eitaa logo
شهرستان ادب
1.4هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
303 ویدیو
6 فایل
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب ShahrestanAdab.com ارتباط با مدیر کانال: @ShahrestaneAdab
مشاهده در ایتا
دانلود
شهرستان ادب
🔻گشایش پرونده‌پرتره‌ی در سایت شهرستان ادب goo.gl/WLmJVy ▪️«پرونده‌پرتره» یکی از فعالیت‌های سایت شهرستان ادب است که در آن، هربار به بررسی آثار و وجوه ادبی یک شخصیت برجستۀ ادبی پرداخته می‌شود. پیش از این نیز پرونده‌پرترۀ نویسندگانی چون نادر ابراهیمی، محمود دولت‌آبادی، گابریل گارسیا مارکز و شاعرانی چون فردوسی، شهریار،طاهره صفارزاده، محمدرضا شفیعی کدکنی و قیصر امین‌پور در سایت شهرستان ادب منتشر شده بود. همزمان با بازگشایی این پرونده، مطالب تازه‌‌ای در سایت شهرستان ادب با موضوع حمیدرضا شاه‌آبادی منتشر خواهد شد. برای مطالعه مطالب این پرونده به صفحۀ ویژۀ حمیدرضا شاه‌آبادی در سایت شهرستان ادب مراجعه کنید: 🔹پرونده‌پرتره‌ی حمیدرضا شاه آبادی 🔗 shahrestanadab.com/حمیدرضا-شاه-آبادی گفتنی‌ست حمیدرضا شاهآبادی، سوم خرداد سال 1346 در تهران بهدنیا آمد و جز دورۀ لیسانس که در دانشگاه تبریز سپری کرد، مابقی دوران تحصیلش را در همین شهر سپری کرد. در جوانی به داستاننویسی علاقهمند شد و بدون بهره گرفتن از هر نوع استاد و آموزش، چند داستان نوشت. او همزمان، در حوزههای سینما و تئاتر هم تجربههایی را پشت سر گذاشت؛ تجربههایی که حاصلشان ساختِ چند فیلم کوتاه و نوشتن چند نمایشنامه و کارگردانی و بازیگری در چند نمایشنامۀ دیگر بود . اوّلین داستان شاهآبادی در سال 1368 در یک مجلّۀ هفتگی چاپ شد؛ «قبل از باران»، داستان تنهایی دختری روستایی است که با شوهرش به تهران میآید. او که در این شهر، کاملاً غریب است، یک شب بعد از دعوا با شوهرش، با قهر از خانه بیرون میآید؛ امّا چون جایی برای رفتن ندارد، بعد از پشت سر گذاشتن چند حادثه به خانه برمیگردد . تحصیل در رشتۀ تاریخ، که از سال 1367 آغاز شد، او را به علم تاریخ و وقایع تاریخی علاقهمند کرد. پس از مدّتی، رابطۀ نزدیکی بین تاریخ و ادبیّات داستانی برقرار کرد و بر فعّالیت در دو حوزۀ داستاننویسی و پژوهش تاریخی متمرکز شد. او در بیشتر داستانهایش، نگاهی تاریخی دارد، حتّی اگر همۀ وقایع داستان در دورۀ معاصر بگذرند. در پژوهشهای تاریخی نیز ضمن رعایت مستندات، به حوادث و شخصیّتها همچون حوادث و شخصیّتهای داستانی نگاه میکند و از یافتههایش، روایتی نزدیک به داستان ارائه میدهد . تجربۀ فعّالیت در کسوت معلمی طی یک دورۀ پنج ساله و همچنین فعّالیت در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، شاهآبادی را به نوشتن برای کودکان و نوجوانان علاقهمند کرد؛ از اینرو بخشی از آثار این نویسنده، برای این گروه سنّی نوشته شدهاند . حمیدرضا شاهآبادی، دارای مدرک کارشناسیارشد در رشته تاریخ است و علاوه بر آن، دو بورس مطالعاتی را در کتابخانۀ بینالمللی مونیخ با موضوع ادبیات کودک گذراندهاست . بهترین آثار شاهآبادی به شرح زیر، قابل دستهبندی هستند : 🔸الف- ادبیات داستانی دایرۀ زنگی. (مجموعۀ داستان