eitaa logo
شهرستان ادب
1.4هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
297 ویدیو
6 فایل
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب ShahrestanAdab.com ارتباط با مدیر کانال: @ShahrestaneAdab
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻یادداشت #رضا_اسماعیلی بر مجموعه شعر #بیدهای_بی_مجنون (به بهانه رونمایی از کتاب‌های حجت‌الاسلام #محمدحسین_انصاری_نژاد) ▪️«ذکر این مقدمه نسبتاً طولانی برای پرداختن به آخرین مجموعه شعر محمدحسین انصاری‌نژاد شاعر صمیمی و خونگرم جنوبی با عنوان "بیدهای بی مجنون" است. انصاری‌نژاد که به راستی شایسته عنوان استادی است، در همسایگی غزل و قصیده روز و روزگار می‌گذراند. وی به شهادت دفاتر شعری که در سال های اخیر از او چاپ و منتشر شده است، در شمار شاعران پرکار زمانه ماست. با این توضیح که پرکاری از کیفیت آثارش نکاسته و باعث هبوطش در برزخ تکرار و تقلید نشده است. علت این توفیق، سلوک و زیست شاعرانه‌ای است که با کلمه و کلام دارد. زیست عاشقانه و مومنانه‌ای که به او آموخته است کلمه ارج و قرب دارد و وقتی حرفی برای گفتن نداری، نباید وقت شریف کلمات را بگیری. شاعری که با تحمل تمام مصائب، به مدد "درد" به کالبد مرده کلمات جان می بخشد و همدوش کلمات معترض، به مصاف زشتی‌ها و پاشتی‌ها می‌رود: تشر زدند مرا: حال و روزت این باشد به اعتراض اگر دست بر قلم باشی!...» ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10761 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻غروب دلتنگی (ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از کتاب #بیدهای_بی_مجنون سروده حجت‌الاسلام #محمدحسین_انصاری_نژاد به‌روز می‌کنیم. گفتنی‌ست این کتاب توسط #انتشارات_شهرستان_ادب به چاپ رسیده است) ▪️غروب می‌گذرد با تمام دلتنگی تو چشم‌دوخته بر شیر خستۀ سنگی در انتظار خروشی از این مجسمه‌ای که از دلت بتکاند غبار دلتنگی به شیر قصۀ مادربزرگ می‌ماند به‌وقت دم‌زدن از قصه‌های «بهرنگی» نشسته دست‌خوش زوزۀ شغالان باز نشسته تا بکشد طرح نقشه‌ای جنگی بگو کلاغ خبرچین! از این غروب برو تو را شناخته‌ام از هزارفرسنگی بر این کبود به‌شکل کبوتر آمده‌ای برو که رو شده دستت از این بدآهنگی غروب مثل اناری‌ست در سبد خونی که کرده خون دلم را به شیشه‌ای رنگی نشسته‌ام به تماشای رنج دست‌فروش به دست‌چین سبدهای غرق نارنگی به‌وقت حادثه ما هردو سنگِ زیرینیم چه تلخ می‌گذرد دور آسیاسنگی شغاد جای تهمتن نشسته، کاری کن! شده‌ست آخر این شاهنامه، شطرنگی ☑️ @ShahrestanAdab
🔻https://www.instagram.com/p/Bzx16r1hehZ/ ▪️تصاویری از ، چهارشنبه‌های به یاد ماندنی با حضور ، ،‌ و... چهارشنبه نوزدهم تیرماه ۱۳۹۸ ☑️ @ShahrestanAdab
🔻به مناسبت دهه کرامت و ایام میلاد علیه‌السلام، پرونده _ پرونده تخصصی ویژه بهترین شعرها برای امام رضا علیه‌السلام_ در سایت شهرستان ادب بازگشایی شد 🔗 shahrestanadab.com/شعر-امام-رضا ☑️ @ShahrestanAdab
🔻آخرین ایستگاه (ضمن عرض تبریک به مناسبت ایام میلاد #امام_رضا علیه السلام، ستون شعر و پرونده #شعر_رضوی سایت شهرستان ادب را با شعری از کتاب #پرچم_صلح سروده #شهریار_شفیعی به‌روز می‌کنیم. گفتنی‌ست این کتاب توسط #انتشارات_شهرستان_ادب به چاپ رسیده است) ▪️فاصله‌ها را پنجره به پنجره می‌شمارم حالا تنها مانده یکی آخرین ایستگاه این پنجرۀ کرامت توست اینجا قفل تمام بغض‌ها با نام تو می‌شکند آنقدر هق‌هق چشم‌ها را شنیده و چشیده است فولادش آبدیده است کاسۀ «چه‌کنم» را به سقاخانه بال پروازم را به «کفشداری» و دلم را به «دلداری‌ات» می‌سپارم اشتیاق مرا ببین که در آینۀ دیوارها تکثیر شده حالا رسیده‌ام رو به روی خورشید خورشیدی که چشم را نمی‌زند آقا میهمانی پشت پنجره را ببین کوله‌بار سالم و التماس مسافران را بشنو من اما آمده‌ام فقط بگویم چه‌قدر این‌همه شاهی به شما می‌آید حالا قلب دومم را از کفشداری می‌گیرم و سکوتِ تو سمت چپ سینه‌ام را سبک می‌کند ☑️ @ShahrestanAdab
