💔
#دلشڪستھ_ادمین
سلام جواد
بی مقدمه بگم...
دلم گرفته!!!
مگه نمیگن یاد شهدا دل رو باز میکنه؟
مگه نمیگن یاد شهدا، زنگار دل رو پاک میکنه؟
مگه نمیگن رفاقت با شهدا دو طرفه ست؟؟؟...
حالا وقتشه مرد....
زود باش مـَشتی
زود باش #رفیق
یه کاری کن.... داره دیر میشه
ماه رجب داره میرسه به اواسطش و من هنوز هیچ کاری نکردم😔
جواد!
من زورم نمی رسه😭
دیگه اعتراف میکنم که خودم عرضه ندارم😭😭
تو باید یه کاری کنی
خدائیش از بس شیطون، زمینم زده نای بلند شدن ندارم😔😔
دستمو بگیر! الان اگه تنهام بذاری دیگه شیطون منو با خودش برده😭😭
روز آخر مگه نگفته بودی "من امروز بااین روزه #کار دارم..."
روزه شد پله معراجت...
جواد! به جون عزیزت! من با تو #کار دارم #پله_معراجم باش💔
#حرف_بسیارست...
#منتظرم_رفیق
#شهیدجوادمحمدی
#آھ...
💕 @aah3noghte💕
#انتشارحتماباذکرلینک
💔
⭕️زائران ترکیه بارو بندیل خود را میبندند!
‼️ هر ساله با نزدیک شدنه عید نوروز سیل عظیم زائران ترکیه پول های رایج مملکت را دلار کرده و از کشور خارج میکنند و اقتصاد ترکیه را رونق میدهند!
همانهایی که ماه محرم یاد فقرا میوفتند! 😏
همان هایی که شعار نه غزه و نه لبنان سر میدهند 😒
همانهایی که زیارت کم هزینه اربعین را کمک به اقتصاد عراق میدانند ، دلار های کشور را خارج میکنند و اقتصاد خودمان را لنگ میگذارند!😏
از دوستان به اصطلاح آریایی و وطن دوست خواهشمندیم
در این اوضاع اقتصادی کشور که به برکت رای هایشان پدید آمده😏 دلارهای خود را در کشور خودمان هزینه کنند و کمتر تن کوروشکبیر را در قبر بلرزانند!
#علی_برکت_الله
#ترکیه
#آھ...
💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
📹 نوحه خوان "کربلا کربلا ما داریم میائیم" به دیار معبود شتافت
علی اکبر شریعت مداح دوران دفاع مقدس که چند ماه پیش به تنها خواستهاش رسید و به کربلا مشرف شد ، دارفانی را وداع گفت.
شادی روحش صلوات
#اللهم_صل_علی_محمدوآل_محمدوعجل_فرجهم
#آھ...
💕 @aah3noghte💕
💔
آسمان . . .
فرصت پرواز بلندیست ، ولی
قصه این است چهاندازه کبوتر باشی
باز هم شهید داریم...
#پاسدارشهـیدحسین_جوینده
از فرماندهـان و مدافعان حرم حضرت زینب(س)
و استاد دانشگاہ افسری امامحسین (؏)
در حین آموزش بہ مدافعان حرم در اثر سانحه ای بہ هـمرزمان شهـیدش پیوست و آسمانی شد
#در_باغ_شھادت_باز_شد_باز...
#آھ_اےشھادت
💕 @aah3noghte💕
💔
به مکه رفته بودم، کفشهایم گم شده بود😅
رفتم که کفش بخرم یکباره دیدم یک نفر دارد از دور می آید، حرکاتش برایم آشنا بود، نزدیک که شدم دیدم دارد می خندد😊
آنجا بود که شهید برونسى را شناختم
اتفاقاً او هم کفشهایش را گم کرده بود
کفش خریدیم و بعد به مسجدالحرام رفتیم تا وارد مسجد الحرام شدیم به شوخى گفت:
"السلام علیک یا خدا"😍
و بعد شروع کرد به خندیدن، وسایلى را که همراه داشت درآورد و یکى یکى نشانم داد و گفت
"این کفن براى پدرم است،این براى فلانى"
گفتم:
پس کفن خودت کو؟
با لبخند نگاهى به من کرد و گفت:
"مگر من میخواهم به مرگ طبیعى بمیرم که براى خودم کفن بخرم. این لباس باید کفن من بشود."
