eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 هوای حضرت عیسا دمےست سلمان را نمیرد آنکه کسی جز علی امیرش نیست ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 🎥 | درخواست عجیب اهالی یک روستا از فرمانده سپاه ♨️ توانش در ده برابر می‌شد. 🔰 مجموعه کلیپ‌های برش‌هایی پرجاذبه و زیبا از زندگانی ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_بقره (۲۶۶) أَ يَوَدُّ أَحَدُكُمْ أَنْ تَكُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ
✨﷽✨ (۲۶۷) يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّباتِ ما كَسَبْتُمْ وَ مِمَّا أَخْرَجْنا لَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ لا تَيَمَّمُوا الْخَبِيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَ لَسْتُمْ بِآخِذِيهِ إِلَّا أَنْ تُغْمِضُوا فِيهِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد! از پاكيزه‌ترين چيزهايى كه بدست آورده‌ايد و از آنچه ما براى شما از زمين رويانيده‌ايم، انفاق كنيد وبراى انفاق به سراغ قسمت‌هاى ناپاك (وپست) نرويد، در حالى كه خود شما هم حاضر نيستيد آنها را بپذيريد مگر از روى اغماض (وناچارى) و بدانيد خداوند بى‌نياز وستوده است. ✅ نکته ها آيات قبل، شرايط انفاق كننده را مطرح كرد و اين آيه شرايط چيزهايى را بيان مى‌كند كه به محرومان انفاق مى‌شود. امام باقر عليه السلام ذيل اين آيه فرمودند: بعضى از مسلمانان درآمدهاى حرامى مانند ربا داشتند كه صرف فقرا مى‌كردند، اين آيه آنان را نهى نمود. 🔊 پیام ها - هدف از انفاق، رهايى از بخل است، نه رهايى از اشياى بى‌ارزش و نامطلوب. «أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّباتِ ما كَسَبْتُمْ» - در انفاق، تفاوتى ميان پول نقد يا كالا نيست. «ما كَسَبْتُمْ ... مِمَّا أَخْرَجْنا» - بخششِ بادآورده‌ها مهم نيست، بلكه بخشش از دست‌رنج، داراى ارزش است. «ما كَسَبْتُمْ» - در انفاق بايد كرامت محرومان محفوظ بماند. «وَ لا تَيَمَّمُوا الْخَبِيثَ» - نه تنها از چيزهاى ناپاك و پست انفاق نكنيد، بلكه به فكر آن نيز نيفتيد. «وَ لا تَيَمَّمُوا» - وجدان انسان، بهترين معيار براى شناخت پسنديده و ناپسند است. هر آنچه را مى‌پسندى كه به تو انفاق كنند، شايسته است كه انفاق كنى و اگر آنرا دوست نمى‌دارى، شايسته‌ى انفاق نيست. «لَسْتُمْ بِآخِذِيهِ إِلَّا أَنْ تُغْمِضُوا» - هر فرد ثروتمندى احتمال فقير شدن خود را بدهد، شايد روزى دستِ دهنده شما، دستِ گيرنده شد. «آخذيه» - گرفتن مال نامرغوب، نشانه رضايت فقرا نيست، بلكه نشانه‌ى استيصال آنان است. «تغمضوا» يعنى شما هم با اغماض وسختى ممكن است چيزى را بگيريد، ولى اين نشانه‌ى رضايت شما نيست. - اثر انفاق به خود شما بر مى‌گردد، وگرنه خداوند غنى و بى‌نياز است. «أَنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ» - غناى الهى همراه با كمالات ومحبوبيّت است. «غَنِيٌّ حَمِيدٌ» ... 💕 @aah3noghte💕 وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
💔 " طَمِّني يا الله ، فَأنا مَملوءٌ بِالخَوف " خدایا آرومم کن که من پر از ترسم... ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #دستنوشته_های_شهید_مدافع_حرم ...ادامه قسمت قبل ابو احمد هم ی دختر داشت که بار شیشه داشت !! وقتی
💔 یک سال گذشت از شهادت یه شیر حیدرکرار، یه مدافع حرم عقیله بنی هاشم زینب کبری.. آدم وقتی برمیگرده و به عقب نگاه می‌کنه تازه می‌فهمه با چه آدمایی دمخور بوده و افتخار آشنایی با چه گوهرهایی رو داشته و غافل بوده ازشون! همیشه وقتی میدیدمش جلوش احساس کوچکی میکردم انقدر که این بشر پخته و سنگین بود! با ی لبخند همیشگی روی لباش!وقتی کنارش بودی انگار تکیه به کوه داشتی! انقدر که قابل اعتماد و کاردرست بود! چندین بار مجروح شده بود دوسه بار کنار جاده ایی خورده بود و حسابی مجروح شده بود ولی بسرعت و باهمون اوضاع داغونش برگشته بود منطقه! اهل حرف و خودستایی نبود حاج مسلم! اهل کار بود و عمل!نه شب داشت نه روز! یادمه چند تا از کله گنده های نظامی اومده بودند و حاج مسلم داشت به منطقه توجیهشون میکرد، شور و شعف رو میشد از توی چشماشون به وضوح دید. خیلی حال کرده بودند که ی جوون میتونه توی این سطح به کار آشنا باشه و روی زمین با این کیفیت کار بکنه! برا همین ی درجه تشویقش کردند و توی این سنش سرهنگ شد و با شهادتش سرداریش رو چسبوند! خدایی وقتی اسمش میاد باید جلو اسمش هزاران علامت سوال و تعجب گذاشت که و ما ادراک حاج مسلم!
💔 دلم برای اون موقعی که با چشم اشکی داری میری سمت ضریح و باید مواظب پله باشی تنگ شده سلطان... ... 💕 @aah3noghte💕
♥ اعمال روز عید غدیر عیدتون مبارڪ ... 💕 @aah3noghte💕
💔 عمرےست به حیدر اقتدا کرده دلم❤️ ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
✨ انتشار برای اولین بار✨ #رمان_آنلاین #حسین_پسر_غلامحسین #قسمت_شصت_و_یک جراحت گلو و تار های صوتی
✨ انتشار برای اولین بار✨

