eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 🔰 امام رضا علیه السلام فرمودند: اِنّا اَهلُ بَيْتٍ نَرى وَعدَنا عَلَينا دَينا كَما صَنَعَ رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله ؛ ما اهل بيت، وعده‌هاى خود را براى خودمان، بدهى و دِين حساب مى‌كنيم، چنانكه رسول اكرم صلی الله عليه و آله چنين مى‌كردند. 📚تحفت العقول، ص۴۴۶ ... 💕 @aah3noghte💕
💔 ✨بسم ربّ الزهرا(س) مدت‌هاست طنین صدایشان آسمان در آسمان دنیا پیچیده اما آنقدر مشغول زیبایی‌های آن شده‌ایم و آنقدر صدای این شلوغی ها اوج گرفته که دیگر قادر به شنیدن صدای آنها نیستیم. شهدا را صدا زدیم. آنجا که گره‌ای که به کارمان افتاده بود را نتوانستیم خودمان باز کنیم؛ جواب ندادند. نه بهتر است بگویم ما لایق شنیدن آن نبودیم. شاید هم جوابشان را قبول نداشتیم. به هرحال از آن پس، دور رفاقت با آنها را خط کشیدیم. این رسم رفاقت و عاشقی نبود. بیایید از حاج محمود شیوه پیمودن این راه را بیاموزیم... و را با نائب امام زمان(عج) در طول انقلاب و جنگ تجربه کرد. در عملیات‌های مختلف شرکت کرد. کم‌کم تا پایان جنگ، دوستانش از بند اسارت دنیا آزاد شدند اما او ماند و آثاری که از این رفاقت و رشادت بر تنش جا خوش‌ کرده بودند. بعد از آن ۸سال، خاک‌های گلگون به خون شهدا را در ایران و زیر و رو کرد تا اثری از پیکر مطهر رفقایش پیدا کند. در یکی از همین کاوش ها در عراق بود که بیل مکانیکی به یک مین برخورد کرد. ترکش‌هایش در بازو و قلبش آرام گرفتند. 🍃او پای عشقش به و شهدا ماند و پس از قریب به سی سال، از همان‌جایی که خودش آن را اتوبان شهادت نامیده بود، به جمع رفقایش پیوست. ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز سالروز شهادت : ۱۰ مهر ۱٣٩٨ تاریخ انتشار : ۱۰ مهر ۱۴۰۰ محل شهادت : عراق 🥀مزار شهید : گلزار شهدای اصفهان ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 یڪ شهید عاشق دلباخته... #شهید_جواد_محمدی #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💕 @aah3nogh
💔 می‌گفت: من با این بیت شعر از متحول شدم "در مسلخ عشق جز نکو را نکُشنند روبه‌صفتان زشت‌خو را نکشنند..." شاید برای همینه اونایی که متحول میشن خیلی می‌تونن روی برادریش حساب کنند.👌 ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 کربلا، پای برهنه، اربعینم آرزوست خاک کفش زائران روی جبینم آرزوست موکب چایی و اشک و التماس خادمان
💔 در این کنج قفس دور از گلستان سوختم، مُردم خبر کن ای صبا از حال زارم، باغبانم را... اَللَّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ‌عَلِيِّ‌بْنِ‌أَبِي‌طَالِبٍ ... 💕 @aah3noghte💕
💔 «وَ أنتَ المَفزَعُ فِی المُلِمّات» و تو پناهی در هر پیشامد بد ♥️ |صحیفه‌سجادیه| ... 💕 @aah3noghte💕
💔 شهیدی که سرش به نیزه رفت... چفيه مخصوصي داشت... كه با آن اشكهايي را كه بر مصيبت اهل بيت مي گريست، پاك مي كرد . گفت به اين چفيه دست نزنيد ، نياز به شستن ندارد .... گفت اين سند آبروي من نزد اباعبدالله الحسين و مادرشان حضرت زهراست ... باشد،غنيمت و ذخيره شب اول قبرم .... ‌پدر جانم حضرت زهرا (س ) اشكهاي خالصانه ات بر حسينش را خريدار شد ، كه سر بر نيزه ات سند آبرويت گرديد .... و حالا آن چفيه گرانقيمت اشكهايت يادگاري است با ارزش براي ما ....😭 پروردگارا، حـَوِل قلـوبنا به بکاءُ علی الحســـین 🌹 💔 ... 💞 @aah3noghte💞
💔 خدایا ببخش که یک عمر هایم را خرج این و آن کردم و به تو فقط یک مشت و و تحویل دادم ! خدایِ من میشود مرا برایِ یک نمازِ مودبانه و عاشقانه بپذیری؟!!! دعا برای ما یادتون نره ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_آل‌عمران (۴۷) قالَتْ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي وَلَدٌ وَ لَمْ يَمْسَسْنِ
✨﷽✨ (۴۸) وَ يُعَلِّمُهُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيلَ‌ و خداوند به او كتاب و حكمت و تورات و انجيل را مى‌آموزد. ✅ نکته ها در تفاسير شيعه و سنّى مى‌خوانيم كه مراد از تعليم كتاب، آموزش خط و نوشتن است ومراد از حكمت، آگاهى برمصالح و مفاسد اشيا و افعال و اخلاق و عقايد است، خواه آثار دنيوى باشد، خواه اخروى. 🔊 پیام ها - يكى از اصول و شرايط رهبرى الهى، داشتن آگاهى‌هاى لازم است. آگاهى براساس علم و حكمت وكتب آسمانى. «يُعَلِّمُهُ الْكِتابَ وَ ...» - رهبر بايد به حوادث و قوانين گذشته نيز آگاه باشد. خداوند به عيسى عليه السلام، تورات موسى عليه السلام را آموخت. «وَ التَّوْراةَ» ... 💕 @aah3noghte💕 وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
شهید شو 🌷
💔 جنگ هشت ساله، این ملت را #آبدیده، #شجاع و متّکی به نفس کرد. نام این ملت را بلند کرد.✌️ خیلی از م
💔 آن کسانی که با توهّم تکیه به دیگران گمان می‌کنند که امنیتشان را می‌توانند تأمین کنند، بدانند که سیلی این را به زودی خواهند خورد. ۱۴۰۰/۷/۱۱ ❤️ ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
``💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی ⛔️ #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت14 مر
💔

