eitaa logo
بیان | روانشناسی اسلامی
1.6هزار دنبال‌کننده
243 عکس
387 ویدیو
51 فایل
✍ زیر نظر پژوهشگر #علی_اکبر_شهرامی ⚡ #معلم_حوزه_دانشگاه 📍 کارشناس مذهبی #رادیو_قرآن 💫 #بنیاد_جهانی_خورشید_ولایت ✅راه حل مشکلات روحی ✅پاسخ به شبهات روز ✅اعتقادی،اخلاقی ✅ازدواج،همسرداری ✅تربیت فرزند ✅فن بیان،کلاسداری 🔴راه ارتباطی:👇 @shahrami_irpv
مشاهده در ایتا
دانلود
السلام علیک یا طاهر بن الامام زین العابدین
24.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽ 🌟چی شد که ما به این سمت رفتیم🙃🤦 🔹جدیدا بسیار دیده میشه کودکان علاقه زیادی به حیوان شدن دارن! 🤔 🔸دوس دارید ادامه ی گفتگوی من با محمد طاها رو بشنوید؟ @shahrami_irpv 🔸🔹@shahrami_ir🔹🔸 ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✍️منبر جای هست که باید روی آن احکام،عقاید و... را از دین گفت 🔹کی باید بگه؟ 🔸کسی که عالم دین هست 🔹کسی که رفته سال ها تخصصی زیر نظر اساتید، درس علوم دینی خوانده و کارشناس هست و تخصصش این هست. 🔸از طرفی احکام و عقاید و تاریخ و ... یک مسائل بسیار ظریف،حساس و تخصصی هست 🔹سالهای سال باید درس خوند تا اجازه ی بیان احکام بدن 🔸تازه بیان احکام و ... هم خودش چندین واحد درسی هست 🔹اگر فقط یک مسئله رو اشتباه بگین یک عمر مردم اعمالشون باطل میشه 🔸یا شبهه ی ایجاد کنید یک عمر مردم گمراه میشن 🔹نشانه ی عالم دینی هم لباس روحانیت هست 🔸وقتی تو جلسه ای عالم دین نشسته کس دیگه نباید احکام بگه، تاریخ بگه و... 🔹اون منبر جایگاه فقط عالم دینی هست 🔸حتی روضه خون های مقید قدیمی هم برای مداحی رو منبر نمی نشستن 🔹چون میگفتن منبر جایگاه شاگرد مکتب امام صادق هست 🔸آیت الله فاضل میفرمودن اگر کسی ۳۰سال صبح تا شب تو حوزه علمیه درس بخونه تازه میشه گفت یه چیزی از دین فهمیده 🔹بعد بعضی ها چه طور به خودشون اجازه میدن کسی که عالم دین نیست و لباس علمای دین که نشان عالم دینی هست رو نداره، رو کرسی بیان علوم دینی بنشینه؟ 🔸آیت الله حق شناس اگر میدید کسی که لباس روحانیت نداره یا مداح هست رو منبر نشسته داره سخنرانی میکنه میگفتن یا برید بیاردش پایین یا من با عصا میام میارمش پایین 🔹رو هر صندلی متخصص خودش باید بشینه و متخصص صندلی منبر هم کسی هست که سالها تو حوزه درس خونده باشه 🔸مثلا نمیشه رو صندلی پزشکی، یه روحانی که پزشک نیست بنشینه 🔹قانع شدید؟ 🔸اگر مطلبی هست بفرمایید؟ 🌟@shahrami_irpv 😊🙏💐🤲 ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ 🔸🔹@shahrami_ir🔹🔸
4_6039868510996268705.mp3
2.81M
📲 فایل صوتے 🎙واعظ: آیت الله 🔖 حجاب گناه 🔖 🌎‍ @shahrami_ir
🌟امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) 👌من كانت همّته ما يدخل بطنه كانت قيمته ما يخرج منها (غررالحکم ص ۴۳۹) 🔹هرکه دغدغه اصلی اش آنچه که وارد شکمش می‌شود، باشد قیمتش هم به اندازه خروجی آن (شکم) خواهد بود!🔸 ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ 🔸🔹@shahrami_ir🔹🔸
756.1K
در مورد بیماری و اختلال وسواس @shahrami_ir