#شهیدعبدالحسین_برونسی
#سالروزآسمانےشدن
#آھ...
منبع:كنگره سرداران و 32000 شهيد استانهاي خراسان
💕 @aah3noghte💕
#ڪپےبراےغیراعضاءکانال📛
💔
چه نالم؟ چه گویم به تو در شب آرزو
که نزدت ندارد دگر این حقیر... آبرو
فقط یک کلام: جان مهدی سلامت بوَد
که هرگز ندارم جز این آرزو
#اللهّمَعَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج
#لیله_الرغائب
#آھ...
💕 @aah3noghte💕
4_5890853400890836639.mp3
15.31M
💔
#پادکست_شهادت
دلاتونو راهی آسمون کنید رفقا
🎤🎤 حاج مهدی رسولی
#آرزویت را بنویسـ : شــ❣ـــهادت
#آھ...
💕 @aah3noghte💕
💔
#دلشڪستھ_ادمین
شب آرزوها که از راه مےرسد
دست دلم را مےگیرم و مثل یک بابا
مےبرمَش تا از پشت ویترین ها
نگاه کند تا هر چه آرزو دارد برایش بخرم...
هر سال، دلم یک چیز مےخواهد و من...
سالهاست شرمنده دلم هستمـ
سالهاست نتوانسته ام آنچہ آرزو کرده را برایش مهیا کنم...
دیگر امسال رویَـم نمےشود
در چشمان مشتاقش نگاه کنم و بگویم "امسال هر چه آرزو کنی،
هر چه بخواهی... برایت فراهم مےکنم"
امسال دیگر دلم هم انگار مےداند
من آن آدمِ سابق نیستم...😔
انگار دیگر مطمئن است که نمےتوانم او را به تنها آرزویش برسانم😔
امسال چقدر شرمنده ام😭😭😭
دلم تنها یک آرزو داشت
#شہادت...
و کاش میتوانستم او را به آرزویش برسانم
شرمنده ام ...
شرمنده ام...
شرمنده ام...
اما خدایا!
به تو امید دارم😔
ان لنا اَملاً طویلاً
این دل مرا ناامیدش نکن...
به تو امیدها دارد...
#لیله_الرغائب
#آرزویم_را_شھادت_مےنویسم
#التماس_دعاےشهادت
#آھ...
💕 @aah3noghte💕
#انتشارحتماباذکرلینک
شهید شو 🌷
🔹 #او_را ... 21 هنوز حدود ده دقیقه مونده بود تا چراغ سبز شه... چشامو به آسمون دوختم... با خودم فک
🔹 #او_را ... 22
بعد شام و صحبتای معمولی با مامان و بابا،رفتم اتاقم
دفترچمو برداشتم و شروع کردم به نوشتن...
من باید این مسئله رو حل میکردم...❗️
باید به خودم ثابت میکردم مرجان اشتباه میگه،
من باید زندگیمو درست کنم!
حق ندارم با حرفای مرجان هرروز پوچ و پوچ تر شم!🚫
برای همین دیگه سراغ نوشته های قبلیم نرفتم،
باید دوباره از اول مینوشتم تا بفهمم از کی زندگیم این شکلی شد🔥
من میگفتم با رفتن سعید له شدم
اما مرجان میگفت من قبل از سعید هم همین زندگی رو داشتم‼️
نه ❗️
باید ثابت میکردم مرجان دروغ میگه😠
اما...حالا که یه جایگزین برای سعید گذاشتم چرا حالم خوب نشده⁉️
نه
نه
منم اشتباه میکنم،باید بنویسم...