🔰  🔰
📕 رمان امنیتی ⛔️  ⛔️


✍️ به قلم:  


وقتی به نزدیک ایست بازرسی می‌رسم، سرعتم را کم می‌کنم و ساکت می‌شوم. خوابم می‌آید؛ اما باید هشیار باشم. مامور ایست و بازرسی، مردی حدوداً چهل ساله است با ریش پرپشت و بلند و هیکل تپل. یک عرقچین سیاه دور سرش بسته و با اخم به ماشین نزدیک می‌شود. از قیافه‌اش پیداست او هم مثل من اعصاب ندارد. کنار پنجره می‌ایستد و می‌گوید: بطاقۀ المرور!(کارت مجوز تردد!)
-حاضر.(چشم.)


و جواز تردد را نشانش می‌دهم. نگاه تندی به خودم و ماشین می‌اندازد؛ انگار دنبال بهانه‌ای می‌گردد که ایراد بگیرد. می‌گوید: من أين أتيت؟(از کجا میای؟)
نفسی تازه می‌کنم و لبخندی روی صورتم جا می‌دهم: دیرالزور.
اخمش غلیظ‌تر می‌شود: أسمعت بمقتل سمير خالد آل‌شبیر؟ (خبر قتل سمیر خالد آل‌شبیر رو شنیدی؟)

از شما چه پنهان؛ از این که خبر به درک واصل شدن آن نامرد داعشی در قلمرو داعش پیچیده است، ذوق می‌کنم؛ اما به روی خودم نمی‌آورم و قیافه آدم‌های ناراحت را به خودم می‌گیرم: رحمه الله. سمعت قليلا. كيف مات؟(خدا رحمتش کنه(!). یه چیزایی شنیدم. چطور مُرده؟)

مامور سرش را می‌آورد داخل ماشین و آرام و با چشمانی که از ترس دودو می‌زند می‌گوید: سمعت أن الإيرانيين قتله. الحرس الثوري لديه جواسيس بيننا. یجب أن نكون حذرين. (شنیدم ایرانیا کشتنش. سپاه پاسداران بین ما جاسوس داره. باید مواظب باشیم.)

