💔
۲۵ دی ماه ۱۳۳۴ بیدادگاه دژخیم به سید مجتبی نواب صفوی و سه یار فداکارش حکم اعدام میدهد.
به نواب ندایی میرسد که رفتنی است. وضوی عشق میسازد و به نماز میایستد. آنان در ۲۷ همان ماه مطابق با سالگرد شهادت صدیقه طاهره حضرت فاطمه سلام الله علیها به خیل شهدا میپیوندند.
وی به هنگام شهادت، در لحظههای آخر حیات با لحنی دلنواز آیاتی از قرآن کریم را تلاوت نموده، بانگ اذان سر میدهد و نزدیکی های طلوع فجر به آسمانیان میپیوندند.
شهدا در مسگرآباد به خاک سپرده میشوند. وقتی تصمیم گرفته میشود تا آن جا پارک شهر شود، توسط مردم شبانه از تهران به قم انتقال یافته و در قبرستان «وادی السلام» قم جای میگیرند.
مقام معظم رهبری آیت الله خامنه ای، در وصف شهید نواب می فرماید:
«سلام بر آن پیشاهنگ جهاد و شهادت در زمان ما».
#شهید_سیدمجتبی_نواب_صفوی
#مبارزه_با_استکبار
#شهادت
تاریخ شهادت
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
#قرار_عاشقی
دل تنگ و ناشکیب ،
در اضطراب و اندوه به تو پناه میبرم ..
«۱۶۴۰»
السلام ..
#اللهم_صل_علی_علی_بن_موسی_الرضا_المرتضی
#امام_رضآی_دلم
#دلتنگ_حرم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت117 تنها چیز
💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت118 در همهمهای که میان نیروها افتاده، یک جمله توجهم را جلب میکند. چند نفر میگویند: - #جابر شهید شد! #جابر شهید شد! پس او هم اینجا بوده؛ اما حتماً چون به چهره نمیشناختمش، متوجه بودنش نشدهام. رد صدا را میگیرم و میرسم به یکی از بچههای فاطمیون که دارد چندنفر را سوار ماشین میکند تا عقب بروند. شانهاش را میگیرم و تکان میدهم: - جابر کجاست؟ - شهید شد. بردنش عقب. خودم هم نمیدانم فهمیدن سرنوشت جابر چرا انقدر برایم مهم شده است؛ کسی که فقط صدایش را پشت بیسیم شنیدهام. دلم برای لهجه نجفآبادی جابر تنگ شده؛ هرچند یک حسی میگوید خبر شهادتش را باور نکن... یک نفر از کنارم رد میشود و تنه میزند؛ همزمان میگوید: - بیا بریم عقب سید! حسین قمی گفت همه رو بیارین عقب، پشت خاکریز اول درگیر بشیم. برمیگردم تا سیاوش را پیدا کنم؛ باید با هم برویم عقب. میان چادرها میدوم و سیاوش را صدا میزنم؛ نیست. صحرا شده است صحرای محشر. حسین قمی میان نیروها میدود و هدایتشان میکند برای عقبنشینی. در این باران گلوله، تنها کسی که راست ایستاده و دنبال جانپناه نمیگردد، خود حسین قمی ست. حالا همه نیروها رفتهاند پشت خاکریز اول و خودشان را برای ادامه درگیری پیدا کردهاند. اسلحهام را برمیدارم و پشت یکی از خاکریزها، تیربارچی یکی از ماشینها را هدف میگیرم. حرف حاج حسین میآید توی ذهنم: - با دستات شلیک نکن، با چشمات هم نشونهگیری نکن. بذار صاحبش نشونه بگیره. زیر لب ذکر همیشگیام را میگویم: - یا مولاتی فاطمه اغیثینی... انگشتم روی ماشه میلغزد. از دوربین کلاشینکف، تیربارچی را میبینم که پرت میشود به عقب. صدای تکبیر بلند میشود. حسین قمی هم راننده یکی از ماشینها را میزند؛ این تنها راه جلوگیری از پیشروی نیروهای #داعش است. هنوز دلهره آن انتحاری را دارم؛ هنوز صدای انفجارش را نشنیدهام. صدای آشنایی به گوشم میخورد؛ صدای سیاوش است انگار که داد میزند: - اومد! فرار کنید! ناگاه کسی بازویم را میگیرد و به سمت خودش میکشد. صدای فریادش را گنگ میشنوم. دستی نامرئی هُلم میدهد و به عقب پرت میشوم؛ همراهش موجی از گرما از روی سر و صورتم عبور میکند. یک دستم را بالا میگیرم تا آن