  


جراحت گلو و تار های صوتی
راوی: مادرشهید



گویا وجعلنا... عراقی ها را حسابی کر و کور کرده بود.


با آن انفجار مهیب و آن شعله ی شدیدی که از یک کیلومتری مشخص بود، با آن سر و صدایی که محمدحسین و تخریب چی راه انداخته بودند و با آن موقعیتی که ما در دل دشمن و زیر گوش عراقی ها داشتیم، باید دیگر کارمان ساخته شده باشد، اما هنوز از عراقی ها خبری نبود.


پای تخریب چی مجروح شده بود و نمی توانست خیلی تند حرکت کند. یک دستش زیر شانه ی محمدحسین بود و دست دیگرش دور گردن حمید.

با همه ی این حرف ها سعی می کردیم تا جایی که امکان دارد سریع تر راه برویم. من همچنان مراقب اطراف، به خصوص پشت سرمان بودم. هر لحظه انتظار می کشیدم که عراقی ها گشتی هایشان را دنبالمان بفرستند.


آخرین کمین را هم پشت سر گذاشتیم و بعد از عبور از کفی وارد شیار یک رودخانه ی بزرگ شدیم. هنوز خیلی راه مانده بود. حداقل باید دو ساعت دیگر را برویم. در این فاصله صدای محمدحسین هم قطع شده بود و اصلا نمی توانست حرف بزند. 


در همین اوضاع و احوال یادمان افتاد که یک مصیبت دیگر هم در پیش داریم. خط مقدم خودمان دست ارتش بود و با توجه به هماهنگی های انجام شده ما خیلی زودتر از موعد مقرر برمی گشتیم، چون اتفاقی که افتاد، مانع از آن شد که کارمان را انجام دهیم و حالا اگر می خواستیم به توجه به این مسئله برگردیم، حتما نیروهای خودی ما را با عراقی ها اشتباه می گرفتند و به رگبار می بستند، البته حق داشتند، چون نمی دانستند چه اتفاقی برای ما افتاده است.


در بد مخمصه ای گیر کرده بودیم. ترکش خورده بود توی گلویش و حرف نمی توانست بزند. اگر می رفتیم نیروهای خودی ما را می زدند و اگر می ماندیم، گشتی های دشمن از راه می رسیدند.


دیگر حسابی کلافه شده بودیم. تصمیم گرفتیم تا جایی که امکان دارد خودمان را به خطر خودی نزدیک کنیم. بچه ها همه خسته بودند. در فاصله ای نه چندان دور از خط مقدم، کنار تخته سنگی توقف کردیم.

 ساعت حدود یک نیمه شب بود. می بایست تا ساعت سه که زمان بازگشت بود، همان جا صبر می کردیم. دیگر از منطقه ی خطر دور شده بودیم که عراقی ها تازه شروع کردند به منور زدن روی محور. احتمالا می خواستند منطقه را برای گشتی هایشان روشن کنند.


با این حال نباید احتیاط را از دست می دادیم، در حالی که روی تخته سنگ استراحت می کردیم، مراقب اطراف و سمت عراقی ها نیز بودیم.

حمید رو کرد به من و گفت :«شما ها همین جا بنشینید. من می روم طرف خط خودی، شاید بتوانم نزدیک بشوم و ارتشی ها را با خبر کنم.» محمدحسین تا این جمله را شنید، خیلی تند با دست اشاره کرد و نگذاشت حمید برود. دوباره نشستیم. 
حمید آهسته خودش را کنار من کشید و به ارامی گفت :«عباس تو سر محمدحسین را گرم کن و مواظب باش نقهمد تا من بروم!»...


