eitaa logo
شهرستان ادب
1.4هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
303 ویدیو
6 فایل
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب ShahrestanAdab.com ارتباط با مدیر کانال: @ShahrestaneAdab
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻 بازگشایی پرونده‌پرترۀ #حافظ در سایت شهرستان ادب (به مناسبت رو بزرگداشت حافظ شیرازی) ▪️ امروز،‌ بیستم مهرماه، در تقویم ما ایرانیان سال‌هاست با نام حافظ شیرازی عجین شده است؛ شاعر بزرگی که هر ایرانی هویت ادبی خود را بی‌شک به او مدیون است. به این مناسبت،‌ پرونده‌پرترۀ حافظ شیرازی را در سایت شهرستان ادب بازگشایی کرده و شما مخاطبان عزیز را به خواندن مطالب تازۀ این پرونده دعوت می‌کنیم. برای خواندن اشعار،‌گزارش‌ها،‌اخبار و یادداشت‌های خواندنی این پرونده،‌ به صفحۀ‌ اختصاصی آن مراجعه کنید: صفحۀ اختصاصی پرونده‌پرترۀ حافظ: 🔗 shahrestanadab.com/حافظ-شیرازی #پرونده_پرتره_حافظ ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 بازگشایی پرونده‌پرترۀ #حافظ در سایت شهرستان ادب (به مناسبت رو بزرگداشت حافظ شیرازی) ▪️ امروز،‌ بی
🔻اربعین (همزمان با بیستم مهرماه #روز_گرامیداشت_حافظ شما را به خواندن غزلی زیبا از این چهره درخشان ادبیات ایرانی دعوت می‌کنیم) ▪️سحرگه ره‌روی در سرزمینی همی‌گفت این معما با قرینی که ای صوفی شراب آن گه شود صاف که در شیشه بماند اربعینی خدا زآن خرقه بیزار است صد بار که صد بت باشدش در آستینی مروت گر چه نامی بی‌نشان است نیازی عرضه کن بر نازنینی ثوابت باشد ای دارای خرمن اگر رحمی کنی بر خوشه‌چینی نمی‌بینم نشاط عیش در کس نه درمان دلی نه درد دینی درون‌ها تیره شد باشد که از غیب چراغی برکند خلوت‌نشینی گر انگشت سلیمانی نباشد چه خاصیت دهد نقش نگینی اگر چه رسم خوبان تندخوییست چه باشد گر بسازد با غمینی ره میخانه بنما تا بپرسم مآل خویش را از پیش بینی نه حافظ را حضور درس خلوت نه دانشمند را علم الیقینی #حافظ ☑️ @ShahrestanAdab
🔻 حافظ، خواندن را بنا کرده است. (یادداشتی از #علیرضا_سمیعی در پرونده‌پرترۀ #حافظ) ▪️ «...اما در برابر کسانی که از بریدن و بدعت و نوگرایی مطلق دم می‌زدند، مردانی صف آراستند که حسن قدیم و علم جدید را باهم می‌خواستند. آن‌ها پاسبانان گورهای متروک نبودند، بلکه میراثدارانی بودند که سرشان در حساب جهان جدید هم بود و در فرنگ یا مدارس فرنگی می‌چرخیدند. آنچه درنهایت دعوای غیرعلمی و غیرمعقول بودن حافظ و کل ادبیات قدیم را فیصله داد، کشف از نقاب عروس حقیقت حافظ نبود؛ بلکه رهیافتی علمی به ادب گذشته باعث شد ما به آثار قدما همچون رمز و رازهایی نگاه کنیم که خطوط مبهمشان می‌تواند موضوع بررسی‌های علمی شوند. بسیاری از این خطوط مبهم توسط شرق‌شناسانی مثل نیکلسون و براوون تنظیم شدند. تصحیح نسخ حافظ هم در میان نهضت تصحیح، بارها و بارها مرور شد...» ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/11111 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻 آیا امجدیه همان کوه قاف نبود؟! (یادداشت بر رمان نوشتۀ ) ▪️ «...مجید اسطیری به‌خوبی توانسته این موقعیت قهرمان داستانش را به موقعیت مرغان در منطق‌الطیر تشبیه کند و با این شبیه‌‌سازی به تردید و عذرآوری وی بعدی ویژه و اسطوره‌ای بدهد. در حماسۀ عرفانی منطق‌الطیر، مرغانی که باید به جست‌و‌جوی سیمرغ به کوه قاف بروند، هرکدام در ابتدای سفر در برابر این دعوت عذر می‌آورند و می‌گویند که ظرفیت این مأموریت ویژه را ندارند، اما نهایتاً آن‌ها با هم به جست‌و‌جوی سیمرغ می‌روند. نگرش اسطوره‌ای نویسنده به داستان منطق‌الطیر نشان‌دهندۀ عمق بینش انسانی و اسطوره‌ای وی است. همان‌طور که عطار نیشابوری نهاد بشر را می‌شناسد و می‌داند که غرایز و ترس‌های بشر نوعی امتناع از فعالیت‌های بزرگ و مبارزه‌های اساسی را در وجود او پدید می‌آورند، نویسندۀ رمق نیز برای نشان‌دادن این ویژگی نهادی شخصیت قهرمانش از داستان منطق‌الطیر بهره برده ‌است...» ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/11106 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻 فصلی از تراژدی و اندوه (یادداشت #سودابه _مهیجی بر مجموعه‌شعر #رمه_در_مه) ▪️ «...پس از اخوان ثالث، نوخسروانی چندان مورد اقبال واقع نشد، تا اینکه در سال‌های اخیر علیرضا رجبعلی‌زاده شاعر و پژوهشگر ادبی اهل کاشان -که ارادت عمیق به اخوان ثالث و شیوۀ والای شاعری او دارد- به سرودن اشعار در قالب نوخسروانی پرداخته است. حال و هوای غالب بر کتاب «رمه در مه» تراژدی و اندوه است. شعرها اگر چه به‌ظاهر موضوعات متعدد دارند، اما یک رشتۀ نامرئی و استوار آنها را به هم ربط می‌دهد که همان حس غم و دلگرفتگی است که گاه جامۀ شِکوه به خود می‌پوشد و گاه لحن مرثیه پیدا می‌کند. گاهی نیز فقط یک روایت صرف است، اما به دور از اندوه نیست. این البته اصلاً بدان معنا نیست که فضای ذهن شاعر سیاه است، بلکه شاعر با بیان غم خویش در پردۀ شرم و مهر و همدلی، با عاطفۀ سرشار، انتقاد و حتی اعتراض خود را اظهار می‌کند. اعتراضی که خشم خودش را فروخورده و با موسیقی ملایم و مرثیه‌گون نمایان می‌شود...» ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/11112 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻 قهرمانِ‌ هستی (یادداشت #حسین_آزاده بر رمان #رمق نوشتۀ #مجید_اسطیری) ▪️ «...رمان «رمق» اثر «مجید اسطیری» نویسندۀ خوش‌آتیه و جوان کشور، با دستمایه قراردادن بازی‌های جام ملت‌های آسیا (۱۹۶۸ تهران) در لایۀ زیرین روایت خود، به داستان برهه‌ای از زندگی جوانی به نام رئوف می‌پردازد؛ جوانی سرگشته و حیران که به دنبال یافتن موقعیت خود در جهان هستی با چالش‌های ذهنی و عاطفی درگیر است. درواقع داستان با تکیه بر زندگی رئوف به وقایع و مناسبت‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی حاکم بر طبقۀ فرودست جامعه یعنی قشر کارگری می‌پردازد و از بطن این واکاوی با تیزهوشی، واقعۀ حمله به دفتر هواپیمایی اسرائیل را بازگو می‌کند...» ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/11105 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻 میقات ما حسین ( سروده‌ای از ) ▪️با پای سر به سِیْر سماوات می‌رویم احرام بسته‌ایم و به میقات می‌رویم تا بارگاه قبلهٔ حاجات می‌رویم قسمت اگر شود به ملاقات می‌رویم میقات ما حسین، ملاقات ما حسین زانو زدیم پیر و جوان بر زمین تو ما حلقه بسته‌ایم به دور نگین تو ما را کشانده است کجاها طنین تو افتاده‌ایم در گذر اربعین تو ای واژه واژه نام تو صد ماجرا حسین ما چون کبوتران حرم پر شکسته‌ایم از آشیان گذشته و از خود گسسته‌ایم چون صیدهای زخمی در خون نشسته‌ایم یعنی که دل به لذت دیدار بسته‌ایم مرهم حسین، صبر حسین و شفا حسین ای جان شرحه شرحه بگو ماجرا چه بود راز به خون تپیدن خون خدا چه بود آن جوشش صدای تو در کربلا چه بود دادی بها به خون خودت، خون‌بها چه بود ای خون پاک تو، همه‌دم خون‌بها حسین با بادها بگو که هوایم هوای توست با نای‌ها بگو که نوایم نوای توست بغضی که در تلاوت در خون رهای توست سودای آتشی‌ست که بر خیمه‌های توست ای تا ابد، نوای من بی‌نوا حسین گل‌زخم‌ها شکفته شده روی پیکرت چون کعبه فوجِ تیغ گرفته‌ست در برت بعد از تو دشت، یکسر«إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَت» بالا سرت، بلند سرت، تا خدا، سرت بر ما چه رفته است به شوق تو «یا حسین» ☑️ @ShahrestanAdab