کوتاه). انتشارات کمان. 1380 دیلماج. (رمان). انتشارات افق. 1385 لالایی برای دختر مرده. (رمان نوجوان). انتشارات افق. 1386 اعترافات غلامان. (رمان نوجوان). کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان. 1389 وقتی مژی گم شد. (رمان نوجوان). کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان. 1391 هیچکس جرأتش را ندارد. (رمان نوجوان). کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان. 1392 کافۀ خیابان گوته. (رمان). 1394 🔸ب- پژوهشهای تاریخی تاریخ آغازین فراماسونری در ایران. (دو جلد). انتشارات سورۀ مهر. 1376 مقدمه بر ادبیات کودک. (بحثی در تحوّل تاریخی مفهوم کودکی). کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان. 1382/ حاصل پژوهش در کتابخانه بینالمللی مونیخ نهضت مشروطه (از مجموعۀ تاریخ فکر ایرانی). انتشارات افق. 1382 از آرمان تا واقعیت. (مقاله). مقایسۀ تطبیقی کتاب «احمد» از طالبوف تبریزی و کتاب «امیل» از ژان ژاک روسو در فقدان کودکی. (مقاله). بررسی وضعیت کودکان ایرانی در دوره قاجار زمینههای تاریخی خلق کتاب «پیتر شلخته» اثر هاینریش هافمن. (مقاله به زبان انگلیسی). حاصل تحقیق در کتابخانه بینالمللی مونیخ شاهآبادی هماکنون مدیریت انتشارات «مدرسه» را بر عهده دارد و از مدرّسان مدرسه‌ی رمان شهرستان ادب است. ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 لالایی برای بیدار کردن دختران ایران (یادداشت بر کتاب در پرونده‌پرتره‌ی ) ▪️ «... حکایت فروخته شدن تعداد زیادی از دختران قوچان در سحرگاه انقلاب مشروطه، حکایتی تلخ و شرم‌آور است که بر اساس شواهد اگرچه در زمانه‌ی خودش نقل آن بسیار فراگیر بوده و مایه‌ی برانگیختن احساسات ملی و اعتراضات اجتماعی شده، اما به مرور زمان در میان حوادث تاریخی عهد مشروطیت به دست فراموشی سپرده‌ شده و چنان تلقی شده که تأثیر مهمی بر شکل دادن وقایع سیاسی اجتماعی نداشته است. دکتر افسانه نجم‌آبادی در کتاب ارزشمند «حکایت دختران قوچان» در باب نشست غبار فراموشی بر این ماجرا می‌نویسد: «علی‌رغم اهمیت این داستان در آن سال‌ها، در تاریخ‌نگاری‌های بعدی انقلاب مشروطه "حکایت دختران قوچان" از یاد رفته و رویدادهایی چون چوب خوردن سه تاجر قند بازار تهران و... به عنوان وقایعی که آغازگر این انقلاب بود، به یادها مانده‌است.» لالایی برای دختر مرده چند راوی و چند فضای متفاوت دارد که همگی در ماجرای دو دختر دبیرستانی به هم می‌رسند. راوی اصلی رمان که داستان با روایت او آغاز می‌شود و به انجام می‌رسد، نویسنده‌ای است که به‌طوراتفاقی در تاریخ به ماجرای فروخته شدن تعداد زیادی از دختران قوچانی به ترکمان‌ها برخورده و تصمیم گرفته کتابی درباره‌ این ماجرا بنویسد و این واقعه‌ تاریخی در حال فراموشی را یادآوری کند... » ادامه‌ی این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9566 ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 زیستن میان تاریخ و ادبیات (کتاب‌شناسی حمیدرضا شاه‌آبادی به قلم در پرونده‌پرتره‌ی ) ▪️ «... شاه‌آبادی جایی میان تاریخ و ادبیات زندگی ‌می‌کند. آثار او نیز بازتاب زندگی اوست، با