باور کنید هیچ چیزی به اندازه شنیدن این جملات، نمی‌توانست خستگی‌ام را سبک کند. نمی‌دانم چه کار خوبی کرده‌ام که شنیدن این جملات مسرت‌بخش، پاداش آن است. دوست دارم همین‌جا دستانم را بالا بگیرم و یک تشکر حسابی از خدا بکنم بابت این رعب و وحشتی که در دل داعشی‌ها انداخته‌ایم؛ اما برای این که مشکوک نشوند، مجبورم چند کلمه باب میلش حرف بزنم: لا تخف أخي. هؤلاء الرافضه ليس لهم قوة. إحنا منتصرون إن‌شاءالله.(نترس برادر، این رافضی‌ها(شیعیان) قدرتی ندارند. ما پیروزیم ان‌شاءالله.)

صدای معده‌ام درآمده است. شام نخورده‌ام. دست دراز می‌کنم و از داخل کوله‌ام که روی صندلی کمک‌راننده است، پلاستیک خرما را برمی‌دارم. این خرماها تقریبا تمام آذوقه‌ام در این ماموریت است.
ما به خاطر شغل حساسمان، باید بتوانیم مدت طولانی با کم‌ترین آب و غذا و خواب دوام بیاوریم و هوشیاری و توانمندی‌هایمان هم سر جایش باشد. یادش به خیر، دوره‌های «زندگی در شرایط سخت» که با حضور رفیقی مثل کمیل برایم آسان می‌شد. گاهی کیلومترها، زیر آفتاب بیابان می‌دویدیم و حق استفاده از آبِ قمقمه‌هایمان را نداشتیم. مربی‌مان حاج حسین بود. قمقمه‌ها را نمی‌گرفت، می‌گفت باید انقدر قوی بشوید که آب دم دستتان باشد و نخورید.

توی صحرا، می‌دویدیم و حاج حسین داد می‌زد: کل گردان، کل گردان، یا حسین...
و ما باید بلند جواب می‌دادیم: یا حسین...

اوایل کار صدایمان بلند بود و کم‌کم تحلیل می‌رفت؛ ریه‌هایمان یاری نمی‌داد. آفتاب می‌تابید مغز سرمان و تشنه می‌شدیم. وقتی صدایمان کمی پایین می‌آمد، حاج حسین داد می‌زد: این صداتون تا تل‌آویو هم به زور می‌رسه، چه برسه به کاخ سفید. اگه بلند نگید، یه دور دیگه به دویدن اضافه می‌کنم!

ما هم از ترس تنبیه و جریمه، هرچه توان داشتیم جمع می‌کردیم و «یا حسین» می‌گفتیم. خدا رحمت کند حاج حسین را؛ بیچاره‌مان می‌کرد.
تازه وقتی از تشنگی به احتضار می‌افتادیم، اجازه می‌داد یک جرعه بنوشیم؛ همین کار تشنه‌ترمان می‌کرد. کمیل راهش را یاد گرفته بود؛ این‌جور وقت‌ها اصلاً آب نمی‌خورد تا وقتی حاج حسین کامل آب خوردن را آزاد کند. ظاهرش حماقت بود؛ اما در واقع زرنگی می‌کرد.

-نمی‌خواستم اذیتتون کنم، می‌خواستم قوی بشید عباس جان.
حاج حسین خیره شده به سیاهیِ پشت شیشه و این را می‌گوید. ادامه می‌دهد: می‌دونستم یه روزی به همین زودیا لازمتون می‌شه؛ می‌خواستم یه روز شماهایی که زیر دستم آموزش دیدید، بتونید قدس رو هم فتح کنید، حتی اگه خودم نباشم.

-قدس؟
با اطمینان می‌گوید: فتحش می‌کنید ان‌شاءالله. باید قوی بشید و قوی بمونید.

از طعم شیرین پیروزی می‌رود زیر زبانم و لبخند می‌زنم. برمی‌گردم به مرور خاطرات. در همان اردوها با کمیل مسابقه شنا رفتن می‌گذاشتیم. چقدر برای هم کُری می‌خواندیم و سر به سر هم می‌گذاشتیم... انقدر شنا می‌رفتیم که احساس می‌کردیم تمام استخوان‌هایمان دارد از هم می‌پاشد؛ اما برای این که خودمان را از تک و تا نیندازیم، باز هم ادامه می‌دادیم. انقدر ادامه می‌دادیم که بیفتیم روی زمین و از حال برویم!

