eitaa logo
شهربانو
507 دنبال‌کننده
978 عکس
171 ویدیو
0 فایل
بیا از محجبه ها تشکر کنیم و خاطرمونو به اشتراک بذاریم روایتت رو اینجا بنویس👇 🌐 https://shahr-banoo.ir/
مشاهده در ایتا
دانلود
شهربانو اسداللهی که از او بخاطر نجابت و حجابش می گوید: توی راه پیمایی اربعین جاماندگان اربعین با دوستای رستایمون جمع شدیم تا هم عزا داری کنیم و به رسم هر ساله به زیارت امام زاده شهرمون بریم و هم به نیابت تشویق محجبه هایی که توی گرما حجابشون حفظ کرده بودن و باعث دلگرمیمون بودن تقدیر کنیم @shahr_banoo_ir 🌐 https://shahr-banoo.ir/
شهربانو اسداللهی که از او بخاطر نجابت و حجابش می گوید: روز اربعین بود و ما جامونده ها تو شهرمون یک پیاده روی کوتاه به نیابت امام حسین(ع) و روز اربعین داشتم با بچه های رستایی در کنار هم از بانو های محجبه شهرمون تقدیر و تشکر کردیم @shahr_banoo_ir 🌐 https://shahr-banoo.ir/
شهربانو که از او بخاطر نجابت و حجابش می گوید: امروز با آبجی کوچیکم رفتیم حرم حضرت معصومه لواشک هایی که برای تجلیل از محجبه ها گرفته بودم دادم بهش که اون تجلیل کنه. چون کوچیکه تجلیل جذاب بشه هم مثل آبجیش کنشگر بشه.😉 خانواده ها از اینکه یه دختر کوچولو داره به دخترشون میگه : ممنونم که باحجابت شهرمون رو زیبا کردی ، خیلی خوششون میومد.🙂 @shahr_banoo_ir 🌐 https://shahr-banoo.ir/
شهربانو #-عادل- که از او بخاطر نجابت و حجابش می گوید: مگه میشه عید به این قشنگی رو با شیرینی و شکلات به گره نزد🤩 ‹🌸🌝›.. @shahr_banoo_ir 🌐 https://shahr-banoo.ir/
شهربانو #-عادل- که از او بخاطر نجابت و حجابش می گوید: لبخنداشون‌قلبهامونو آروم میکرد .. بعداینهمه‌کنایه شنیدن‌و دل‌شکستگی ، کوچیکترین کاری‌بود که میتونستیم بکنیم براشون ؛ واسه اینکه ببینیم بایدچی بهشون هدیه بدیم که جذابیت داشته باشه براشون خییلی فکرکردیم ، اخرشم تو بستمون شکلات گذاشتیم که کامشونو شیرین کنن هم به مناسبت ایام هم به شیرینیه اتحاد ما محجبه ها و یه نشان برای موبایل،که هروقت گوشیاشون رو گرفتن دستشون یادباارزش بودن خودشون بیوفتن که چیکار کردیم که از ماتشکرکردن . .؟اها..اها یادم اومد..باعشق زندگی کردیم @shahr_banoo_ir 🌐 https://shahr-banoo.ir/
23.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهربانو *خاطره جذاب تجلیلش رو اینطوری روایت کرده* : تو شهر ما ،سمنان،تقریبا هفته ای بدون حضور رستایی ها و تجلیل از محجبه ها نمیگذره😉 @shahr_banoo_ir 🌐 https://shahr-banoo.ir/
49.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهربانو %23دوست_محمدی *خاطره جذاب تجلیلش رو اینطوری روایت کرده* : محجبه های شهر تحت رصد گروه رستای سمنان☺😉 %23شهربانو %23سمنان @shahr_banoo_ir 🌐 https://shahr-banoo.ir/
شهربانو %23فاطمه_اسدالهی_ *خاطره جذاب تجلیلش رو اینطوری روایت کرده* : تو راهپیمای علیه صهیونیستم هم هوای محجبه ها رو داشتیم %23شهربانو %23تهران @shahr_banoo_ir 🌐 https://shahr-banoo.ir/
10.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهربانو %23دوست_محمدی *خاطره جذاب تجلیلش رو اینطوری روایت کرده* : ما از نهضت تجلیل از محجبه ها،یک جریان میسازیم💪 ،انقدر بزرگ و قوی میکنیمش تا همه بدونن محجبه ها لایق تجلیل هستن🤩 %23شهربانو %23سمنان @shahr_banoo_ir 🌐 https://shahr-banoo.ir/