... 
...



💞 @aah3noghte💞


 
💔 وَ قالوا لَو کُنّا نَسمَعُ أَو نَعقِلُ ما کُنّا فِی اَصحابِ السَعیرِ (ملک/10)  عاقل باش❗️ ارزش یک مداد به مغز آن است. مدادی که مغز ندارد چوبی بیش نیست و فقط به درد سوختن می خورد. ارزش آدمی نیز به مغز اوست و گر نه هیچ بهایی ندارد. دوزخ جای کسانی است که بی مغز بوده یعنی از مغز خود هیچ بهره ای نبرده اند. این سخن اهل جهنم است که می گویند: لَو کُنّا نَسمَعُ أَو نَعقِلُ ما کُنّا فِی اَصحابِ السَعیرِ؛ اگر می شنیدیم و از عقل خود بهره می بردیم در اینجا نبودیم. ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 ⏪👌 #چله_دورزدن_شیطون 🗓 روز بیست و هشتم سلام همسفر دنیا😊 ⚠️غصه های دنیا رو جدی نگیریا .. اینجا
💔 ⏪👌 🗓 روز بیست و نهم 🎀ســــــلام همســـفــرا☺️ حالِ دلتون ، خوبِ خوبِ خوب... ان شاءالله 💢یه وقتا هست که میخوای یکی دیگه بشی ولی نمیتونی.. نه که نمیتونی، میتونی ولی دور و بریات نمیخوان، توام واسه اونا کوتاه میای.. تو دلت میگی من عوض بشم اونا چی فکر میکنن❓ ؛ اونا چی میگن❓ ؛ میشم نقل مجلسشون که مسخره م کنن ....‼️. به همین راحتی میکشی کنار ❌ داری فکر اونا رو به آینده خودت ترجیح میدی. حاضری بعدها ضربه انتخاباتو بخوری ولی الان ضربه حرفاشونو نخوری.. بیشتر خودت رو بشناس😊 نقطعه ضعفاتو برطرف کن😉 قوی شو و از نو خودتو بساز👌 متفاوت باش!! امروز یکم روی خودمون فکر کنیم روی ایرادامون تمرکز کنیم .. استغفار کنیم آلودگیا رو بشوره ببره! غرغر نکنیم ❌ منفی بافی نکنیم ❌ به کسی بی احترامی نکنیم ❌ غیبت ممنوعه ها ❌ موفق باشی🌹 فراموش نشه👌 ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_بقره (۲۶۷) يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّباتِ ما ك
✨﷽✨ (۲۶۸) الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءِ وَ اللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلًا وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ‌ شيطان (به هنگام انفاق،) شما را از فقر وتهيدستى بيم مى‌دهد وشما را به فحشا و زشتى‌ها فرا مى‌خواند، ولى خداوند از جانب خود به شما وعده‌ى آمرزش و فزونى مى‌دهد و خداوند وسعت بخش داناست. ✅ نکته ها به هنگام انفاق، شيطان به سراغ انسان مى‌آيد و القاء مى‌كند كه اگر امروز انفاق كنى فردا خودت فقير خواهى شد، بهتر است اموالت را ذخيره كنى تا به هنگام پيرى و بيمارى و ...، خرج نمايى. اينها القائات و وعده‌هاى شيطانى است. نياز ما در فرداى قيامت به مغفرت الهى، به مراتب بيشتر از نياز ما در فرداى دنياست. مبادا مغفرت الهى را با خيال رفاه در زندگى مبادله كنيم. زيرا: اوّلًا: شايد پير نشدم و نيازمند نشدم، ولى در قيامت نياز من قطعى است. ثانياً: شايد مالى كه امروز براى فردا نگه مى‌دارم، باقى نماند، ولى انفاقِ امروز حتماً براى فرداى قيامت باقى است. ثالثاً: شايد از مال اندوخته‌ى امروز در فرداى پيرى نتوانم بهره‌مند شوم، ولى از انفاق امروز بهره‌مندى در قيامت قطعى است. رابعاً: بهره‌مندى انسان از اندوخته خود در دوران پيرى، موقّتى است، ولى بهره‌گيرى انسان از انفاق در قيامت ابدى است. 🔊 پیام ها - شيطان، انسان را از انفاق اموال مرغوب باز مى‌دارد. «أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّباتِ ... الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ ...» - بخل شما، فقرا را به فساد وفحشا مى‌كشاند. «يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءِ» - انسان در انتخاب راه خدا يا شيطان، آزاد است. «الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ ... وَ اللَّهُ يَعِدُكُمْ» - اطرافيانى كه انسان را از انفاق باز مى‌دارند و از آينده مى‌ترسانند، ولى نسبت به گناهان تشويق مى‌نمايند، شيطانند. «الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ» - ميان فقر و فحشا، رابطه است. بعضى از گناهان بخاطر ترس از فقر است. «يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءِ» - انفاق نكردن، از نمونه‌هاى زشتى و فحشا مى‌باشد. «لا تَيَمَّمُوا الْخَبِيثَ ... الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ ...» - انفاق، مال را زياد مى‌كند وسبب آمرزش گناهان است. «أَنْفِقُوا ... اللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلًا» - با موانع انفاق و افكار شيطانى، مبارزه كنيد. در برابر ترس از فقر، به ياد فضل و لطف خدا باشيد. «مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلًا ...» - هر فكر و توهّمى كه براى شما تنگ‌نظرى، ترس و اثر منفى بياورد، شيطانى‌ است و هر فكر و الهامى كه براى شما حركت، نشاط و سعه‌صدر آورد، الهى است. «وَ اللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلًا ...» ... 💕 @aah3noghte💕 وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
شهید شو 🌷
💔 #دستنوشته_های_شهید_مدافع_حرم یک سال گذشت از شهادت یه شیر حیدرکرار، یه مدافع حرم عقیله بنی هاشم
💔 ... ادامه قسمت قبل اما امروز خیلی غریبانه توی خونه ی ابدیش آرامیده و نه توی کرج و نه جای دیگه میدونند این شیربچه حیدرکرار از جنوب سوریه تا شمال سوریه توی بیشتر درگیریها مثل مولاش علی ع سرش رو برای خدا به عاریه داد و به انتهای صفوف مسلحین و داعش یورش برد و پیوسته با دستهای مشت کرده و دندان‌هایی که از شدت خشم روی هم فشار میداد به جهاد با کفار پرداخت و خدا شاهده که به اندازه نفس راحتی هم کم نگذاشت آخرسر هم غریبانه ظهر شهادت بی بی دوعالم فاطمه زهرا س جایی که هیچ کسی احتمالش رو هم نمی‌داد به مهمانی خدا رفت و مزد همه خستگی هاش رو با اهدای خون پاکش از دست خود بی بی گرفت و آسمانی شد. ✍به روایتِ ... 💞 @aah3noghte💞 ؛ تا اتمام قسمت ها کپی نکنید!🌸 به رسم امانت از عکس هایی استفاده میشه که خود شهید عبدالله زاده استفاده کردند👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
✨ انتشار برای اولین بار✨ #رمان_آنلاین #حسین_پسر_غلامحسین #قسمت_شصت_و_دو جراحت گلو و تار های صوتی
✨ انتشار برای اولین بار✨