نگاهی ویژه به ادبیات کودک و نوجوان؛ کودکانی که تاریخ‌سازان آینده‌اند. در این مجال نگاهی به آثار داستانی او می‌اندازیم: 1ـ دایرۀ زنگی‌، کمان (1385): اولین مجموعه‌داستان منتشرشدۀ شاه‌آبادی، شامل 7 داستان در فضای جنگ است. داستان‌هایی سرراست که رنگ‌وبوی خاطره دارند اما متفاوت از داستان‌های جنگی معمول، خواننده را به چالش می‌کشند. این مجموعه با «داستان صادق»، خبر از ظهور نویسنده‌ای قصه‌گو را می‌دهد که تلخی تاریخ را با مهارتش در نویسندگی می‌آمیزد. 2ـ دیلماج، ‌افق (1385): اثری شناخته‌شده در میان خوانندگان ادبیات داستانی است و جایزۀ ادبیات «واو» و جایزۀ غنی‌پور را نیز در کارنامۀ خود دارد. رمانی تاریخی که با فاصله‌گذاری، مسخ شخصیت اصلی‌ا‌ش را از لابه‌لای روزنوشت‌ها و حوادث دوران قاجار و مشروطه روایت می‌کند. دیلماج با طرح ‌داستانی جذاب و تعلیقی که با نثر قجری و ماهرانۀ شاه‌آبادی در سراسر کتاب پخش‌ شده است، بستن کتاب را برای خواننده‌اش سخت می‌کند... » ادامه‌ی این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗shahrestanadab.com/Content/ID/9578 ☑️@ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻نویسنده، قاضی، خداوندگار (یادداشتی از و در پرونده‌پرتره‌ی ) ▪️ «..."حمیدرضا شاه‌آبادی" یک ‌نویسنده است. این‌گزاره البته به همین سادگی که خوانده می‌شود، نوشته نشده است. نویسنده، جهانی را خلق می‌کند. برای جهانش تصمیم می‌گیرد و دربارۀ اتفاق‌ها قضاوت می‌کند. آیا نویسنده در جهان داستان، خداوندگار است؟ به این سؤال جوابی نمی‌دهیم و می‌گذاریم در حدّ سؤال باقی بماند. بحث اکنون بر سر عدالت نویسنده است. تناسب مجازات با جُرم، نقطۀ ثقل این بخش از نوشتار ماست. قاضی، حکمی را صادر می‌کند که باتوجه به همۀ مدارک، متناسب با جُرمی است که اتفاق افتاده است. آیا نویسنده، قاضی است و مخاطب می‌تواند حکمت حکم را متوجه شود یا نویسنده، خداوندگار متن است و الزاماً مخاطب حکمت حکم را در اولین و یا حتی آخرین دقت هم متوجه نخواهد شد؟ برویم سراغ بخش دوم مقدمۀ این مقدمه...» ادامه‌ی این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9582 ☑️@ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 چرا «کافه‌ی خیابان گوته» رمانی عمیقاً فمنیستی است؟ (یادداشت بر رمان در پرونده‌پرتره‌ی ) ▪️«... رمان «کافۀ خیابان گوته» فضای کاملاً مردانه دارد. تاریخ در روایت راوی، تنها در زنجیرۀ علّت و معلول دیده می‌شود. زندگی تنها زیر سایۀ مبارزه معنی می‌یابد. هر نسل تنها آن مقدار اهمّیّت دارد، که وارد جریان مبارزه می‌شود. تشکیلات حرف اوّل و آخر را می‌زند. «مرام»ها و «ایسم»ها، تکلیف همه را معیّن می‌کند، حتّی تکلیف آیندۀ فرزند یک کمونیست را و حتّی فرهنگ؛ فرهنگ هم ذیل مبارزه معنی می‌یابد. کافه وسیله‌ای می‌شود برای گسترش ایدئولوژی و کافۀ فرزند در آلمان هم باز تنها به همین کار می‌آید. فضای کافه مردانه است؛ صحبت‌ها مردانه است؛ حتّی کارگر زن کافه هم، رفتار و برخوردی مردانه دارد. همه چیز مرتّب و منظّم، سر جای خود نشسته است. هیچ چیز از قاعده بیرون نیست. برای هر چیزی، قالبی