eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 شمس الشّموس سهم این روزهای من از زیارتِ‌ شما همین بوده که هر صبح، پیش از آن‌که آفتاب بیاید به مشرق رو کنم و دست‌هام را به سینه بسپرم تا بر لب‌هام که صله‌بسته فراق است شبنم حضور بنشیند: سلام خورشیدِ خورشیدها. ... 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 🔴 | ماجرای هدیه حاج قاسم که چشم پیرزن قنات‌ملکی را از تاریکی در آورد 🔹 بخشی از مستند خاطرات آن مرد ┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈ ... 💞 @aah3noghte💞
💔 🖼 | فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی ‏فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی 🍃🌹🍃 ☑️ سپهبد : اگر این جمله معروف پیامبر (ص) را مبنا قرار بدهیم، میتوانیم این نتیجه را بگیریم که هر کس به فاطمه زهرا (س) سیلی زد، به پیامبر(ص) سیلی زده است. ❄️ ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 چقدر خوبه هستی #شهید_جواد_محمدی #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞
💔 یکی بود یکی نبود یه روز یه چشماش رو بست روی همه چیز و فقط به نگاه کرد... تیپ و قیافه و داش مشتی بودنش ، باعث میشد خیلیا پشت سرش بد بگن خیلیا حتی به خودش میگفتن این جور نباش!!!! ولی اون جوون، فقط میخواست یه نفر ازش راضی باشه علیه السلام می دونست اگه او راضی باشه همه ائمه و خدا هم راضی اند ازش... اون جوون مَشتی، که همه رو سفارش می کرد به مشتی بودن، رفت و شد خواهر اربابش یه لشگر تا دندون مجهز بودن و ۳ تا مرد بقیه جریان رو من نمیگم، ولی از هر جا بگم میرسم به ارباب... ....داشتم می گفتم یکی بود یکی نبود یه روز یه چشماش رو بست روی همه چیز و باز کرد به صورت نورانیِ ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 🔴 سیل حاج قاسم ها حاج قاسم صاحب و محصول یک مکتب است، مکتبی که شخص حاج قاسم فقط یکی از خروجی‌های آن محسوب می‌شود. اگر مکتب حاج قاسم را بشناسیم، تئوریزه کنیم و در اجتماع پیاده سازی نماییم، با "سیل حاج قاسم‌ها" مواجه خواهیم شد. حاج قاسم ثامن استان کرمان ... 💞 @aah3noghte💞
💔 ❤️🍃رهبر معظم انقلاب: پایه‌گذاری امثال قاسم سلیمانی‌ها، در دوران دفاع مقدّس گذاشته شد. ۹۹/۰۶/۳۱ 🌹🍃او نمونه‌ی برجسته‌ای از تربیت‌شدگان اسلام و مکتب امام خمینی بود و همه‌ی عمر خود را به جهاد در راه خدا گذرانید. شهادت پاداش تلاش بی‌وقفه‌ی او در همه‌ی این سالیان بود.🇮🇷🍃۹۸/۱۰/۱۳ ... 💞 @aah3noghte💞
💔 لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا خدا هیچ کس را جز به اندازه توانایی‌اش تکلیف نمی‌کند.  سوره بقره؛ آیه ۲۸۶ ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 ‏مسابقه قهرمانی در ترکیه برگزار شده، به هر بوکسور موقع ورود حق انتخاب پخش یه موزیک دادن، بوکسور ایرانی مداحی فاطمیه مهدی رسولی رو انتخاب کرده تا پخش بشه دمت گرم پهلوون 🌸 ... 💞 @aah3noghte💞
💔 صدای اذان برای یک مومن مثل باز کردن در یه زندان میمونه آخیییییییششش اذان گفتن😍 مومن میگه ها...نه من روسیاه😔 ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_آل‌عمران ۱۴۷ وَمَا كَانَ قَوْلَهُمْ إِلَّآ أَنْ قَالُواْ رَبَّنَا اغْ
✨﷽✨ ۱۴۸ فََاتَيهُمُ اللَّهُ ثَوَابَ الدُّنْيَا وَحُسْنَ ثَوَابِ الْأَخِرَةِ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ ‏ ترجمه🔻 ↩️پس خداوند پاداش دنیا و پاداش نیك آخرت را به آنان عطا كرد و خداوند نیكوكاران را دوست مى‏ دارد. ─┅─═ঊঈ💝ঊঈ═─┅─ نکته ها🔻تفسیرنور☀️ ♦️🍃ممكن است مراد از پاداش دنیوىِ رزمندگان، ثابت قدمى و پیروزى، و مراد از ثواب آخروى آنان، مغفرتِ گناهان باشد. ─┅─═ঊঈ💝ঊঈ═─┅─ پيام ها⚡️📨 1♦️🍃میان پاداش‏هاى دنیوى و اخروى تفاوت فراوان است. «و حسن ثواب الاخرة» در بهره‏ هاى دنیوى، تلخى‏ هایى نیز وجود دارد، ولى ثواب آخرت، به تمامى نیكى وخیر است. 2♦️🍃دعا، جهاد، صبر، استغفار، ایمان و توكّل به خداوند كه در آیات قبل آمده بود، از عوامل محبوبیّت نزد خداوند است. «واللّه یحب المحسنین» 🍃اللهم صل علی محمد و ال محمد وعجل فرجهم🍃 🌷🍃 أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ ‌... 💕 @aah3noghte💕 وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
شهید شو 🌷
💔 آن عهد که در روز ازل می‌بستیم... #نه_دی #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noght
💔 این اراده‌ها و مجاهدت‌هاست که یک روز از میان روزهای دیگر برمی‌کشد، و مثل پرچم نگه می‌دارد تا راهنمای دیگران باشد. روز نهم دی هم از همین قبیل است. این مردم‌اند که ناگهان با یک حرکت، روز را هم متمایز می‌کند. ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 🎥 واکنش جالب مردم با دیدن بَدَل حاج قاسم سلیمانی! 🔺گله و شکایت مردم از وضعیت اقتصادی و مواجه شدن با بَدل حاج قاسم... ... 💞 @aah3noghte💞
💔 پس مانده های فتنه 88 🙈🙈🙈 ✍✊👊 بسم الله الرحمن الرحیم آنان که گرد حلقه باطل بگشتند            پس مانده های فتنه هشتاد و هشتند با رنگ سبزی از ریا خطی نوشتند        از خط قرمزهای اسلامی گذشتند ضد نظام مردمی طغیان نمودند            هم پیروی از فتنه شیطان نمودند آمالشان بیچاره ها گرد هوا شد            چون خطشان از انقلابیون جدا شد چون راهشان را با ولایت کج نمودند      با مردم و با رهبری هم لج نمودند آنان که سبز جلبک قورباغه بودند          اندر پیِ «پی کردن» یک ناقه بودند رهبر ز دلسوزی بفرمودی نصیحت      اما جواب آن منافق ها لجاجت ! تا روز عاشورا  که ملت در عزا شد       ماهیت آنها به مردم برملا شد تا پیش از این شال مقدس بسته بودند  مردم از این رنگ ریایی خسته بودند وقتی دل مردم پر از یاد خدا شد آن نقشه دشمن همه باد هوا شد دیگر تحمل بر جسارت ها نکردند        یا نه ، تحمل بر خیانت ها نکردند روز نه دی آمدند اندر خیابان              بهر دفاع از انقلاب خود شتابان از رهبر و اسلام و از راه ولایت             از جان و از دل جملگی کردند حمایت با غیرت دینی و خشم انقلابی             بر فتنه جویان پاسخی دادند حسابی آن فتنه جویان را بجای خود نشاندند آشوبگر ها را تمام از صحنه راندند دیگر مشخص شد صفوف مرد و نامرد آن اغتشاش سبز شد خاموش و هم سرد! حمیدرضا فاطمی – نهم دی ماه 1392 همه مطالب و اشعار در مورد: انتخابات و فتنه سبز  و  فتنه گران 88 در وبلاگ: fatemi84.blogfa.com ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت100 سه‌تای
💔