  


جراحت گلو و تار های صوتی
راوی: مادرشهید




حمید آهسته خودش را کنار من کشید و به ارامی گفت :«عباس تو سر محمدحسین را گرم کن و مواظب باش نفهمد تا من بروم!»...


گفتم:«حمید نرو! خیلی خطرناک است، ممکن است ارتشی ها اشتباه بگیرند و به رگبارت ببندند، صبر کن همه با هم می رویم.»


گفت :«نمی شود زیاد صبر کرد. همین طور دارد از بچه ها خون می رود. تازه عراقی ها هم هر لحظه ممکن است از راه برسند.»


گفتم :« من نمی دانم، ولی محمدحسین ناراحت می شود.»


این زمزمه ی آهسته ی ما را محمدحسین شنید، تا حمید آمد دوباره چیزی بگوید، یک مرتبه بلند شد و ایستاد، حرف که نمی توانست بزند، با دست جلوی حمید را گرفت و اشاره کرد که نباید از جایش تکان بخورد.
در واقع با اشاره دست فهماند که بنشین و حرکت نکن، وقتش که شد همه با هم می رویم. 


حدود دو ساعت روی تخته سنگ نشستیم، نزدیکی های ساعت سه بود که محمدحسین بلند شد و اشاره کرد را بیفتیم. دیگر مشکلی نبود، در آن ساعت نیرو های خودی انتظار داشتند که برگردیم. به خط که رسیدیم، کلمه ی رمز را گفتم و وارد شدیم. بعد بلافاصله سوار ماشین و به طرف مقر خودمان حرکت کردیم. محمدحسین مهدی شفازند را بیدار کرد و با تخریب چی به سمت اسلام آباد حرکت کردند و واقعا خدا به هر دوی آن ها رحم کرد، چون خونریزی از محل جراحت آن ها را تا مرز بیهوشی رسانده بود . 

جالب اینکه مهدی می گفت او در همان حال بیهوشی لب هایش تکان می خورد و ذکر می گفت.


... 
...



💞 @aah3noghte💞