کمیل فقط می‌خندد؛ سرخوشانه و بلند.



...
 

...



💞 @aah3noghte💞

کپی فقط با ذکر نام نویسنده و آیدی ... مجاز است
💔 "داود عابدی، خيلی دوست‌ داشت‌ مثل‌ حضرت‌ زهرا (س‌) بشه؛ هميشه‌ اين‌ را می گفت‌. صبح‌ روز عمليات‌ بدر، در مسيری كه‌ دوشكاهای دشمن‌ بدجوری شليک می كردند، داود را ديدم‌ كه‌ چهارزانو روی زمين‌ نشسته‌‌. كلاه‌ مشكی ای روی سر، موهای كوتاهش‌ را پوشانده‌ بود و ريش‌ انبوه‌ و مشكی اش‌ همچنان‌ زيبا می نمود. چفیه‌ی سفيدی به‌ دور كمر بسته‌ بود. جلو كه‌ رفتم،‌ ديدم‌ گلوله‌ای از پهلوی چپ‌ او وارد و از پهلوی راستش‌ خارج‌ شده‌، خون ‌داشت‌ بيرون‌ می زد، اما داود خون‌سرد نشسته‌ بود. انگشتان‌ دست‌هايش‌ را درهم پيچيده‌ بود و فشار می داد. خيلی به‌خودش‌ فشار می آورد. در همان‌ حال‌ نشسته‌، باصدايی گرفته‌ و سخت، زمزمه‌ای به‌ گوشم‌ رسيد. داود بود كه‌ می خواند : ذكر دل‌ بُوَد يا علی مدد بی حدّ و عدد يا علی مدد اين‌ را كه‌ به‌ پايان‌ رساند، آرام‌ با صورت‌ بر زمين‌ افتاد و به‌شهادت‌ رسيد. همان‌گونه‌ كه‌ خودش‌ دوست‌ داشت، باعشق‌ به‌ حضرت‌ زهرا (س‌) و حضرت ‌علی (ع‌). حمید داودآبادی مزار : بهشت زهرا (س) ، قطعه ۲۷ ، ردیف ۱۱۷ ، شماره ۹ راوی: مزار : بهشت زهرا (س) ، قطعه ۲۹ ، ردیف ۸۴ ، شماره ۱۸ ... @hdavodabadi 💞 @aah3noghte💞
💔 😔 مشکل همین بود دیگه! باید بلند می‌شدیم برای ظهورش کاری میکردیم ولی نشستیم و فقط غروب جمعه ها چرا نیامدی استوری کردیم! یک و ، برای سلامتی و تعجیل در فرج حضرت پدر به یاد حضرت باشیم🙏🏼🌿 ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 می‌گفت: من با این بیت شعر از #شهید_تورجی_زاده متحول شدم "در مسلخ عشق جز نکو را نکُشنند روبه‌صفت
💔 تو از وقتی که شهید شدی با یک نگاه میتونی خیلی از گره ها رو باز ڪنی... گره زندگیمونو باز ڪن ای ولی خدا... ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 تمام هفتہ براے حسین مےسوزم ولے دوشنبہ‌ے من وقف غربٺ حسن اسٺ..؛ "اَلسَّلامُ‌عَلَيْكَ‌ياحَسَنَ‌ب
💔 بیچاره دستی که گـدای مجتبی نیست یا آن سری که خاک پای مجتبی نیست ‌‌‌‌بر گریه ی زهـرا قسم مدیون زهراست چشمی که گریان عـزای مجتبی نیست ‌‌ "اَلسَّلامُ‌عَلَيْكَ‌ياحَسَنَ‌بْنَ‌عَلِی‌وَرَحْمَةُ اللّهِ‌وَبَرَكاتُهُ" :)🍃 ... 💞 @aah3noghte💞
💔 أیْن الْقُلُوبُ الّتی وُهِبَتْ لله کجایند دل‌های به خدا پیش‌کش شده؟! |نهج‌البلاغه‌| ... 💕 @aah3noghte💕
💔 🇮🇷 پیروزی در مقابل تیلور آمریکایی و کسب مدال طلا را در مسابقات جهانی کشتی تبریک میگیم... الحمدلله رب العالمین🌹 ... 💞 @aah3noghte💞