🔰  🔰
📕 رمان امنیتی  ⛔️

✍️ به قلم:  



تشنه‌ام. می‌خواهم بلند شوم و بروم دنبال آب؛ اما بدنم کرخت‌تر از آن است که بتوانم تکانش بدهم.

پلک‌هایم حکم یک وزنه ده تُنی را پیدا کرده‌اند که به سختی بازشان می‌کنم.

چیزی نمی‌بینم. هیچ‌چیز. نه می‌شنوم و نه می‌بینم. نکند مُرده‌ام؟ اما مرگ که این شکلی نیست. من هنوز فرشته مرگ را ندیده‌ام!

کمی که می‌گذرد، چشمانم به تاریکی عادت می‌کنند. جایی تاریک است و درش را هم نمی‌بینم. یک جایی شبیه زیرزمین.

به ذهنم فشار می‌آورم تا یادم بیاید من این‌جا چکار می‌کنم. درد سر و گردنم، اولین نشانه است تا یادم بیاید آخرین ادراکم از واقعیت چه بود.

واقعیت و رویا با هم قاطی شده‌اند. مطهره، مادر، کمیل، دوره‌های آموزشی... همه هجوم آورده‌اند به این زیرزمین تاریک.

کم‌کم رویا رنگ می‌بازد و حواسم جمع می‌شود. یک نفر زد پشت سرم، همین‌جایی که هنوز از درد ذق‌ذق می‌کند و بعدش هم دستمال خیس و بعد سکوت.

