eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
19هزار عکس
3.7هزار ویدیو
70 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از بایگانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 صحبتهای حجت الاسلام بی آزار تهرانی در برنامه حالا خورشید که در بازپخش، سانسور شد😏 این مردمی که امروز تو صف ایستادن برای خرید مرغ و گوشت، یه روزی تو صف ایستادن برای رای دادن‼️ ... 💕 @Aah3noghte💕
💔 امروز خودت بیا! خیالت برای صبـرِ اندوه #پنجشنبه ها کم است ... #به_خانواده_شهدا_مدیونیم #شهید_مدافع_حرم #فرزندشهید #دلتنگی #آھ... 💕 @aah3noghte💕
💔 واکنش طنز رزمندگان فاطمیون به تحریم امریکا "وزارت خزانه داری امریکا، نام لشکر فاطمیون را به بهانه #مبارزه_با_تروریسم در فهرست تحریم های این کشور قرار داد..." #لشگر_فاطمیون #تحریم گر ما ز سر بریده مےترسیدیم در معرکه اینچنین نمےرقصیدیم...😏 #آھ... 💕 @aah3noghte💕
💔 #دلشڪستھ... نمےدانم گرھ کور، کجاست؟؟... هِی بخواهی و هِی نشود هِی ضجّه بزنی ولی حس کنی صدایت شنیده نمےشود هِی بخوانےاش اما... گناه، لالت کرده باشد... مےدانی حکایت ما چیست؟ حکایت آنکه گمشده ای دارد اما نمےیابدَش! عزیزی، گم کرده و راه رسیدن به او را نمےداند... #شهادت_گمشده_ماست... آنچنان در باتلاق گناه، غرقم که گویی تمام راههای رسیدن به این آرزو، بن بست است... خدایا! دلخوشم به اینکه تمام نتوانستنِ ما تمام نرسیدنِمان با یک واسطه حل مےشود با #حسین .. خدایا مےشود آبروی ما را پیش حسینت نبری... مےشود بخاطر حسینت ما را ببخشی؟ مےرسد آن روز که ما در راه حسینت، قربانی شویم؟؟؟.... #آھ_ارباب دلم به وساطتت خوشه😔 #اللهم_ارزقنا_شهادت #آھ... 💕 @aah3noghte💕
💔 بیانیه خانواده شهدا در اعتراض به خوانندگی زن در جشنواره فجر:☝️ قوه قضائیه با وزارت ارشاد برخورد کند !! ‌ 📄هیأت خانواده شهدا و ایثارگران به همراه تعدادی از خانواده شهدا و جانبازان و ایثارگران ظهر امروز به دنبال حاشیه سازی و هتک حرمت صورت گرفته در افتتاحیه جشنواره فیلم فجر و تک خوانی یک زن بیانیه اعتراضی را خطاب به قوه قضائیه نوشته و درخواست #برخورد_فوری و #قاطع با عوامل این هنجارشکنی و اقدام خلاف قانون و شرع را نمود. ✍ادمین: دهه فجر، گرامیداشت انقلابی است که بنیانگذارش برای زنده شدنِ اسلام، آن را برپا نمود، حالا اگر در برابر این حرکت ضد دینی و هنجارشکنی آشکار، سکوت کنیم از اسلام چه مےماند #دهه_فجر #تک_خوانی_زن 💕 @aah3noghte💕
💔 نگاهش را دوخته بود یک گوشه، چشم بر نمی داشت. مثل این که تو دنیا نبود. آب می ریخت روی سرش، ولی انگار نه انگار. دوتایی رفته بودیم حمام پیران شهر نزدیک منطقه، که زود هم برگردیم. یک هو برگشت طرفم، گفت: «از خدا خواسته ام جنازه ام گم بشه. نه عراقی ها پیدایش کنند، نه ایرانی ها.» #شهیدجاویدالاثرمصطفی_ردانی_پور 📚یادگاران، جلد هشت کتاب شهید ردانی پور، ص 23 #آھ... 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
#رمان_واقعی_سرزمین_زیبای_من #قسمت_یازدهم 📝 ✨ قــاتــل ســـریــالـــی قانون مصوبه در مورد بومی ها
✨ تحقق یکـــ رویــا بالاخره موفق شدیم و دانشگاه مجبور به پذیرش من شد💪... نبرد، استقامت و حرکت ما به پیروزی ختم شد✌️ ... برای من لحظات فوق العاده ای بود ... طعم شیرین پیروزی ... هر چند، چشمان پر از درد و غم پدر و مادرم، معنای دیگه ای داشت 😔.. شهریه دانشگاه زیاد بود ... و از طرفی، من بودم و یه دست علیل ... دستم درد زیادی داشت ... به مرور حس می کردم داره خشک میشه و قدرت حرکتش رو از دست میده ... اما چه کار می تونستم بکنم؟ حقیقت این بود: "من دستم رو در سن 19 سالگی از دست داده بودم ... یه عده از همسایه ها و مردم منطقه بومی نشین ما توی هزینه دانشگاه بهم کمک می کردن هر بار بهم نگاه می کردن می شد برق نگاه شون رو دید ... خودم هم باید برای مخارج، کار می کردم ... به سختی تونستم با اون وضع کار پیدا کنم ... جز کارگری و کار در مزرعه، اون هم با حقوق پایین تر ... کار دیگه ای برای یه بومی نبود ... اون هم با وضعی که من داشتم🙁 ... کار می کردم و درس می خوندم ... اساتید به شدت بهم سخت می گرفتن ... کوچک ترین اشتباهی که از من سر می زد به بدترین شکل ممکن جواب می گرفت😣 اجازه استفاده از کتابخونه رو بهم نمی دادن هر چند، به مرور، سرسختی و اخلاقم ... یه بار دیگه، بقیه رو تحت تاثیر قرار داد چند نفری بودن که یواشکی از کتابخونه کتاب می گرفتن ... من قدرت خرید کتاب ها رو نداشتم و چاره ای جز این کار برام نمونده بود اما بازم توی دانشگاه جزء نفرات برتر بودم🙃 قسم خورده بودم به هر قیمتی شده موفق بشم و ثابت کنم یه بومی، نه تنها یه انسانه و حق زندگی کردن داره... بلکه در هوش و توانایی هم با بقیه برابری می کنه .. دوران تحصیل و امتحانات تموم شد و ما فارغ التحصیل شدیم...🎓 گام بعدی پیش روی من، حضور در دادگاه به عنوان یه وکیل کارآموز بود ... برعکس دیگران، من رو به هیچ دفتر وکالتی معرفی نکردن ... من موندم و دوره وکلای تسخیری...☹️ وکیل هایی که به ندرت برای دفاع از موکل، به خودشون زحمت می دادن ... و من باید کار رو از اونها یاد می گرفتم😦 هیچ وقت، هیچ چیز برای من ساده نبود ... باید برای به دست آرودن ساده ترین چیزها مبارزه می کردم ... چیزهایی که برای دیگران انجامش مثل آب خوردن بود ... برای من، رسیدن بهش مثل رویا می موند😔 توی دفتر، من رو ندید می گرفتن ... کارم فقط پرینت گرفتن، کپی گرفتن و ... شده بود ... اجازه دست زدن و نگاه کردن به پرونده ها رو نداشتم😔 ... حق دست زدن به یخچال و حتی شیر آب رو نداشتم😤 ... من یه آشغال سیاه کثیف بودم و دلشون نمی خواست وسایل و خوراکی هاشون به گند کشیده بشه.. حتی باید از دستشویی خارج ساختمان استفاده می کردم😞 دوره کارآموزی یکی از سخت ترین مراحل بود ... باید برای یادگرفتن هر چیزی، چندین برابر بقیه تلاش می کردم ... علی الخصوص توی دادگاه ... من فقط شاهد بودم و حق کوچک ترین اظهار نظری رو نداشتم اما تمام این سختی ها بازم هم برام قابل تحمل بود چیزی که من رو زجر می داد ... مرگ عدالت در دادگاه بود😔 حرف ها، صحنه ها و چیزهایی که می دیدم؛ لحظه به لحظه، قلب و باورهای من رو می کشت💔 اونها برای دفاع از موکل شون تلاش چندانی نمی کردند، دقیقا برعکس تمام فیلم ها ... وکیل های قهرمانی که از حقوق انسان های بی دفاع، دفاع می کنن ... من احساس تک تک اونها رو درک می کردم من سه بار بی عدالتی رو تا مغز استخوانم حس کرده بودم ... دو بار بازداشت خودم و مرگ ناعادلانه خواهرم😔 دیدن این صحنه ها بیشتر از هر چیزی قلبم رو آزار می داد ... و حس نفرت از اون دنیای سفید در من شکل می گرفت😠 بالاخره دوره کارآموزی تمام شد! بالاخره وکیل شده بودم💪 نشان و مدرک وکالت رو دریافت کردم ... حس می کردم به زودی زندگیم وارد فاز جدیدی میشه ... اما به راحتی یه حرف، تمام اون افکار رو از بین برد!😨 - فکر می کنی با گرفتن مدرک و مجوز، کسی بهت رجوع می کنه؟😏 یا اصلا اگر کسی بهت رجوع کنه، دادستانی هست که باهات کنار بیاد؟😏 یا قاضی و هیئت منصفه ای که به حرفت توجه کنه؟😏 به زحمت یه جای کوچیک رو اجاره کردم ... یه حال چهار در پنج ... با یه اتاق کوچیک قد انباری ... میز و وسایلم رو توی حال گذاشتم ... و چون جایی نداشتم، شب ها توی انباری میخوابیدم😑 حق با اون بود خیلی تلاش کردم اما هیچ مراجعی در کار نبود🙄 ... ناچار شدم برای گذران زندگی و پرداخت اجاره دفتر، شب ها برم سر کار ... با اون وضع دستم، پیدا کردن کار شبانه وحشتناک سخت بود😫 فکر کنم من اولین و تنها وکیل دنیا بودم که ... شب ها، سطل زباله مردم رو خالی می کرد ... به هر حال، زندگی از ابتدا برای من میدان جنگ بود🔥 ... 💕 @aah3noghte💕
💔 •┄❁#قرار‌هرشب‌ما❁┄• فرستـادن پنج #صلواتــ بہ نیتــ سلامتے و ٺعجیـل در #فرج‌آقا‌امام‌زمان«عج» هدیہ ‌بہ‌ روح ‌مطهر #شهیداکبر_پوررمضانی 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 #اربابم_حسین_جان لحظه‌هایم سخت درگیر است با شش ‌گوشه‌ات حالِ الانم گره خورده به امروز حرم روزی ام کن یک #شب_جمعه بیایم کربلا جان هرکس دوست داری، مرگ من، جان حرم #صلےالله_علیڪ_یااباعبدالله #شب_زیارتی_ارباب #آھ_ارباب 💕 @aah3noghte💕