eitaa logo
شهرستان ادب
1.4هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
303 ویدیو
6 فایل
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب ShahrestanAdab.com ارتباط با مدیر کانال: @ShahrestaneAdab
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻 کهنگی کلمه‌ها، رکودِ تاریخ (#کلمه_ها_و_ترکیب_های_کهنه اثری است از #محمدحسن_شهسواری، نویسندۀ توانای معاصر. #محمدقائم_خانی در یادداشتی به بررسی مفاهیم سنت و مدرنیته در این کتاب پرداخته است.) ▪️ «کلمۀ «کهنه» در نام مجموعه داستان محمدحسن شهسواری، صرفاً تمهیدی برای آشنایی‌زدایی نیست تا عبارت آشنای «کلمه‌ها و ترکیب‌های تازه» را به عنوان کتاب « کلمه‌ها و ترکیب‌های کهنه» تبدیل بکند؛ بلکه منظری است برای نگاه کردن به وضعیت امروز ایران، به اهمیت تاریخ در شناخت خود، به جایگاه خطیر کلمه در هستی ما و به بحرانی که ما ایرانیان با آن درگیر هستیم؛ کهنگی. این مجموعه شامل هشت داستان است که به هم مرتبط هستند. این هشت داستان را می‌شود در سه دسته جا داد؛ سه داستان ابتدایی در یک حال و هوا خلق شده‌اند: احساس غم لطیف، بلوغ، پایانه. سه داستان بعدی نقبی هستند به زمانی که متفاوت است با دستۀ اول: عشق، غریبانه، کمی آن‌طرف‌تر مادر روی پله‌ها و دو داستان پایانی دوباره دسته‌ای هستند شبیه دستۀ اول: ملال، تربیت صحیح پسرم... » ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10421 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻«روزهای جوانی» به روایت #جولین_بارنز (هفدهمین صفحه از #یک_صفحه_خوب_از_یک_رمان_خوب های سایت شهرستان ادب را به رمانی از نویسندۀ انگلیسی، جولین بارنز،‌ اختصاص داده‌ایم؛ رمان «درک یک پایان». شما را به خواندن مقدمه‌ای دربارۀ این اثر و سپس صفحه‌ای از آن دعوت می‌کنیم: #درک_یک_پایان مهمترین اثر جولین بارنز نویسنده شناخته شده و پرکار انگلستانی است.) ▪️«پا که به سن می‌گذارید، انتظار کمی آسایش دارید، نه؟ فکر می‌کنید استحقاقش را دارید. به هر حال، من این‌جور فکر می‌کردم. ولی بعد می‌فهمید که زندگی پاداش شایستگی سرش نمی‌شود. همچنین، جوان که هستید، فکر می‌کنید می‌توانید درد و رنج پیری را پیش‌بینی کنید. خود را در عالم خیال تنها می‌بینید – طلاق گرفته‌اید، شوهر از دست داده‌اید، بچه‌ها بزرگ شده‌اند و به راه خود رفته‌اند، دوستان یکی یکی می‌میرند. نبودِ مقام و منزلت به ذهنتان می‌آید، نبود هوا و هوس – و هوس برانگیزی. چه بسا از این هم پیشتر بروید و تصور کنید در شُرف مرگ هستید، که هرچه‌قدر هم دوست و رفیق داشته باشید، باید تنها با آن روبه‌رو شوید. ولی اینها همه آینده‌نگری‌ست. کاری که ما باید بکنیم و نمی‌کنیم آن است که ضمن نگاه به جلو به این فکر کنیم که از آن نقطه‌یِ آتی به عقب نگاه می‌کنی. احساس‌های تازه‌ای را که زمان می‌آورد بیاموزیم. برای مثال، درک کنیم که هرچه گواهان زندگی ما از میان می‌روند، تایید کمتر می‌شود، و این از یقینِ ما که کی هستیم و کی بوده‌ایم می‌کاهد...» ادامۀ این مطلب را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10414 ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻صیّادی ماهر در جویی حقیر | چهار دهه داستان‌نویسی در چند برداشت کوتاه (یادداشتی از ) ▪️«یکی از مهم‌ّترین زنان داستان‌نویس ایرانی در سال‌های پس از انقلاب "شیوا ارسطویی"، متولد سال ۱۳۴۰ در تهران است. ارسطویی با انتشار رمان "او را كه ديدم زيبا شدم" در سال ۱۳۷۰ خود را به‌عنوان یک چهرۀ جدّی به ادبیّات داستانی ایران معرفی کرد. وی چند سال پیش در گفتگویی به نقش مهم "رضا براهنی" در دیده شدن نخستین اثرش اشاره کرد و گفت: "اخیراً كه این كتاب را برای تجدید چاپ غلط‌گیری می‌كردم, یادم افتاد كه آقای براهنی - یادشان بخیر- جلسه‌ای برای این كتاب گذاشته و همة نویسنده‌ها را دعوت كرده بودند. با خودم گفتم من چقدر نویسندة خوش‌اقبالی بودم؛ چون این اتّفاق برای اولین كتاب هیچ نویسنده‌ای نمی‌افتد. صحبت‌های آن جلسه باعث شد مجموعة "آمده بودم با دخترم چای بخورم"‌ نوشته شود. من این مجموعه را از لحاظ تجربه از كار اوّلم جلوتر می‌بینم. ویژگی کتاب "او را كه دیدم..." این بود كه جریان تازه و خاصّی ایجاد كرد كه شاید ویژگی كم اهمّیّتی هم نبود. امّا به گمانم اگر الان می‌خواستم دوباره آن را بنویسم جور دیگری می‌نوشتم. در آن كتاب، الگو خیلی توی چشم می‌خورد. كاملاٌ معلوم است كه برش خورده و فرم، خیلی خودنمایی می‌كند. مشخّص است كه نویسنده، تكنیك بلد است و تكنیك خودش را به رخ می‌كشد. بعداً یاد گرفتم چطور تكنیك را در نوشته‌هایم محو كنم تا خواننده با متن احساس صمیمیّت كند. گرچه تغزّلِ جاری در "او را كه دیدم..." تا حدّ زیادی از دو سرنوشت منفی نجاتش داد: یكی فرمالیسم محض و یكی هم سانتی‌مانتالیسم!" در ادامۀ این یادداشت قصد داریم ببینیم آیا ارسطویی در مسیر داستان‌نویسی‌اش موفّق شد از دام "فرمالیسم محض" و "سانتی‌مانتالیسم" بگریزد یا نه؟!...» ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10420 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻اولین جلسه #انجمن_شعر_شهرستان_ادب در سال ۱۳۹۸ برگزار می‌شود ▪️اولین جلسه «انجمن شعر شهرستان ادب»، #چهارشنبه_های_به_یاد_ماندنی در سال ۱۳۹۸ فردا چهارشنبه از ساعت ۱۷:۳۰ در موسسه شهرستان ادب برگزار می‌شود. گفتنی‌ست این برنامه از جلسات ثابت موسسه شهرستان ادب است و حضور برای عموم دوست‌داران شعر و ادبیات آزاد است. خیابان شریعتی - بالاتر از سه راه طالقانی - پلاک ۱۶۸ - طبقه چهارم ☑️ @ShahrestanAdab
🔻به گونه‌ی ماه (ضمن تبریک فرارسیدن سالروز میلاد #حضرت_ابوالفضل علیه‌السلام تازه‌ترین مطلب ستون شعر سایت شهرستان ادب را به بازخوانی سپید درخشان زنده‌یاد #سیدحسن_حسینی در مدح ایشان به‌روز می‌کنیم) ▪️به گونه ی ماه نامت زبانزد آسمان ها بود و پیمان برادری ات با جبل نور چون آیه های جهاد محکم تو آن راز رشیدی که روزی فرات بر لبت آورد و ساعتی بعد در باران متواتر پولاد بریده بریده افشا شدی و باد تو را با مشام خیمه گاه در میان نهاد و انتظار در بهت کودکانه ی حرم طولانی شد تو آن راز رشیدی که روزی فرات بر لبت آورد و کنار درک تو کوه از کمر شکست #حضرت_عباس ☑️ @ShahrestanAdab