نوشتم و نوشتم و نوشتم...
فکر کردم
و فکر کردم
و فکر کردم.....
🚬سیگار رو روشن کردم و سعی کردم گذشته هامو خوب مرور کنم!
اولین باری که برام سوال شد من برای چی به وجود اومدم،
فکرمیکنم حوالی 14سالگیم بود👧
همون موقع که مامان گفت برای اینکه پیشرفت کنی و یه انسان مفید بشی😕
بابا گفت برای اینکه به جامعه خدمت کنی و یه انسان موفق باشی 🙁
و من تو دلم گفتم فقط همین⁉️😐
اما پیششون سرمو تکون دادم و بیشتر از قبل درس خوندم و تلاش کردم!
قانع نشده بودم
اما هربار که برام سوال میشد، همون جوابا رو تکرار میکردم و با خودم میگفتم تو هنوز بچه ای😒
بزرگ بشی میفهمی مامان بابا درست میگن😏
و بعدش هربار که تو زندگی احساس کمبود کردم سعی کردم با یه چیز جدید جبرانش کنم!
کلاس رقص
شنا
زبان
سازهای موسیقی
فضای مجازی
چت
سعید
و...
چشممو بستم و زیر لب گفتم مرجان راست میگفت!!😔
من فقط با وسیله های مختلف سعی کرده بودم احساسمو خفه کنم...
وگرنه از همون 14سالگی فهمیده بودم هیچ دلیلی برای زندگی کردن ندارم....🚫
"محدثه افشاری"
@aah3noghte
@RomaneAramesh
#انتشارحتماباذکرلینک
💔
دعا ڪردم بیایی زیر باران
دعا در زیر باران
مستجاب است...
#این_صاحبنا؟
#اللهّمَعَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج
#آھ...
💕 @aah3noghte💕
💔
#سبڪ_زندگے_شھدا
#مجاهدت_خستگےناپذیر
آقاجواد یک مجاهد به تمام معنا بودند و در راه خدا خیلی بےخوابی مےکشیدند
اکثر اوقات، در حال تلاش و تکاپو بودند
و همیشه چشمانش از شدت بےخوابی، قرمز بود
گاهی پیش مےآمد که از شدت بےخوابی
همانطور نشسته ، خوابش مےبُرد....
روایتی از همسر معزز #شهیدجوادمحمدی
#آھ...
💕 @aah3noghte💕
#ڪپےبراےغیراعضاءکانال 📛
💔
مثل لزوم نور برای درخت ها
هر روز لازم است که به یادت باشم
#شهید_احمد_شکیب_احمدی
#فاطمیون
#گلستان_شهدا
#آھ...
💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
۲۷ شهید در حمله به ۲ مسجد نیوزیلند
📽 فیلمی که مهاجم به طور زنده از حمله مسلحانه به مسجد و قتل عام نمازگزاران پخش کرد👆
حمله هنگام نمازجمعه صورت گرفت
#آھ...
💕 @aah3noghte💕
💔
گذشت تا اینکه خیلی از بچهها ازدواج کردند.
آن وقت بود که جلسه متاهلین با موضوع خانواده آغاز شد. 💫
همیشه محسن،
ابتدای جلسه، حدیث کساء 🍏 میخواند.
نمیگذاشت کار لنگ بماند. اگر کسی بانی نمیشد،
جلسه را میانداخت خانهی خودش. 🌙
خانهاش طبقه چهارم یک مجتمع بود و
آسانسور هم نداشت.😢
دفعه اول که رفتم دیدم تمام پلهها رنگآمیزی شده.🎨
خیلی خوشم آمد.
گفت:
«خودم این پلهها رو رنگ زدم که
وقتی خانومم میره بالا،
کمتر خسته بشه . . .»❤️
📙 #سربلند. روایت زندگی شهید مدافع حرم #محسن_حججی
#آھ...