پس آن دستمال خیس، آلوده به ماده بیهوش‌کننده بوده و این کرختی و بی‌حالی که در بدنم هست هم اثر همان ماده است؛ مگر چقدر بیهوش‌کننده به آن دستمال زده بود که انقدر اثرش قوی است؟

می‌خواهم دستم را بالا بیاورم و سرم را لمس کنم که ببینم ورم کرده یا نه؛ اما متوجه می‌شوم دستانم از پشت بسته است.

چندبار تکانشان می‌دهم؛ هرکس بسته خیلی محکم بسته نامرد.

یادتان هست گفته بودم بدترین اتفاق برای یک مامور امنیتی-اطلاعاتی اسارت است؟

الان من دقیقاً در همان موقعیت قرار گرفته‌ام؛ چیزی بدتر از مرگ. آن هم درحالی که نمی‌دانم دقیقاً با کی طرفم.

با یادآوری این که چه اتفاقی افتاد، انبوهی از افکار و سوالات آوار می‌شوند روی سرم.

چقدر وقت است که بیهوشم؟
نباید زمان زیادی باشد؛ چون هنوز سردردم خوب نشده. 

چه بلایی سر صامد و همسرش آمد؟
چرا صدای جیغ و داد می‌آمد؟
کسی متوجه گم شدن من شده است؟
سعد چه شد؟

سعد... سعد پشت ما نشسته بود.
نکند سعد...
وای خدایا...

حس می‌کنم پشت سرم خیس است. احتمالاً زخم شده و این هم رطوبت خون است.

تکانی به خودم می‌دهم تا در تاریکی بفهمم چیزی از تجهیزاتم همراهم هست یا نه.

هیچ‌کدام همراهم نیست؛ نه اسلحه نه بی‌سیم.
پس باید همه وسایلم را گم و گور کرده باشند که قابل ردیابی نباشم.

عالی شد. از همین الان در سوریه مفقودالاثر شدم،🙁 احتمالاً به زودی به مقام والای جانبازی هم نائل خواهم شد؛ هرچند بعید است با این شرایط به این زودی‌ها شربت شهادت بنوشم!😐

چون اگر فهمیده باشند نیروی اطلاعات و عملیاتم، به این راحتی بی‌خیالم نمی‌شوند.

کی فکرش را می‌کرد آخر کار من اینجوری باشد؟
نفس عمیقی می‌کشم؛ باید با این سرنوشت کنار بیایم.

- یادته می‌گفتی شهادت تنهایی و توی غربت قشنگ‌تره؟
صدای کمیل است که نشسته کنارم و به سقف خیره است.

لبخند می‌زنم. اتفاقاً این مدل شهادت را دوست دارم. 
می‌گویم:
آره، هنوزم می‌گم.

به ذهنم فشار می‌آورم. سعد من را فروخته؟
یعنی از اول هدفشان من بودم؟
مگر سعد می‌دانست من اطلاعاتی‌ام؟

سعد نمی‌دانست؛ یعنی تا جایی که من می‌دانم کسی خبر نداشت.

نیروهای خودم لو داده‌اند؟
چرا؟
نمی‌دانم.

اصلا این‌ها کی هستند؟
چرا نمی‌آیند سراغم؟

سرم هنوز درد می‌کند و از این سوالات بی‌جواب دردش بیشتر هم می‌شود؛ بدنم هم کوفته است.

کمیل می‌گوید:
من جات باشم یه کاری می‌کنم که زود خلاصم کنن.

راست می‌گوید. هم به نفع خودم است، هم اطلاعاتی که دارم سوخت نمی‌رود.

فعلا زمان را گم کرده‌ام. نمی‌دانم ساعت چند است و قرار است چه اتفاقی بیفتد.

زیر لب صلوات می‌فرستم؛ اولین ذکری که موقع خطر به ذهنم می‌رسد.

دوباره چشمانم را می‌بندم.

اولین چیزی که می‌آید جلوی چشمم، چهره مادر است. دلم برایش تنگ می‌شود.

یعنی جنازه‌ام به دستش می‌رسد؟ اصلا جنازه‌ای در کار خواهد بود یا نه؟



به خانواده‌ام فکر می‌کنم که اگر خبر را بشنوند چکار می‌کنند؛ خانواده‌ای که من پسر بزرگش هستم و یک جورهایی مَردش.

دلم بیشتر از همیشه برای پدرم تنگ شده؛ برای خواهر و برادرهای کوچک‌ترم که حتماً انقدر من را ندیده‌اند، یادشان رفته چه شکلی‌ام؛ برای «داداش» گفتن‌شان و حتی غریبی کردنشان با من.


...
...



💞 @aah3noghte💞
💔 🕌من که آهو نيستم اما پر از دلتنگيم ضامن چشمان آهوها، به دادم مي‌رسي؟ ... 💕 @aah3noghte💕