🔻فوتبال با طعم مبارزه (معرفی رمان به قلم ) ▪️«...بازی‌های جام ملت‌های آسیا در سال ۱۳۴۷، نخستین حضور و نخستین قهرمانی از سه قهرمانی متوالی تیم ملی فوتبال کشورمان در این دسته از رقابت‌ها است. مجید اسطیری در قالب رمان «رمق» تلاش داشته تا در کنار نگاهی به این رویداد مهم تاریخ ورزش کشورمان، شرایط اجتماعی و مبارزات مردمی آن دوره را در دل روایتی جذاب به رشتۀ تحریر در آورد. داستان در ورزشگاه امجدیه و از اولین بازی این رقابت‌ها که پیروزی دو بر صفر ایران بر هنگ‌کنگ را در پی داشت، آغاز می‌شود و با آخرین بازی که منجر به قهرمانی ایران -بعد از غلبۀ دو بر یک در مقابل رژیم اشغالگر قدس- می‌شود پایان می‌یابد، منتهی این‌بار آمیخته با شادی‌ها و مبارزات مردمی در دل خیابان‌ها...» ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10755 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻معرفی کتاب‌های کودک و نوجوان با موضوع حجاب | یادداشتی از (پروندۀ اختصاصی ) ▪️«همیشه نوشتن دربارۀ موضوع هایی که به ریشه‌های مذهبی ما ربط داشته‌اند سخت بوده. اینکه هم یک اثر هنری خلق شود و هم از شعارزدگی دور باشد. اما به آثار منتشر شدۀ این چند سال اخیر که نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که این روزها نویسنده‌های این حوزه قدم‌های بزرگی در این مسیر برداشته‌اند و آثار مطلوبی را به دست مخاطب‌هایشان رسانده‌اند. انتشارات آرما را می‌توان جزو پرکارترین انتشاراتی‌ها در حوزۀ حجاب دانست. این انتشارات در دوران فعالیتش هم کتاب‌های ترجمه‌ شده و هم کارهای تألیفی در حوزۀ حجاب را در کارنامۀ خود ثبت کرده است. علاوه بر این آرما هم دست به انتشار آثار داستانی در این زمینه زده هم غیرداستانی. در این یادداشت تمرکزمان را روی آثار داستانی گذاشته‌ایم و از معرفی آثار غیرداستانی چشم‌پوشی کرده‌ایم...» ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10767 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻«ادبیات ما را به فردیت خودمان می‌رساند»: مجید قیصری در گفتگو با (پرونده‌پرترۀ ) ▪️«حقیقتش فکر نمی‌کنم که کسی دنبال نگاه باشد و بخواهد به نگاه برسد. این سلوک شخصی ماست که در روند زندگی به چیزی می‌رسد. یک‌وقت شما فلسفه‌ای را می‌خوانید، از دریچۀ کسی به زندگی نگاه می‌کنید. زمانی هم هست که خودت در روند زندگی، صاحب فلسفه و نگاهی می‌شوی. من به‌عنوان کسی هستم که تجربه‌ای از جنگ داشته‌ام تا سال ۶۷-۶۸ که جنگ تمام شد و بعد هم درگیر دانشگاه و مطالعۀ جدی ادبیات جنگ شدم. چیزی که می‌دیدم در آثار آن زمان، لااقل تا اواسط دهۀ ۷۰ می‌دیدم آن چیزی که من تجربه کرده‌ام در آن‌ها نیست. یعنی همان روایتی که شما از تلویزیون یا روایت فتح می‌شنیدی که می‌گوید این شب تقدیر است و عروج است و... . تو می‌گویی خب این شب که شب است! یعنی باری را اضافه می‌کرد به تصویر...» ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10749 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻حَرَم (ضمن تبریک به مناسبت فرارسیدن سال‌روز میلاد علیه‌السلام، ستون شعر و پرونده سایت شهرستان ادب را با شعری از کتاب سروده به‌روز می‌کنیم. گفتنی‌ست این کتاب توسط به چاپ رسیده است) ▪️شوکران درد نوشیدم، دوا آموختم غوطه در افتادگی خوردم، شنا آموختم شهریان را خون اندیشه به جوش آورده است آنچه من در سنگلاخ روستا آموختم سقف چوبی، فرش خاکی، چینه‌های کاهگل بی‌تنش، بی‌معرکه، بی‌ادعا آموختم زیر نور خسته‌ی فانوس در کنجی نمور روشنی را فتح کردم، روشنا آموختم پشت دریاها چه شهری بود و پشت کوه‌ها؟ عافیت را وانهادم، ماجرا آموختم مثل من در من کسی، از من ولی بسیار دور گم شدم، چیزی از این همسایه‌ها آموختم تا ببینم این من مثل من مرموز را شاعرانه هم بهانه، هم بها آموختم پشت در پشتم ترنم گوی و شاعر بوده اند شعر گفتن را نه پشت میزها آموختم در خراسان رشد کردم - کعبه شعر و شعور همت از پیران گرفتم، از رضا آموختم ای طلا آجین ضریحت، روزنه‌های امید با غبار بارگاهت کیمیا آموختم با تو بودم، با تو ای گلدسته‌ی باغ شهود هر کجا اندیشه کردم، هر کجا آموختم با تو بودم با تو ای قطب مدار دوستی گر نهان آموختم یا برملا آموختم یاد باد آن روزهای روزه، آن شب‌های ذکر آنچه در صحن مطهر جا به جا آموختم بی‌تو گر افروختم شمعی، هوس خاموش کرد بی‌تو گر آموختم چیزی، هوا آموختم متن کامل این شعر را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10769 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻سیمای علیه‌السلام در آیینه شعر کهن فارسی و عرب | یادداشتی از (پرونده ) ▪️«شعر آیینی در ادبیات فارسی دیرینه‌ای طولانی دارد؛ زیرا شاعران این سرزمین همواره محبت خاندان پیامبر صلی‌الله‌علیه را در دل پرورانده و در کلام خویش منعکس کرده‌اند. به دلیل قرار گرفتن بارگاه مبارک حضرت رضا علیه‌السلام در خطۀ ایران، شاعران توجه ویژه‌ای به این ستارۀ تابناک آسمان امامت و ولایت نشان داده‌اند و همواره در اشعار خود ارادت خویش را بدان حضرت عرضه نموده‌اند. شاعران پارسی‌گو و عرب‌زبان در ستایش خلق و خو، دین و دانش، صفات نیکو، وصف خاندان آن حضرت، وصف بارگاه ایشان، سوگ امام و موضوعات دیگر شعر گفته‌اند. این اشعار آیینه‌ای برای نشان دادن تعهد دینی شاعران و شناخت هرچه بیشتر آن حضرت هستند. از این رو نگارنده بر آن شده است تا با ذکر شاهدمثال‌هایی برگزیده از اشعار شاعران کهن فارسی و عرب، گوشه‌ای از سیمای حضرت امام رضا علیه‌السلام را برای مخاطبان نشان دهد...» ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10768 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻 برگزیدگان پنجمین دوره خود را شناخت! ▪️پس از طی مراحل نهایی داوری توسط اساتید مدرسه رمان، اسامی برگزیدگان دوره پنجم مشخص گردید. طرح رمانی که هر کدام از این هنرجویان ارسال کرده‌بودند مورد داوری اساتید مدرسه رمان قرار گرفت و حائز نمره قبولی شد. اسامی پذیرفته شدگان پنجمین دوره مدرسه رمان به این شرح است: ، ، ، ، ، ، ، و ☑️ @ShahrestanAdab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #یادگاری_ها | قسمت ششم ▪️فیلم شعرخوانی و ماجرای شعر امام رضایی معروفِ استاد #محمدعلی_بهمنی #شعر_رضوی ☑️ @ShahrestanAdab
