eitaa logo
شهرستان ادب
1.4هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
303 ویدیو
6 فایل
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب ShahrestanAdab.com ارتباط با مدیر کانال: @ShahrestaneAdab
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻انسان معاصر هزارتویی از کلاسیک و مدرن است (#هادی_خورشاهیان در گفتگو پیرامون رمان #برهنه_در_برهوت) ▪️«...قبلاً گفته‌ام که من دوست داشتم مخاطبان عام‌تری داشته باشم، ولی شاید دقیق‌ترش این باشد که در رمان‌های پست‌مدرنم دارم رؤیاها و کابوس‌هایم را می‌نویسم. در "برهنه در برهوت" خواستم کمی اجتماعی‌تر به ماجرا نگاه کنم. دیدم مخاطبان بسیاری هستند که دل‌شان می‌خواهد داستان آدم‌های درون رمان را دنبال کنند، نه فقط کابوس‌ها و رؤیاهای نویسنده را ببینند. از آن‌طرف دیدم دلم می‌خواهد رمانی بنویسم که بقیه بتوانند دربارۀ خط سیر و آدم‌هایش حرف بزنند. کم‌وبیش در کارهای اخیرم این کار را کرده بودم، ولی سعی کردم این امر در "برهنه در برهوت" کامل‌تر اتفاق بیفتد...» 🔗 متن کامل این گفتگو را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11384 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻تصاویری از کارگاه موسسه شهرستان ادب، با حضور استاد یکشنبه ششم بهمن‌ماه ۱۳۹۸ 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/11475 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻خانه (شعری از کتاب #آیینه_کاری_سکوت سرودۀ #نیلوفر_بختیاری) ▪️از فرط پیری درد مزمن دارد این خانه شاید به قدر روح من سن دارد این خانه در بستر مردابی‌اش خوابم نمی‌گیرد از بس به دوشم بارِ ساکن دارد این خانه یا دردهای من ندارد هیچ تسکینی یا قدرتی ضدّ مسکّن دارد این خانه پرواز کردن حسّ زیبایی‌ست، آه امّا آبی نه! رنگی غیرممکن دارد این خانه از امتداد سایه‌ها می‌ترسم و حسّی انگار می‌گوید به من جن دارد این خانه! ☑️ @ShahrestanAdab
🔻چرا دیگر چرخ برای ما نمی‌چرخد؟ (نقد و بررسی رمان #وقتی_خورشید_خوابید نوشتۀ #مجید_اسطیری به‌قلم #محمدامین_پورحسینقلی) ▪️«...اسطیری زبان را می‌شناسد و می‌داند چگونه با ورزدادن واژگان و تعابیر عامیانه و مفاهیمی که در زبان محاورۀ مردمان یک جامعۀ سنتی وجود دارد، روایت خود را غنی کند و هم آن را دستمایۀ تصویرسازی و شخصیت‌پردازی اثرش قرار دهد. او به‌خوبی واژگانی را در اثرش به خواننده معرفی می‌کند که بی‌نیاز از ارجاع‌های خارج متنی یا زیرنویس‌های اضافه، با استفاده از خود داستان، فهمیده می‌شوند. این اصطلاح‌ها و واژه‌ها و نحوۀ سخن‌گفتن و گویش شخصیت‌های روستا، چنان دل‌نواز و خوش‌آهنگ هستند که اگر تنها جنبۀ مثبت رمان را زبان آن بدانیم، همین برای برجسته‌دانستن اثر کفایت می‌کند. وقتی خورشید خوابید، داستانی چند صدایی است و نویسنده، فارغ از نظرگاه شخصی خودش، آن‌قدری به شخصیت‌هایی که دیدگاه‌های متضاد دارند، میدان داده است تا آزادانه و بدون دخل و تصرف نویسنده، نظر خود را بگویند...» 🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11370 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻همزمان با ایام سوگواری حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها شما را به خواندن مطالب پروندۀ #شعر_فاطمی در سایت شهرستان ادب دعوت می‌کنیم: 🔗 shahrestanadab.com/پرونده-شعر-فاطمی ☑️ @ShahrestanAdab