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
🔹 #او_را ... 22 بعد شام و صحبتای معمولی با مامان و بابا،رفتم اتاقم دفترچمو برداشتم و شروع کردم به
🔹 #او_را ... 23
دیگه حتی حس و حال رفتن به دانشگاه و آموزشگاه و باشگاه رو هم نداشتم!
اما مجبور بود برم،
چون دلم نمیخواست مورد بازجویی بابا قرار بگیرم!
🔹یه ماهی مونده بود به عید...
بعد از شام، قبل اینکه مامان بره اتاقش سر حرفو باز کردم...
-مامان...
میگم با بابا حرف زدین؟؟
-چه حرفی عزیزم؟
-عید دیگه...
قرار بود باهاش صحبت کنین من عید بمونم خونه.
-آخ راست میگی...
یادم رفت بهت بگم...!☺️
اره،صحبت کردیم،
بابات راضی نشد😊
گفت نمیشه ده روز تنها بمونی خونه. باید بری خونه مامان بزرگت!
-ماماااان...خواهش میکنم
من تنهایی پاشم برم شمال؟؟
من بدون شما تا به حال نرفتم اونجا 😔
-دخترم!
میدونی که وقتی بابات بگه، جز چشم، نمیتونی حرفی بزنی😊
بعدشم چیزی نمیشه که!
مامان بزرگت که خیلی تورو دوست داره!
تو هم که دوستش داری!
عیدم اونجا شلوغ میشه،
عمه ها و عموهات میان،خوش میگذره بهت😉
-وای...نه😞
من نمیخوام برم اونجا😒
-چاره ای نداری گلم
یا با ما بیا، یا برو اونجا
الانم من خسته ام.
شبت بخیر دختر قشنگم...😘
اه...مزخرف تر از این اصلا امکان نداشت!
هرچند مامانبزرگ رو خیلی دوست داشتم،
ولی هیچوقت به تنهایی مسافرت رفتن علاقه ای نداشتم😒
خواستم یه مشورتی با مرجان هم داشته باشم،
بار اول که زنگ زدم جواب نداد!
بار دوم هم خیلی دیر گوشیو برداشت،
خیلی سر و صدا میومد!
-الو؟؟مرجان؟؟
-الو جونم ترنم؟
-کجایی؟چه خبره؟
-ببین من نمیتونم صحبت کنم.
اگر کار واجبی نداری فردا خودم بهت زنگ میزنم
-باشه،بای
فکرم رفت پیش مرجان...
یعنی کجا بود...
چقدر سر و صدا میومد!
اونا که فامیلی نداشتن که بخواد بره مهمونی!
حالا نه که خودم که فامیل دارم خیلی میریم خونشون مهمونی 😒
دو سه ساعتی با عرشیا چت کردم و خوابیدم.
صبح با صدای آلارم گوشی چشامو به زور باز کردم،
دلم میخواست زمین و زمان رو التماس کنم تا وقت داشته باشم دوباره بخوابم.
احساس میکردم هیچ وزنه ای تو دنیا سنگین تر از این یه لایه پتو نیست😭
به اجبار بلند شدم، باید میرفتم دانشگاه.
سعی میکردم بیشتر درس بخونم تا دوباره نمره هام پایین نیاد و بخوام به بابا جواب پس بدم✅
کلاسام که تموم شد، زنگ زدم به مرجان،
کلی بوق خورد تا صدای خواب آلودش تو گوشی پیچید!
-الو
-الو مرجان خوابی هنوووووززز؟؟؟😳
پاشو لنگ ظهره!!!
-ترنم نیم ساعت دیگه خودم بهت میزنگم.لطفاً....
بای
این همینجوریش تنبل بود، دیشبم معلوم نبود کجا رفته بود که اینطور خسته شده بود!!
"محدثه افشاری"
@aah3noghte
@RomaneAramesh
#انتشارحتماباذکرلینک