را سپر صورتم کنم. زمین میلرزد و همهجا پر از خاک میشود. هیچ چیز نمیبینم و فقط گرما را حس میکنم. صدای فریاد مبهمی در گوشم میپیچد و بعد، صداها قطع میشوند. میخواهم از روی زمین بلند شوم، اما نمیتوانم. انگار دوخته شدهام به زمین. بدنم داغ شده است؛ انقدر داغ که حس میکنم دارم میسوزم و ناخودآگاه داد میزنم: - یا حسین... از شدت گرما به نفس زدن افتادهام؛ انگار از درون آتش گرفتهام. تقلا میکنم خودم را از زمین جدا کنم؛ نمیدانم چرا انقدر بدنم سنگین شده؟ به سختی شانههایم را از زمین جدا میکنم و دوباره از درد داد میزنم: - یا حسین! زمین زیر بدنم میلرزد. نفسم به سختی میرود و میآید. کمیل کنارم مینشیند و موهایم را نوازش میکند. میخواهم به کمیل بگویم پس سوختن این شکلی ست؟ اما کمیل انگشتش را روی لبانم میگذارد: - هیس! بگو یا حسین! - یا حسین... س...سیاوش... - نگران نباش، حالش خوبه. با تکیه به آرنجهایم، کمی از زمین جدا میشوم. درد وحشتناکی در سینهام حس میکنم، اما لبم را گاز میگیرم که صدایم در نیاید. من الان نباید بیفتم. باید سر پا باشم. داعش دارد پیشروی میکند، الان وقت افتادن نیست. به اسلحهام تکیه میکنم تا بتوانم بلند شوم. #ادامه_دارد... #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 یاد تو حس قشنگیست که در دل دارم #تو چه باشی چه نباشی نگهش میدارم امروز روز تکریم مادران و همس
💔
#رفاقت هم رفاقتای قدیم...
نه❌❌❌
هر زمانی که باشد، چه الان چه قدیم...
رفاقت داریم تا رفاقت
این رفاقتی که آدمو ببره تا بهشت کجا و
رفاقتی که آدمو زمین بزنه کجا
خدا نصیبمان کند رفاقتی که بوی #شهدا بدهد🥀
رفاقتی که عاقبتی #شهدایی داشته باشد
#شهید_جواد_محمدی
#شهید_حسن_عبدالله_زاده سالروز #ولادت
#رفاقت
#شهادت
#شفاعت
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
سلام همسنگری ها
فردا شب حوالی همین ساعت
منتظر پست آموزش کلیپ باشید
چون اولین کار هست حتما حتما بازخورد بدین
برای آموزش های بعدی
شهید شو 🌷
💔 #یاصاحبالزمان از آن زمان که فروزان شدم ز پرتو عشق چو ذره ام به تکاپوی جاودان ، بی تو عقیق
💔
از آن زمان که فروزان شدم ز پرتو عشق
چو ذره ام به تکاپوی جاودان ، بی تو
شیعیان جز تو ندارند پناهی برگرد
گریه و ندبه و ذکر فرج ما تا کی؟🌿
#سه_شنبه_های_جمکرانی
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
#اللهّمَعَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجبِحَقّحضرتزینب
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
#کپےبدونتغییردرعکس
💔
#بسم_الله
وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تُسِرُّونَ وَمَا تُعْلِنُونَ
و خدا آنچه را كه پنهان مى داريد
و آنچه را كه آشكار مى سازيد مى داند
سوره نحل، آیه ۱۹
#یک_حبه_نور✨
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #رفاقت هم رفاقتای قدیم... نه❌❌❌ هر زمانی که باشد، چه الان چه قدیم... رفاقت داریم تا رفاقت این رف
💔
صبح و زیارت و ...
دیگه چی بهتر از این؟
#شهید_جواد_محمدی
#نائب_الزیاره
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 خیلی کارها هست که باید انجام بگیرد جز با روحیهی بسیجی امکانپذیر نیست #فداےسیدعلےجانم❤️ #آھ_اے
💔
کاربر عربستانی خطاب به آیت الله خامنهای :
«دمپاییِ کهنهی شما به پادشاهی آل سعود و تاج و تخت و تمام قصرهایش میارزد.»
#آل_سقوط
#فداےسیدعلےجانم❤️
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