🔻در و دیوار خانه (شعری از استاد در سوگ حضرت فاطمۀ مرضیه سلام‌الله‌علیها، پرونده ) ▪️«به دعا دست خود که برمی‌‏داشت بذر آمین در آسمان می‌‏کاشت به تماشا، ملک نمازش را نردبانی ز نور می‌‏پنداشت چه نمازی؟ که تا به قبۀ عرش برد او را و نردبان برداشت پرچم دین ز بام کعبه گرفت برد و بر بام آسمان افراشت بس که کاهیده بود، شب او را شبحی ناشناس می‌‏انگاشت خصم بیدادگر ز جور و ستم هیچ در حق او فرونگذاشت تا نینداختش به بستر مرگ دست از جان او مگر برداشت؟! قصه را تازیانه می‌‏داند در و دیوار خانه می‌‏داند دشمن از حد فزون جفا پیشه است چه کند بعد از این؟ در اندیشه است نسل در نسل او حرامی بود خصم بدخواه تو پدرپیشه است! ریشه ‌اش را ز بیخ می‌کندم چه کنم؟ دشمن تو بی‌ریشه است به گمانش که جنگل مولاست غافل از اینکه شیر در بیشه است یک طرف نور و یک طرف ظلمت یک طرف سنگ و یک طرف شیشه است دل گل خون ز دست گلچین است وانچه بر ریشه می‌خورد، تیشه است...» 🔗 متن کامل این شعر را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11484 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻بررسی محتوایی نوحه‌های ماندگار فاطمی (یادداشتی از در پروندۀ ) ▪️ «...با فراگیرشدن مذهب تشیع در ایران و برپایی مجالس مدح و مرثیۀ حضرات اهل‌بیت (ع) توجه به اشعاری که در مدح و رثای خاندان پیامبر خوانده می‌شد، بیش از پیش نمایان گردید و این خود مقدمه‌ای شد تا در نوحه‌خوانی و مجالس روضه که با استقبال عوام و خواص مواجه شده بود، نیاز به تولید محتوا در حوزۀ شعر اهل‌بیت (ع) بیشتر شود. پس از انقلاب اسلامی و توجه ویژه به شعر آیینی و فراگیری آن توسط هیئات مذهبی، شعر و نوحه به‌عنوان ستون‌های اصلی مجالس سوگواری مطرح گردید تا تلاش‌های متعددی در نیل به تولید محتوای مناسب و کافی این مجالس به‌خصوص در سال‌های اخیر صورت بگیرد. ایام فاطمیه یکی از مهم‌ترین مناسبت‌های رونق مجالس سوگواری برای اهل‌بیت است که در طی حدود ۲۰ روز عزاداری در مناطق مختلف در میان شیعیان مرسوم است...» ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/11485 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻حسِ کشف یک راز (یادداشت بر رمان نوجوان اثر ) ▪️ «...حس ماجراجویی و همراهی خواهر‌ـ‌برادرانه، کمک‌کردن و مهربانی به حیوان‌ها، همکاری در خانواده و همبستگی بین اعضای خانواده از ویژگی‌های مثبتی است که در این داستان وجود دارد. برای نوجوانِ خوانندۀ ما، این ماجراجویی و تلاش برای خلاص‌شدن از یک معضل و انجام کارهای سخت و گیرودارهایی که در خانه وجود دارد، جالب است و می‌تواند او را همراه کتاب نگه دارد... امیدوارم خواننده‌های کتاب از خواندن آن لذت ببرند و ان‌شاءالله خانم جعفری ادامۀ این رمان را در چند جلد دیگر بنویسند؛ مطمئناً کارهای خوبی خواهند شد...» 🔗 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11350 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻ای مادرِ عزیزِ همه عالم (شعری از استاد #سیدعلی_موسوی_گرمارودی در سوگ حضرت صدیقۀ کبری سلام‌الله‌علیها، پرونده #شعر_فاطمی) ▪️یک‌روز تا شامگاه دیر ماندم کنار پنجرۀ بستۀ اطاق وز پشت شیشه‌ها آن دورهای دور شب، از کنار کاسۀ وارون آسمان خونابه‌های پیکر خورشید مرده را آرام می‌مکید. وین‌سوی پنجره خفاش‌های غمزدگی بال می‌زدند در حفره‌های بستۀ ذهن پریش من گویی هزار دانه غم ناشناس را غربال می‌زدند! دیگر درون خانه مجال نفس نماند در تنگنای خانه مرا تنگ شد نفس وین پنجره، چو پنجرۀ بستۀ قفس. رفتم برون چون مرغ پرگشوده، پریدم، رها