معیّن وجود دارد. خلاصه اینکه، «کافه خیابان گوته» فضای کاملاً مردانه دارد. بله، می‌شد حکم کلّی صادر کرد که «کافه خیابان گوته» فضای کاملاً مردانه دارد، اگر و تنها اگر «آذر» در داستان نبود. آذر، زنی است که مردانگی رمان را -به همان معنی که فمینیست‌ها به‌کار می‌برند- ‌به چالش می‌کشد... » ادامه‌ی این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9565 ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻دیلماج، تلاشی برای خلق رمان تاریخی (یادداشتی از بر رمان در پرونده‌پرتره‌ی ) ▪️«...کتاب شروع کُند و کم‌ارتباطی به موضوع اصلی، یعنی دیلماج، دارد. فصل اول، نامه‌ی کوتاهی است که آقای مزین، مدیر انتشارات اندیشه و تحقیق، به آقای ناصری نوشته است. موضوع نامه در مورد کتاب "سیری در زندگی و افکار میرزایوسف دیلماج" و اینکه بخش‌های اضافی زیادی دارد، بیش از آنکه به تحقیق و تفسیر تاریخی توجه داشته باشد، به قصه‌پردازی و ایجاد جذابیت‌های داستانی توجه داشته است. در ادامه بخش مقدمه‌ی کتاب فوق می‌آید. هنوز به فصل اول اصلی رمان دیلماج گویا نرسیده‌ایم، چون فصل بعدی شماره‌ی یک را در پیشانی دارد! - از ویژگی‌های خوب رمان دیلماج، طراحی زبان رمان است. زبان اثر نه نثر سخت‌خوان منشیانه‌ی مستوفیان دربار ناصری است و نه نثر معیار یا رسمی امروزی. با این حال زبان رمان، فاصله‌ی تاریخی 1303 تا امروز را به‌خوبی نشان می‌دهد. - شاه‌آبادی ایده‌پرداز خوبی است، اما هنوز جسارت و شجاعت عبور از روایت تاریخی را ندارد و در چنبره‌ی استناد تاریخ گرفتار است. او پژوهشگر تاریخ است و کارشناسی ارشد تاریخ دارد؛ اما زمانی که در قامت یک داستان‌نویس قرار است روایت‌گر دیلماج باشد، باید به تخیل خود میدان بازتری می‌داد. او امکانات فراوانی برای خلق داستانی پرکشش در دوره‌ی پرالتهاب مشروطه در اختیار داشت که می‌توانست باعث خلق شخصیت‌هایی ماندگار و به‌یادماندنی شود، اما نتوانسته از قالب یک مورخ فاصله بگیرد و از استنادات و اسناد تاریخ برای آفرینش دروغی کامل اما باورپذیر استفاده کند...» ادامه‌ی این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9589 ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 پایبندی شدید به تشکیلات (یادداشت بر رمان در پرونده‌پرتره‌ی ) ▪️ «... نکته‌ی اصلی این رمان، اهمیت تشکیلات در گروه مبارزاتی چپ‌گرایانه و در عین حال منتج شدن به پوچ‌گرایی در این گروه‌ها می‌باشد. همان‌طور که اشاره شد، علی‌رغم وجود تشکیلات و پایبندی اعضا به آن، به دلیل عدم حضور اعتقادات الهی، اعضا همه‌ی وقایع و اتفاقات را در این دنیای فانی نتیجه‌گیری نموده و حتی بدون تحمل کوچک‌ترین سختی، همراهان خود را تحویل ساواک داده و اسباب گرفتاری هم‌رزمان خود را فراهم نمودند. کما اینکه در گروه‌های مبارز دیگری که دارای نگرش‌های چپ و التقاطی بوده‌اند، این نوع نگرش وجود داشته که نمونه‌ی آن را می‌توان به درگیری‌های درون سازمان مجاهدین خلق در اوایل دهه‌ی 1350 اشاره نمود که پس از ضربه‌ی ساواک به این گروه، افرادی که دارای نگرش غیراسلامی بوده‌اند، همچون وحید افراخته، همرزمان خود همچون صمدیه