💥دیگر چه جنایتی باید میکرد و نکرد در حق مردم ایران تا بدانیم که آمریکا دوست و برادر ما نیست، آمریکا شیطان بزرگ و دشمن مردم ایران است.❌️❌️❌️ 🆔@shahrami_ir
6.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چرا شوهر من اینجوریه همه ترکیدن از خنده😅 @shahrami_ir
نماز اول وقت و رضا شاه 👌 (پيشنهاد ميكنم بخونيد ، خيلى زيباست) بربالین دوست بیماری عیادت رفته بودیم پیرمرد شیک وکراوات زده ای هم آنجاحضور داشت چند دقیقه. بعداز ورودما اذان مغرب گفتند آقای پیرکراواتی،باشنیدن اذان ،درب کیف چرم گرانقیمتش را بازکرد وسجاده اش را درآورد و زودتر از سایرین مشغول خواندن نمازشد.!! برای من جالب بود که یک پیرمردشیک وصورت تراشیده کراواتی اینطورمقیدبه نماز اول وقت باشد بعد ازاینکه همه نمازشان راخواندند من ازاو دلیل نمازخواندن اول وقتش راپرسیدم؟ و اوهم قضیه نماز ومرحوم شیخ و رضاشاه را برایم تعریف کرد... درجوانی مدتی ازطرف سردار سپه(رضاشاه) مسئول اجرای طرح تونل کندوان درجاده چالوس بودم ازطرفی پسرم مبتلا به سرطان خون شده بود و دکترهای فرنگ هم جوابش کرده بودند و خلاصه هرلحظه منتظرمرگ بچه ام بودم.!! روزی خانمم گفت که برای شفای بچه، مشهد برویم و دست به دامن امام رضا(ع) بشویم... آنموقع من این حرفها را قبول نداشتم اما چون مادربچه خیلی مضطرب و دل شکسته بود قبول کردم... رسیدیم مشهدو بچه را بغل کردم و رفتیم وارد صحن حرم که شدیم خانمم خیلی آه و ناله وگریه میکرد... گفت برویم داخل که من امتناع کردم گفتم همینجا خوبه بچه را گرفت وگریه کنان داخل ضریح آقارفت پیرمردی توجه ام رابه خودش جلب کردکه رو زمین نشسته بود وسفره کوچکی که مقداری انجیر ونبات خرد شده درآن دیده میشد مقابلش پهن بود و مردم صف ایستاده بودند وهرکسی مشکلش را به پیرمرد میگفت و او چند انجیر یا مقداری نبات درون دستش میگذاشت و طرف خوشحال و خندان تشکرمیکرد ومیرفت.! به خودگفتم ماعجب مردم احمق وساده ای داریم پیرمرد چطورهمه رادل خوش كرده آنهم با انجیر و تکه ای نبات..!! حواسم ازخانم و پسرم پرت شده بود و تماشاگر این صحنه بودم که پيرمرد نگاهی به من انداخت و پرسید: حاضری باهم شرطی بگذاریم؟ گفتم:چه شرطی وبرای چی؟ شیخ گفت :قول بده در ازاء سلامتی و شفای پسرت یکسال نمازهای یومیه راسروقت اذان بخوانی.! متعجب شدم که او قضيه مرا ازکجا میدانست!؟ كمی فکرکردم دیدم اگرراست بگوید ارزشش را دارد... خلاصه گفتم :باشه قبوله و بااینکه تا آنزمان نماز نخوانده بودم واصلا قبول نداشتم گفتم:باشه.! همینکه گفتم قبوله آقا، دیدم سروصدای مردم بلند شد ودر ازدحام جمعیت یکدفعه دیدم پسرم از لابلای جمعیت بیرون دوید ومردم هم بدنبالش چون شفاء گرفته وخوب شده بود.!! منهم‌ازآن موقع طبق قول وقرارم بامرحوم "حسنعلی نخودکی" نمازم را دقیق و سروقت میخوانم.! اما روزی محل اجرای تونل کندوان مشغول کار بودیم که گفتندسردارسپه جهت بازدید درراهه و ترس واضطراب عجیبی همه جارا گرفت چرا که شوخی نبود رضاشاه خیلی جدی وقاطع برخورد میکرد.! درحال تماشای حرکت کاروان شاه بودیم که اذان ظهرشد مردد بودم بروم نمازم را بخوانم یا صبرکنم بعداز بازدیدشاه نمازم