شهربانو %23مریم_کوهپیما *خاطره جذاب تجلیلش رو اینطوری روایت کرده* : با دوست رستاییم از مدرسه بیرون اومدم. انقدر درباره پویش رستا و دره باور صحبت کردیم که جاوی مدرسه خلوت شده بود. بالاخره از هم دل کندیم. راهمو پیش گرفتم. یه دختر چادری و یه دختر ضعیف الحجاب کنارش سلانه راه میرفتن. پا تند کردم. یکی از آویز ها رو توی مشتم گرفتم. بهشون که رسیدم بدون سلام، مشتم و جلوی دختر چادری گرفتم و چالش وار با صدای شاد و شنگول گفتم: بزن قدش. اول با تعجب نگام کردن، دستشو مشت کرد و با تردید بالا اورد. خودم فاصله بین مشتامونو از بین بردم و با برخورد مشتامون دستم رو رو به بالا گرفتم و انگشت هامو باز کردم. اویز شیشه ای زیر نور افتاب برق زد. توضیح دادم: برای تو بخاطر چادرت. با تعجب به دوستش نگاه کرد و آویز رو برداشت. با صدای هیجان زده گفت: ببین نسترن! گوشیمو از توی جیبم بیرون اوردم و کوتاه گفتم: میتونم عکس بگیرم؟ تاکید کرد: چهرم توش نباشه. بیخیال شونه بالا انداختم که کوله وی شونه ام سنگینی کرد. گفتم: خودم میدونم بابا! مشخصه بلدی چادری باشی ها. عکس رو سریع و سیر گرفتم و با خاموش کردن گوشیم دستمو بالا اوردم و پنج تا انگشتم و کاملا از هم فاصله دادم و پر انرژی گفتم: بای باییی! و با سرعت داشته و نداشتم ازشون فاصله گرفتم. %23شهربانو %23بوشهر @shahr_banoo_ir 🌐 https://shahr-banoo.ir/
شهربانو *خاطره جذاب تجلیلش رو اینطوری روایت کرده* : با رسیدن به ایستگاه اوتوبوس شش تا خانم چادری که چهار تا دانش آموز بودن رو روبه روم دیدم. توی کیفم فوقش سه تا هدیه داشتم که نمیشد به یکی بدی به یکی نه. با دونفر که توی مدرسه مشناختم سلام و حال و احوالی کردم. نفر سوم هم رستایی بود و حسابی به هم ابراز آشنایی کردیم. درباره زمین و زمان صحبت میکردیم که اوتوبوس رسید. صحبتمون رو قطع کردیم و همه برای سوار شدن صف کشیدیم که اوتوبوس رد شد و بدون توقف رفت. بلند با خودم گفتم: یعنی چی؟ دختر چادری ای که نمیشناختم جواب داد: یعنی هیچ کس شکایت نمیکنه. از همون سوال و جواب نطقمون باز شد و شروع کردیم به اشترک گذاشتن تجارب چادری بودن در کلاس و بیرون از خونه و بین بچه ها و توصیه های مامان و... خلاصه اوتوبوس بعدی رسیده بود که آویز صورتی رو بهش دادم و مختصر توضیحی درباره دلیل هدیه بهش دادم و گفتم: برای اینکه امام زمان بیاد ببینه هنوز چادری ایم. خلاصه شمارمو گرفت و با هم سوار اوتوبوس شدیم و اتفاقا شخصی که قبلا از همین راه باهاش اشنا شده بودم رو دیدم و بهش مفصل سلام کردم. طول طی کردن راه چند باری اسم رستا به میون اومد و براش درباره برنامه های رستا توضیح دادم. ولی متاسفانه انقدرررر دختر خوبی هستم که بر اساس *قوانین مدرسه* گوشی همراه خودم نبرده بودم تا عکس بگیرم. @shahr_banoo_ir 🌐 https://shahr-banoo.ir/
شهربانو *خاطره جذاب تجلیلش رو اینطوری روایت کرده* : دو ماهی میشه که گروه گروه مشغول تجلیل از محجبه ها هستیم، از شما چه پنهون قراره انقدر ادامه بدیم تا هیچ محجبه ای بدون تقدیر نمونه😉☺ @shahr_banoo_ir 🌐 https://shahr-banoo.ir/