🔻 پیام تسلیت شهرستان ادب در پی درگذشت حاج #داراب_بدخشان با نهایت تأسف و تأثر با خبر شدیم استاد حاج داراب بدخشان چهره ماندگار و شاعر برجسته استان خراسان شمالی دار فانی را وداع گفت. زنده‌یاد داراب بدخشان پدر شهید «علی درخشان» بود که به تازگی در سن 84سالگی دار فانی را وداع گفت ایشان در دو دهه اخیر علی‌رغم سن زیاد، همواره درعرصه‌ی ادبیات فعال بود و شعرهایش زبانی تازه داشت و از کهنگی به‌دور بود. «یوسفی شدم در چاه‌»، «تلاوت خورشید» و «فصلی از خورشیدها» از جمله مجموعه‌شعرهایی است که از این شاعر ارزشمند به جای‌مانده است موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب، درگذشت این شاعر عزیز را به خانواده بدخشان و جامعه ادبی تسلیت می‌گوید ☑️ @ShahrestanAdab
🔻 «قصه‌درمانی» در ادبیات کودک و نوجوان | یادداشتی از #الهام_فرجی (در پرونده اختصاصی پرونده #ادبیات_کودک_و_نوجوان ) ▪️«...حتما بسیاری از شما قصه‌های هزار و یک شب را شنیده‌اید. یکی از جذاب‌ترین قصه‌ها که در آن شهرزادِ قصه‌گو در طی هزارشب هزار افسانه می‌بافد، پادشاه را با خود همراه می‌کند و در پایان خشم و نفرتی که در دل پادشاه وجود دارد را از بین می‌برد و به این ترتیب صلح و عشق را برای خود و سرزمینش به ارمغان می‌آورد. ممکن است درمان بیماری پادشاه را بخشی از پایان خوش داستان بدانیم، اما باور کنید کلمات واقعا می‌توانند تا این حد تاثیر گذار باشند و نباید قدرت آن‌ها را دست کم بگیریم. پژوهشگران معتقدند که از قصه‌ها می‌توان برای روان‌درمانی استفاده کرد. این روش به ویژه در مورد کودکان و نوجوانان کارکرد بیشتری دارد....» ادامۀ این مطلب را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10367 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻«دعاهای تو» (شعری از #سودابه_مهیجی به مناسبت میلاد حضرت امام سجاد) ▪️شب‌ها که مثل ماه عالم تاب تنهایی پشت نگاه پنجره آرام می آیی صدها ستاره چشم می‌دوزند و بی‌خواب‌اند تا رو به سوسوهای‌شان سجاده بگشایی هر واژه‌ای از سجده‌هایت مثل پروانه پر می‌گشاید سوی آفاق شکیبایی شور مناجات تو را آمین به لب دارند افلاکیان مؤمنِ عرش اهورایی ای حنجر داوودی و ای نوحه‌ی چون نوح! ای خوش‌تر از تکلیم موسایی و عیسایی! روزی دعاهای تو این دنیای وحشت را آرام خواهد کرد و لبریز دل‌آرایی... ☑️ @ShahrestanAdab
🔻 تسلیت به جناب آقای شاه‌آبادی ▪️ با نهایت تاسف با خبر شدیم جناب آقای «حمیدرضا شاه‌آبادی» نویسنده سرشناس کشورمان به سوگ از دست دادن خواهر خویش نشسته است. موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب و مجموعه داستان‌نویسان همراه با این موسسه، مصیبت وارده را به جناب آقای شاه‌آبادی صمیمانه تسلیت می‌گویند و از خداوند منان برای آن بانوی درگذشته، طلب رحمت و بخشش می‌کنند. گفتنی‌ست #حمیدرضا_شاه_آبادی پژوهشگر تاریخ، داستان‌نویس و نمایش‌نامه‌نویس معاصر است. وی از نویسندگان در حوزه ادبیات نوجوان و بزرگسال و یکی از مدیران با سابقه در حوزه نشر و کتاب است. سایت شهرستان ادب پیش از این پرونده‌ای را به معرفی و بررسی آثار این نویسنده اختصاص داده بود: 🔗 shahrestanadab.com/حمیدرضا-شاه-آبادی ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻شعر در برابر سیل (شعرهای کوتاه شاعران با موضوع سیل و هم‌دردی با رنج‌های سیل‌زدگان کشورمان) گزیده آثار ارسالی برای سومین را در ادامه مشاهده می‌کنید: ▪️احمد شهریار: ای دل! بنشین و گریه کن بر لبِ کشت در گِل مانده‌ست بوی گل‌های بهشت افسوس که با یک غلطِ املایی کاتب این‌بار "سال" را "سیل" نوشت مردِ همه‌ی نبردها را ببرد یا اینکه تمامِ مردها را ببرد نه، گریه مکن، گریه مکن! خوزستان سیل آمده ریزگردها را ببرد امروز که سقفِ خانه‌ها پیدا بود نه شهر و نه کوچه‌ی شما پیدا بود من اینجا قبلِ سیل هم آمده‌ام از بامِ لرستان همه‌جا پیدا بود گُل کرده عجیب نامِ شیرازی‌ها دل‌ها شده‌اند رامِ شیرازی‌ها ای سیل! نه مسقطی که مردم بردند با خود همه‌جا مرامِ شیرازی‌ها ▪️محمدرضا روزبه: نثار خانۀ بر آب‌ رفته‌‌شان، اشکی برای چادر بر باد رفته‌شان، آهی به یاد کودکِ بر خاک خفته‌شان، بغضی سزای هستی‌ِ آتش گرفته‌شان، شعری... من و تو این‌همه خیرات می‌کنیم ای دل ! زهی شگفت که ما عشق را و انسان را چه بی‌نظیر مراعات می‌کنیم ای دل! ▪️حسن صنوبری: دود شد سوی آسمان‌ها رفت ابر شد جانب زمین برگشت رعد شد قطره‌قطره باران شد رود شد دم‌به‌دم فراوان شد سیل شد در کویر میهن‌مان، مثل آتش گرفت دامن‌مان ما: همان مردمان غافل در زندگی‌های پوچ یومیّه ما: همان مردمان غافل از آهِ دریاچه‌ی ارومیّه ▪️زینب زمانی: چشمان سیاه ابر تا گریان شد لبهای زمین از غم او خندان شد پر بود دلش از همه... بارید آنقدر تا شهر به دست رود ها ویران شد ▪️محمدرضا سلیمی: ای قافیه‌ها! رباعی‌ام افسرده کز کرده درون خود؛ چه غم‌ها خورده از آخر این بیت که می‌گرید زار سیل آمده و قافیه اش را ... ▪️سارا قره‌تپه: دردی است که کس نمی تواند بکشد این شهر نفس نمی تواند بکشد انسان به جدال مرگ ناچار شده است دیگر پا پس نمی تواند بکشد! امسال بهار سبزه و گل پژمرد آن حس قشنگ سال تحویل افسرد شد شادی عید غرق در حسرت و آه این سیل چقدر آرزو با خود برد! ▪️مهدی سیدحسینی: فکر می کردم زمستان رفت و آمد نوبهار غافل ازسوزی که سرما در دل سیلاب داشت ▪️بهنام کردلو: باران آمد رنگ بهاران را برد از خاطرتان خاطره هاتان را برد از یاد شما نماز باران چون رفت سیل آمد و دروازه ی قرآن را برد ▪️امین نوراللهی: احوال سیل ها را در کاخها نجویید این قصه را بپرسید از خانه های شهرم ▪️ابوالفضل جبله: می گفت که با فضل خدا سالم ماند آری مثلا به این هوا سالم ماند سیل آمد و برد نصف آبادی را سیل آمد و کاخ کدخدا سالم ماند ▪️الهام نظامجو: زهرسو شایعه چون سیل جوشان بساطی کرده‌اند میهن‌فروشان به قصدصید ازآب گل‌آلود همیشه حالشان باداپریشان ▪️خاطره محقق: رودها در انحنای تنِ فرصت دست از خود شسته اند ومدام بی راهه می روند . بگذار بروند دیگر از اندوه خیسِ واژه ها حذری نیست و چیزی شبیه واگویه حنجره‌‌ای مرغ دریا را آزرده است. ▪️حسین موسوی: سیل آمده و هموطنت خانه خراب است آواره و درمانده و دربند عذاب است اندوه دلش، درد من و توست، برادر هرنوع کمک واجب و احسان و ثواب است ▪️سارا شمس: گیرم که گریزم از تو ای سیل بگو بعد باید چه کنم با غم ویرانی شهرم ☑️ @ShahrestanAdab