را بخوانم چون به خودم قول داده بودم وبه آن پایبند بودم اول وضو گرفتم وایستادم به نماز.. رکعت سوم نمازم سایه رضاشاه را کنارم دیدم و خیلی ترسیده بودم..!! اگرعصبانی میشدیاعمل منو توهین تلقی میکرد کارم تمام بود... نمازم که تمام شد بلندشدم دیدم درست پشت سرم ایستاده، لذا عذرخواهی کردم وگفتم : قربان درخدمتگذاری حاضرم شرمنده ام اگروقت شما تلف شد و... رضاشاه هم پرسید :مهندس همیشه نماز اول وقت میخوانی!؟ گفتم : قربان ازوقتی پسرم شفا گرفت نماز میخوانم چون درحرم امام رضا(ع)شرط کردم رضاشاه نگاهی به همراهانش کرد وبا چوب تعلیمی محکم به یکی زد وگفت: مردیکه پدرسوخته،کسیکه بچه مریضشو امام رضا شفابده، ونماز اول وقت بخوانه دزد و عوضی نمیشه.! اونیکه دزده تو پدرسوخته هستی نه این مرد.! بعدها متوجه شدم،آن شخص زیرآب منو زده بود و رضاشاه آمده بود همانجا کارم را یکسره کند اما نمازخواندن من، نظرش راعوض کرده بود و جانم را خریده بود.!! ازآن تاریخ دیگرهرجا که باشم اول وقت نمازم را میخوانم و به روح مرحوم"حسنعلی نخودکی" فاتحه و درود میفرستم... ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ (خاطره مهندس گرایلی سازنده تونل کندوان) به اندازه ارادت به امام_رضا(ع) منتشر کنید. التماس دعا 🔸🔹بیان| روانشناسی اسلامی🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/1966407713C0d47ca12ef ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
Hasan Ataei - Khakam Nakonid.mp3
1.98M
Hasan Ataei - Khakam Nakonid.mp3 🔸🔹بیان| روانشناسی اسلامی🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/1966407713C0d47ca12ef ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
۱- از کاسبی پرسیدند: چگونه در این کوچه پرت و بی عابر کسب روزی میکنی؟! گفت: آن خدایی که فرشته مرگش مرا در هر سوراخی که باشم پیدا میکند، چگونه فرشته روزی اش مرا گم میکند! ۲-پسری با اخلاق اما فقیر به خواستگاری دختری میرود، پدر دختر گفت: تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد، به تو دختر نمیدهم! پسری پولدار اما بدکردار به خواستگاری همان دختر میرود، پدر با ازدواج موافقت میکند و در مورد اخلاق پسر میگوید: ان شاءالله خدا او را هدایت میکند! دخترگفت: پدرجان مگر خدایی که هدایت میکند با خدایی که روزی میدهد فرق دارد!؟ ۳- از حاتم طایی پرسیدند: بخشنده تر از خود دیده ای؟ گفت: آری مردی که دارایی اش تنها دو گوسفند بود، یکی را شب برایم ذبح کرد ! از طعم جگرش تعریف کردم، صبح فردا جگر گوسفند دوم را نیز برایم کباب کرد... گفتند: تو چه کردی؟ گفت: پانصد گوسفند به او هدیه دادم! گفتند: پس تو بخشنده تری؟ گفت: نه! چون او هرچه داشت به من داد اما من اندکی از آنچه داشتم به او دادم... ۴-عارفی را گفتند: خداوند را چگونه میبینی؟ گفت: آنگونه که همیشه میتواند مچم را بگیرد اما دستم را میگیرد 🔸🔹بیان| روانشناسی اسلامی🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/1966407713C0d47ca12ef ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