🔻 معاملۀ پرسود ایدئولوژی (یادداشت #محمدقائم_خانی بر رمان #یک_روز_از_زندگی_زنی_که_لبخند_میزند اثر #مارگارت_درابل) ▪️ «...درابل با تمرکز بر چالش‌های همیشگی بین زنان و مردان، انرژی پیش‌برد کار را از آن شکاف می‌گیرد. او برای هرچه بیشتر کردن این انرژی، تیزترین موضع‌ها را در تقابل و یا به‌ عبارت درست‌تر، در تضاد زن و مرد اتخاذ می‌کند تا بتواند همۀ این انرژی نهفتۀ مضمونی را به خدمت پیش‌برد داستان بگیرد. تمام مجموعۀ "یک‌روز از زندگی زنی که لبخند می‌زند" پر است از آه و ناله برای زنان و وضعیت وخیمی که در آن زندگی می‌کنند، ظلمی که همیشه بر آن‌ها رفته و هم‌چنان می‌رود. زندگی زیر پنجۀ خونین مردان چنان سیاه شده که هیچ‌راه رهایی برای زنان نمانده است؛ جز خیانت یا مرگ...» ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/11068 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻 فراخوان نخستین جشنوارۀ شعر و داستان کودک و نوجوان «شهر من» منتشر شد. اطلاعات بیشتر را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/11120 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻 «الگوی اسطوره‌ای من حماسۀ عرفانی منطق‌الطیر بود» ( #مجید_اسطیری در گفتگو با شهرستان ادب در پرونده‌کتاب #رمق) ▪️ «... هر مخاطبی که کتاب را بخواند حتماً تصدیق می‌کند که «مردم» برای من از همه‌چیز مهم‌تر است؛ چون رمان با کشف و شهودی دربارۀ شناخت قهرمان از مردم آغاز می‌شود و با تصویری که مثل حماسۀ عرفانی منطق‌الطیر است، به پایان می‌رسد. ورزش و سیاست، فرصت و بهانه هستند برای مداقه در مفهوم مردم و نسبت فرد با آن. قهرمان من در ابتدا مثل قهرمان رمان‌های اگزیستانسیالیستی با تنهایی و سرگشتگی درگیر است، اما به کمک ورزش و سیاست، جامعه و مردمش را می‌شناسد. درعین‌حال که می‌خواهد در مردم حل شود، دوست ندارد آزادی‌هایش نادیده گرفته شود...» ادامۀ این گفت‌وگو را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/11119 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻 رود عظیم اربعین (سه رباعی در حال‌وهوای #اربعین از #زهرا_سپهکار) ▪️ دیدیم جهان بی‌تو به بن بست رسید هر قطره به موج‌ها که پیوست رسید این رود عظیم اربعین تا دریا با پرچم یا حسین در دست رسید *** او سفره نداشت میزبانم باشد می‌خواست شریک داستانم باشد می‌آمد او سایه به سایه با من در طول مسیر سایه‌بانم باشد *** از زائر سینه‌خیز پوشیده کفن تا زائر پیری که رها کرده وطن تا بوسه به پای زائرانش بزنم «ای کاش زمین کربلا بودم من» ☑️ @ShahrestanAdab
🔻 هیچ و پوچ! (نقدی بر رمان #هزارپا به قلم #مرتضی_شمس_آبادی به مناسبت هفتۀ سلامت روان) ▪️ «...«هزارپا» نوشتۀ «جابر حسین‌زادۀ نودهی» دقیقاً برعکسِ آن چیزی است که درموردش می‌گویند! هیچ طنز مشهود و شیرین و حتی تلخی که طعمش زیر زبان بنشیند در رمان جریان ندارد، غافلگیرکننده و شوک‌آور نیست، گیرا و پرنفس و پرکشش هم نیست، شگفتی در کار نیست و درکل، این کتاب اثری نیست که بتوان بعد از خواندنش از آن به نیکی یاد کرد! بله؛ رمان دربارۀ جمعی دیوانه و روان‌پریش است! نام هرکدام از شخصیت‌ها را ببری، یا دچار مشکل روحی است، یا عارضۀ روانی و عصبی دارد و یا ذهن و فکر سالمی ندارد. از پسر تا مادر تا دوست و روانکاو و... .» ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/11126 ☑️ ‌@ShahrestanAdab