eitaa logo
✎✐ݜـــ😍ـــھࢪ ڪٺاٻـ📚✐✎
71 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
102 ویدیو
50 فایل
یه کانال مخصوص کتاب خورها 🤓📖 (ورود کتابخونا الزامیه 😉) اتاق پی دی اف @otaghpdf اینم از آیدی ادمین جهت تبادل و پیشنهاد 😊👇 @Fatemeh5gh 150 .......🚶‍♀️.........140 مطالعه ی كتاب يعنی تبديل ساعت های ملامت بار به ساعات لذت بخش شهر کتاب 📚 ✍
مشاهده در ایتا
دانلود
این کتاب روایتی فانتزی از یک ماجراجویی دینی است. محمدجواد که در پی یافتن ردی از فضایی‌­ها، وارد زیرزمین خانه‌­شان می­‌شود، در کنج زیرزمین و در میان کارتن­‌های کتاب، با پرنده‌­ای آشنا می‌شود که او را به‌سوی ماجراهای پیچیده و زیادی می‌برد. ویژگی اصلی رمان «محمدجواد و شمشیر ایلیا» رویکرد آن به قرآن است. رویکردی که تازگی و بکر بودن، شاخصه اصلی آن است. محمدجواد به باغ قرآن می‌رود و در آنجا با شخصیت‌های زیادی آشنا می‌شود؛ شخصیت‌هایی که هر کدام قسمتی از خمیر وجودی محمدجواد را تغییر می‌دهند. 📚 📚 📚 📚 📚 @shahreketaab
4_5780393537891729660.mp3
6.15M
بیست هزار فرسنگ زیر دریا 🏝 ⚓️ 23 شهر کتاب 📚 🌹 🍃 🌹 🍃 @shahreketaab
سلام دوستان 😄 امروز رمان بیست هزار فرسنگ زیر دریا 🏝 ⚓️ تمام شد! از فردا رمان :آن خمره 🏺 رو براتون بزارم حالا لطفا نظراتون رو درمورد رمان بیست هزار فرسنگ زیر دریا 🏝 ⚓️ رو به لینک ناشناس بفرستید 😃 https://harfeto.timefriend.net/16171110894253 لینک حرف ناشناس 👆👆
سلام دوستان همراه شما هستیم با مطالب امروز 🤩🤩
معرفی کتاب 👇
کتاب داستان آن خُمره نوشته هوشنگ مرادی کرمانی (همان نویسنده داستان محبوب " قصه های مجید " ) است که نگارش آن در سال 1367  به پایان رسید و برای اولین بار در سال 1372 به چاپ رسید . داستان آن خُمره ، حکایتی است شنیدنی و روایتی است ساده از مردمانی که در رنج و درد و محرومیت زندگی میکنند ولی همچنان قلب هایشان بزرگ و دست هایشان سخاوتمند است و با کمک یکدیگر زندگی را جریان می دهند . داستان آن خُمره در واقع حکایتیست ساده از یک فرهنگ غنی  که  روالی ساده دارد و زمانی که آن را میخوانید پیچ و خم زیادی در آن احساس نمیکنید ، اتفاق شگفت انگیزی رخ نمی دهد ، هیجانی به شما وارد نمیشود ، توصیفات پیچیده ای ندارد و شما را دچار ترس و وحشتی نمیکند ولی با اینهمه وقتی که آن را شروع به خواندن میکنید آنچنان گرم و صمیمی است و به دل مینشیند که دوست دارید که تا آخر ادامه دهید . داستان حکایت معلم جوانیست که به یکی از دورافتاده ترین روستاهای ایران منتقل میشود و از آنجایی شروع میشود که خُمره مدرسه که درواقع تنها منبع ذخیره آب است میشکند و به دلیل دور افتاده بودن روستا و نبود امکانات و راه های ارتباطی ، خریدن خُمره نو ممکن نمیشود و در پی این اتفاق مشکلات زیادی برای این معلم جوان ، دانش آموزان و مردم روستا به وجود می آید و برای حل این مشکل جریاناتی اتفاق می افتد که خواندنش خالی از لطف نیست .    « خُمره شیر نداشت . لیوانی حلبی را سوراخ کرده بودند و نخ بلند و محکمی بسته بودند به آن . بچه ها لیوان را پایین می فرستادند ، پر آب که می شد ، بالا می کشیدند و می خوردند ؛ مثل چاه و سطل . بچه هایی که قدشان بلندتر بود ، برای بچه های کوچولو و قد کوتاه لیوان را آب می کردند . زنگ های تفریح دور خُمره غوغایی بود . بچه ها از سر و کول هم بالا می رفتند . جیغ و ویغ و داد و قال می کردند و می خندیدند و لیوان را از دست هم می قاپیدند...» 
4_5787439453215654394.mp3
25.48M
آن خمره 🏺 1 شهر کتاب 📚 🌹 🍃 🌹 🍃 @shahreketaab
سلام دوستان 😄 همراه شما هستیم با مطالب امروز 🤩 😍
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ 💫🌟🌙 شـــــــــب🌙🌟💫 ⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁 🍃 روزی مرد کوری روی پله‌های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود روی تابلو نوشته شده بود: من کور هستم لطفا کمک کنید.. روزنامه نگارخلاقی از کنار او می گذشت، نگاهی به او انداخت، فقط چند سکه در داخل کلاه بود. او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت آن را برگرداند و اعلان دیگری روی آن نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و آنجا را ترک کرد. عصر آن روز، روزنامه نگار به آن محل برگشت، و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است. مرد کور از صدای قدم های او، خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که آن تابلو را نوشته، بگوید که بر روی آن چه نوشته است؟! روزنامه نگار جواب داد: چیز خاص و مهمی نبود، من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم و لبخندی زد و به راه خود ادامه داد. مرد کور هیچوقت ندانست که او چه نوشته است ولی روی تابلوی او خوانده می شد: امروز بهار است🍃 ولی من نمی توانم آنرا ببینم... 🍃 🌺🍃 ✍🏻📚 هر شب یک داستان جذاب و خواندنی در کانال شهر کتاب 📚✍🏻 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 @shahreketaab
4_5787439453215654389.mp3
15.58M
آن خمره 🏺 2 شهر کتاب 📚 🌹 🍃 🌹 🍃 @shahreketaab