شدم. رفتم که خویش را یک چند بین مردم این شهر، گم کنم شهر، از شکوه شامگاهان پر نشاط بود ـ یا از نشاط شامگهان پرشکوه بود ـ گویی که نور روشن صدها چراغ شهر یک صبح تازه بود که در شهر می‌شکفت. رفتم درون مردم انبوه رهگذر چون جویبار رفتم و در موج گم شدم... اما، به‌ناگهان، دیدم کنار راهگذاران شاد شهر یک خردسال کودک افسردۀ نژند ـ یک پا میان لای و لجن‌های جوی آب‌ ـ دور از خروش کاذب شهر، ایستاده بود، ـ چون: برکرانه‌های افق تک‌ستاره‌ای ـ با حالتی که سخت غم‌انگیز و ساده بود. چون بره‌های خرد جدا مانده از گله از گرمگاه سینه به بانگی خروشناک با گریه‌های تلخ، صدا می‌کرد: مادر! اینک منم: آن طفل دورماندۀ گمگشته آن خردسال‌کودک سرگشته ای مادر عزیز همه عالم! کو مهربار دامن پاکت، کو؟ ☑️ @ShahrestanAdab
🔻پرونده‌ای برای ادبیات انقلاب در سایت شهرستان ادب ▪️بنا به سنت همه‌ساله سایت شهرستان ادب، به مناسبت فرارسیدن دهه فجر و ایام پیروزی انقلاب اسلامی مردم ایران، پرونده ادبیات انقلاب سایت شهرستان ادب بازگشایی می‌شود. در این پرونده تاکنون شعرها، داستان‌ها، یادداشت‌ها و مقاله‌ها، معرفی‌کتاب‌ها و مصاحبه‌ها، اخبار و گزارش‌ها و همچنین نظرسنجی‌های بسیاری با موضوع منتشر شده است. 🔗 برای مطالعۀ مطالب این پرونده به صفحۀ اختصاصی آن در سایت شهرستان ادب مراجعه کنید: shahrestanadab.com/چهل-سال-انقلاب ☑️ @ShahrestanAdab
🔻مردگان مرده‌اند (یادداشت بر اثر در سالگرد درگذشت نویسندۀ شهیر ایرلندی) ▪️«مشهور است که می‌گویند کسی که داستانی را با نظریه نقد کند، منتقد محسوب می‌شود وگرنه، خیر. این جمله درست هست، ولی برداشت عمومی اشتباهی ایجاد کرده است. این‌جا گمان می‌کنند که هر بخش نقدت، باید به یکی از نظریه‌های فراوان در "نقد ادبی" ارجاع داشته باشد و چیزی از خودت نگویی تا حرفت سلیقه‌ای نشود. درحالی‌که منظور از جملۀ یادشده، دقیقاً برعکس این معنی را می‌دهد. نه‌تنها بلغورکردن نظریه‌های متنوع هیچ‌ارزشی ندارد، بلکه گفتن خوب و بد آثار ادبی هم در حوزۀ نقد بی‌ارزش است، هرچند می‌تواند ارزش‌های دیگری داشته باشد. تنها زمانی می‌توان به نوشته‌ای از نظر نقد، وزن داد که منتقد توان پاسخ‌گویی به سؤال‌هایی که از متن می‌شود را داشته باشد...» 🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11388 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻مقتدا (شعری از #امید_مهدی_نژاد در پروندۀ #ادبیات_انقلاب) ▪️شب آخرین خبر بود، خورشید مبتدا شد تشویش سایه‌ها را تقدیرِ انزوا شد دریا نمی‌خروشید، صبر سپیده سر رفت شب بی‌ستاره می‌سوخت، بابی به صبح واشد خواب ستاره‌ها را تعبیر صبح کردند صبحی که ابتدا بود، صبحی که انتها شد مردان دورمانده دستی به هم رساندند در خویش خفتگان را بر خاستن عصا شد گفتند: زودهنگام، گفتند: بی‌سرانجام گفتند: غیرممکن، گفتند، منتها شد خاکی که بر دو کتفش ابلیس بوسه می‌زد در خویش زیر و رو گشت، آیینۀ خدا شد تقدیر سایه‌ها بود در دخمه‌ها خزیدن شب آخرین مفر بود، خورشید مقتدا شد شاه و وزیر دزدان آغاز داستان بود جمهوری شهیدان پایان ماجرا شد سوی ستاره پیداست، سکّان هنوز برجاست بر عرشه ایستاده است پیری که ناخدا شد ای کاش بار دیگر این جاده باز می‌شد آن‌سان که پیش از این بود، آن‌سان که با شما شد ای کاش بار دیگر «یا مرگ یا خمینی» تا باز می‌سرودیم: شب رفت و روشنا شد ای کاش بار دیگر آن مشت‌ها بیایند تا جغدها نگویند این صبح هم فنا شد ☑️ @ShahrestanAdab