لباف را لو داده و درنهایت خود نیز به اعدام محکوم گردیدند. دقیقاً بر خلاف عملکرد گروه‌های مسلمان، همچون روحانیت مبارز و دیگر اعضای گروه‌های مبارز که در ذیل معارف اسلامی به مبارزه می‌پرداخته‌اند... » این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗shahrestanadab.com/Content/ID/9567 ☑️@ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻حمیدرضا شاه‌آبادی: «خیلی از مسائل تاریخی را نمی‌توان با زبان تاریخی مطرح کرد و باید با زبان داستان صحبت کرد» (مصاحبه‌ی ویژه‌ی و با حمیدرضا شاه‌آبادی در پرونده‌پرتره‌ی ) ▪️«...خوشحالم که این حرف‌ها را از شما می‌شنوم. واقعیتش این است که به همۀ این موضوعات فکر می‌کردم. این آشفتگی ذهنی، این بی‌تحلیلی و دوربودن از یک فلسفۀ جهان‌شناختی کامل که بتواند همه‌چیز را مشخص کند و این‌که از یک شاخه به شاخه‌ای دیگر برویم و از مفاهیم کاملاً عرفانی تا مفاهیم کاملاً مارکسیستی هی تغییر جهت بدهیم و سراغ آن‌ها برویم؛ در عین حال از چیزی کم نگذاریم. یعنی آدم‌های این داستان به‌قول شما هم کمیک رفتار می‌کنند، هم تراژیک نسبت به تاریخ و از این نظر خواننده می‌تواند این کتاب را بعد یک‌سال یا پنج سال دوباره بخواند و به همان نسبتی که دیدش به تاریخ عوض می‌شود، نگاهش به کتاب هم عوض شود. من در این کار به دنبال این بودم که از فرم به‌عنوان یک ابزار روایت استفاده کنم. یعنی از کوتاه و بلند بودن فصل‌ها بگیرید تا حرف‌توی‌حرف آمدن، تا این‌که برای هر فصل یک گفتمان غالب در نظر می‌گرفتم که این گفتمان برمی‌گشت به یکی از شخصیت‌ها که هرکدام از آن‌ها به‌نوعی داشت شخصیت اصلی را تعریف می‌کرد...» ادامه‌ی این مصاحبه را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9569 ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻غم زن بودن (یادداشت بر کتاب در پرونده‌پرتره‌ی ) ▪️«...در این که ما ایرانی‌ها حافظۀ تاریخی مناسبی نداریم جای بحثی نیست. همۀ ما خوب می‌دانیم که ما مردم ایران از تمام تاریخ کشورمان یک عدد، دوهزارساله را از حفظیم. حالا این تاریخ دوهزارساله برای کِی و کجاست و از کجا آمده است و آمدنش بهر چه بود را نمی‌دانیم. همین عدد را حفظ کردیم و در تاکسی و صفحات اجتماعی و گاه‌گاه اگر دستی به قلم داشته باشیم در روزنامه‌هایمان برای روزهای خاصی از سال از آن یادی می‌کنیم. مثل روز روشن است که ما بیش از حد تصور، تاریخ نابلدیم. از آنجایی که درس تاریخ با آن معلم‌هایی که داشت؛ معلم‌هایی که انگار همین چند ثانیه قبل از کلاس از دل یکی از تاریخ‌‌های زمان قدیم بیرون آمده بودند. و حالا بعد از سال‌ها که سروکله‌شان پیدا شده، رسالت خود می‌دانستند که با همان ادبیات روزهای دور برایمان تاریخ بگویند. خب هیچ‌وقت تاریخ‌گفتن این مسافران زمان برایمان جذاب نبود؛ چون گویا زبانمان مشترک نبود و از دو دنیای متفاوت بودیم. تاریخ را باید با قصه و داستان و حتی یک وقت‌هایی با طنز گفت که به دل آدم بنشیند. و هرکس با شنیدنش آن را با پوست و گوشت خود لمس کند...» ادامه‌ی این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9700 ☑️ @ShahrestanAdab