر از این می گردم :
یعنی اجازه نمیده من یک بار خاک بابامو ببینم؟اصلا بابا چرا فوت کرد؟ مریضیش چی بود؟
-وقتی بزرگتر شدی خودت می تونی بری ،اما الان وقتش نیـست.
-آخه من حــق دارم بدونم بابام کی بود، چکاره بوده؟ چرا هیچی ازش نمیگی!؟ مگه چکار کرده که هروقت یادش میافتی بهم میریزی؟
شانه هایم را میگیرد و سرم را از روی پایش بر می دارد ، نگاهم نمی کند.
-به موقعش می فهمی، دوست ندارم دربارش حرف بزنم!
-آخه کِی؟من که بچه نیستم!
بلند می شود و در حالی که به طرف در می رود می گوید:
بازم فکر کن درباره تصمیمت، بابات می گفت اگه بخوای بری حوزه به فکر یه حجره ام باش برای خودت!
نمی فهمم کی رفت ؛ فقط می دانم با این حرف پدر؛ رسماً آواره شده ام! بالاخره بهانه ای که می خواست را پیدا کرد!
نویسنـده:خانم فاطمه شکیـبا
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #رمان_دلارام_من #قسمت_هفتم خاله مرجان و ثنا که می روند ، مادر مرا می کشد به اتاقش ، دوست دارم ک
💔
#رمان_دلارام_من
#قسمت_هشتم
هرچه به ذهنم فشار می اورم نمی توانم بفهمم دور و برم چه می گذرد ، مجهول بودن موقعیتم بر ترسم افزوده، اطرافم پر است از ساختمان های نیمه ویران ، صدای رگبار و تیراندازی و انفجار ، بوی دود و خون و باروت و هرم آفتاب و گرما تشنگی امانم را بریده ، اینجا کجاست که سر دراوردم؟ در معرکه کدام جنگ گیر افتاده ام؟
صدا از گلویم خارج نمی شود ، صدای غرش انفجارها انقدر بلند است که دستم را روی گوش هایم می فشارم و با چشمان کم سویم دور وبر را در جست و جوی پناهگاه یا فریاد رسی می کاوم.
پاهایم سست می شود و بر زمین گرم زانو می زنم، روی خاک هایی که با گلوله و خمپاره شخم خورده اند، دستان بی جانم را ستون می کنم که صورتم زمین نخورد ، باز هم چشمانم را در اطراف می چرخانم، همه جا تار شده ، آخرین رمق هایم تحلیل می رود و سرم به زمین نزدیک می شود که ناگهان ، با دیدن شبح انسان جان میگیرم . صدا از گلویم خارج نمی شود که کمک بخواهم؛ او به طرفم می آید و من امیدوارانه نگاهش می کنم.
می رسد بالای سرم ، جان می گیرم. چهره اش واضح ترشده ، پیرمردی ست قد بلند و چهارشانه؛
با لباس سبز سپاه ،
سربلند یا ابالفضل العباس به سرش بسته و لبخند میزند ،
از چشمانش مهربانی می بارد،
خستگی و تشنگی یادم می رود، این پیرمرد نورانی به قدیس می ماند تا رزمنده ؛
و مگر نه اینکه رزمندگان ما کم از قدیس نداشته اند؟
آرام می پرسم:شما کی هستین؟
کنارم زانو میزند:تشنه ای دخترم؟
بی آنکه منتظر جوابم شود قمقمه اش را به لبانم نزدیک می کند: بیا دخترم ، همین الان از فرات برداشتم ، حالتو خوب میکنہ .
فرات ؟مگر اینجا کجاست؟؟...
نویسنـده:خانم فاطمه شکیبا
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #رمان_دلارام_من #قسمت_هشتم هرچه به ذهنم فشار می اورم نمی توانم بفهمم دور و برم چه می گذرد ، مجهو
💔
#رمان_دلارام_من
#قسمت_نهم
آب را یک نفس می نوشم، خنکایش ارامش را در رگ هایم جاری می کند ، پیرمرد درحالی که با محبت نگاهم می کند می گوید :
بگو یا حسین(ع) دخترم!
زیر لب یاحسین (ع) می گویم و می پرسم شما کی هستید؟
بازهم به سوالم توجه نمی کند و می گوید: پاشو بابا ! بیا بریم من می رسونمت!
بابا! چه الفاظ آرامش بخشی ! تابحال کسی این طور خطابم نکرده، چقدر این مرد آشناست! حتما او را جایی دیده ام، پاهایم نیروی تازه می گیرد، بلند می شود و می گوید :
پاشو بابا جون.
می ایستم و کمر راست می کنم: انجا کجاست؟ چه خبره اینجا؟
-نترس حوراء! بیا بریم، من می رسونمت!
-شما اسم منو از کجا می دونید؟ چرا نمی گید اینجا کجاست و چه خبره؟ شما کی هستید؟
عمیق نگاهم می کند وبا صدایی حزین می گوید :اینجا کربلاست باباجان!
-کربلا؟؟؟؟
-آره مگه همین الان آب فرات رو نخوردی؟
-فرات؟خود فرات کجاست؟حرم کجاست؟ اینجا فقط یه شهر جنگ زده است!
-لبخند میزند :نشنیدی کل ارض کربلا؟
نویسنده: خانم فاطمه شکیبا
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
بهترین توصیف برای حال این روزای ما این جمله ی امام سجاد (ع) تو مجلس یزیده :
"فَإِنَّ الْجُرْحَ لَمّا يَنْدَمِل"
این زخم خوب شدنی نیست 💔😭
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 بهترین توصیف برای حال این روزای ما این جمله ی امام سجاد (ع) تو مجلس یزیده : "فَإِنَّ الْجُرْحَ ل
دی ماه!
چه شد،
که این همه غم داریم ... ؟!
5.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔
گلایه شهید سلیمانی از کسانی که به ولی امر مسلمین نامه سرگشاده نوشتند!
👈 ببینید بسیار درس آموز است.
#حاج_قاسم❤️🕊
#مرد_میدان
#کلیپ
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
هر مملکتی
یک پدر مهربان
و یک پیر دانا
میخواهد
که سرد و گرم روزگار را چشیده باشد
#فداےسیدعلےجانم ❤️
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