🔻آفتاب عشق (در روز میلاد امام رئوف، حضرت علی‌بن‌موسی‌الرضا علیه‌السلام، شعری می‌خوانیم از مرحوم #نصرالله_مردانی که در سال‌های انقلاب به مناسبت تولد حضرت رضا سروده شده است. مردانی در بیت پایانی این شعر، میلاد #امام_رضا را به امام خمینی رحمه‌ﷲ علیه تبریک گفته است) ▪️میلاد گل به فصل بهاران خجسته باد آواز دلنواز هزاران، خجسته باد در گلشن همیشه گل‌افشان سرمدی رقص نسیم و جوش بهاران خجسته باد سرزد ز آسمان یقین کوکب رضا این مژده بر شکسته‌حصاران خجسته باد شد جلوه‌گر ز مشرق جان آفتاب عشق باران نور، در شب یاران خجسته باد سیراب شد کویر دل از چشمه‌سار نور بر دشت تشنه، ریزش باران خجسته باد بشکفته بر لبان ظفر، غنچه‌های فجر ای میر عشق، فتح سواران خجسته باد شب را شکست جادۀ شبگیر آفتاب گلبانگ نوش‌نوش خماران خجسته باد میلاد مهر هشتم دین، حجت خدا بر پیر پرخروش جماران خجسته باد #شعر_رضوی ☑️ @ShahrestanAdab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نماهنگ ▪️خواننده: ▪️شاعر: ▪️آهنگساز: ▪️تنظیم‌کننده: ▪️تصویرگر: ▪️تولید دفتر رسانه و موسیقی موسسه شهرستان ادب ☑️ @ShahrestanAdab
🔻با امضای نویسنده | معرفی رمان از مجید قیصری (یادداشتی از در پرونده‌پرترۀ ) ▪️«...روایت این کتاب، روایت طلبۀ جوانی است که اهل کشور عراق است. پدرش سرگرد عراقی و مادرش ایرانی‌تبار است. بخش اول با سرفصل "یک او" آغاز می‌شود؛ یک، خود فارس است و او که نمی‌دانی کیست. "فارس" اسم شخصیتی است که بیست‌ودو سال از عمرش را کنار اجداد مادریش گذرانده، کسی که به‌نوعی قربانی جنگ محسوب می‌شود و به تنها چیزی که فکر می‌کند این است؛ فقط یک‌تیر فقط یک‌هدف فقط یک‌آرزو فقط یک‌شلیک میان دو ابروی مشکی او و این تنها راه باقی‌مانده برای فارس است که بداند کیست. فارس، اوی زندگیش را خانم هاویشام می‌خواند؛ زن تنهایی که خانه‌اش مقبرۀ اوست. در بخش دوم باعنوان "دو ما" یک یعنی خود فارس با برادرش می‌شوند دو و او که خانم هاویشام است با گنج پنهانش که سرگرد است، می‌شوند ما. فارس که خود را جوجه‌اردک زشت می‌خواند در بخش دوم با کلتش میان دو ابروی او را نشانه می‌گیرد تا که غافلگیرش کند، اما او با گشودن گره‌ها جوجه‌اردک زشت‌مان را...» ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10770 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻شاعرِ اکنون | یادداشتی بر مجموعه‌شعر سرودۀ (به قلم ) ▪️«هنگامی که فیلم می‌بینیم یا داستان می‌خوانیم، خود را جای شخصیت‌های تاثیرگذار آن قرار می‌دهیم، با آنها زندگی می‌کنیم، کشف کرده و راه می‌رویم و در شکست‌ها و پیروزی‌هایشان سهیم می‌شویم. شاید یکی از جذابیات‌های هنر در همین است. ادبیات آینه‌ای انسان‌نماست، نمادی از انسان حقیقی در خود انسان که می‌تواند زندگی را قابل‌تحمل‌تر کند و شعر یکی از شاخه‌های بلند ادبیات در این بحث سهم عمده‌ای دارد. از ابتدای تاریخ با انسان بوده و در ایران از دیگر هنرها برای مردم کوچه و بازار آشنا و قابل‌لمس‌تر است، پس مهم است که چگونه سروده می‌شود. شعر پیش از این مانند قصه، روایتگر تراژدی‌های بزرگ بود؛ حکایت پادشاهان و اربابان و قصۀ پریان و کسانی که انسان تنها می‌توانست در خیال با آنها دیدار کند. برخی از همین حکایت‌ها و اشعار منظوم را به جهت سنگینی لحن و پیچیدگی کلام، تنها بزرگان و درس‌خوانده‌‌ها می‌توانستند درک کنند و از پس خواندنش بربیایند...» ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10775 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻بچه آهو (به مناسبت میلاد #امام_رضا علیه‌السلام، پرونده #شعر_رضوی و پرونده #ادبیات_کودک_و_نوجوان سایت شهرستان ادب را با یک شعر نوجوان از سرکار خانم #افسانه_شعبان_نژاد» به‌روز می‌کنیم) ▪️کاش من یک بچه آهو می‌شدم می‌دویدم روز و شب در دشت‌ها توی کوه و دشت و صحرا روز و شب می‌دویدم تا که می‌دیدم تو را کاش روزی می‌نشستی پیش من می‌کشیدی دست خود را بر سرم شاد می‌کردی مرا با خنده ات دوست بودی با من و با خواهرم چونکه روزی مادرم می‌گفت تو دوست با یک بچه آهو بوده‌ای خوش به حال بچه آهویی که تو توی صحرا ضامن او بوده‌ای پس بیا من بچه آهو می‌شوم بچه آهویی که تنها مانده است بچه آهویی که تنها وغریب در میان دشت و صحرا مانده است روز و شب در انتظارم پس بیا دوست شو با من مرا هم ناز کن بند غم را از دو پای کوچکم با دو دست مهربانت باز کن ☑️ @ShahrestanAdab
🔻بغض انسان معاصر | معرفی مجموعه‌شعر سرودۀ (به قلم ) ▪️«مجموعه‌شعر "پرچم صلح" سرودۀ "شهریار شفیعی" با نگاهی متفاوت به مضامین جنگ و اجتماعی، سعی در نشان دادن راویتی تازه دارد. ما با مجموعه‌ای روبه‌رو هستیم که با ظاهری ساده و نرم، مسائل پیچیده و زمخت را بیان می‌کند. شاعر در این مسیر -به عقیدۀ من- برای مخاطب شعرش هم از رابطه‌های موفق و جدید پرده برداشته است. در پس اعتراض او به جنگ، صلحی را می‌بینیم که تنها عشق می‌تواند او را به وجود بیاورد. شاعر بیانیۀ سیاسی ارائه نمی‌دهد، بلکه شعر را در مسیر خودش به جلو می‌برد. در قسمتی از شعر شمارۀ "سی" این مجموعه می‌خوانیم: من شهری را می‌شناسم که جنگ برآن سایه گسترده اما ساعت دخترانش روی ده و ده دقیقه تنظیم شده و سفیدی دستانش تنها پرچم صلحی‌ست که مردان می‌شناسند. شاعر در این شعر، ساعت صلح جهانی را دخترانی نشان می‌دهد که دست‌هایشان پرچم صلح است...» ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10774 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻#سایه_های_باغ_ملی مهمان دهمین نشست #عصر_اثر اثر #محسن_هجری با حضور #زهرا_زواریان و #جعفر_توزنده_جانی 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10778 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻https://www.instagram.com/p/Bz710d7Byoy/ ▪️تصاویری از کارگاه #یکشنبه_های_داستان موسسه شهرستان ادب، با حضور استاد #مجید_قیصری یکشنبه بیست و سوم تیرماه (پنجمین جلسه #ایران_سرزمین_اسطوره) ☑️ @ShahrestanAdab
🔻نامۀ سرگشاده (این روزها نگرانی مردم درخصوص وضعیت آیت‌الله #شیخ_ابراهیم_زکزاکی، رهبر شیعیان نیجریه، بار دیگر اوج گرفته است. #افسانه_غیاثوند در پاسخ به این نگرانی‌ها شعری سروده است تقدیم به شیخ زکزاکی که در ادامه با یکدیگر می‌خوانیم) ▪️نامۀ سرگشاده‌ای دارم از خبرهای روشنی حاکی که شهیدانه زنده است هنوز کوری چشم هرچه خرخاکی نامه ای برملا که می‌گوید لاشه‌هایی دچار ناپاکی - باز دور از رشادتی مرسوم عاری از ساز و کار بی‌باکی - در خیالات کورشان این بار دور تابوت شیخ زکزاکی... حول دنیای نور جنبیدن؟! کرم اما کجا و چالاکی؟! چه تقلای باطلی دارند ننگ و نفرین به هرچه هتاکی از زمین کوچ می‌کند یک روز بی‌گمان این جهان افلاکی و تقلای کورشان باقی است حول دنیای شیخ زکزاکی ☑️ @ShahrestanAdab
🔻واقعاً در چنین دنیایی زندگی می‌کنیم؟! (یادداشت بر کتاب ) ▪️«...حالا رمان رؤیای فالاچی، نظریه گلوله جادویی را از تاریخ بیرون کشیده و در دنیای خود پیاده کرده است. دنیایی که در آن، "هویت" هدف اصلی این گلوله جادویی قرار گرفته است که از اسلحه تلگرام بیرون آمده. نویسنده سعی کرده بحران هویت را از دریچه‌های مختلف نگاه کند و درباره هر نمود آن، حرفی بزند: کسب هویت‌های کاذب به وسیله شبکه‌های اجتماعی، تمایل به استفاده از زبان بیگانه در دانشگاه‌ها، فروپاشی خانواده‌ها به دلیل روابط نامشروع، اصرار بیش از حد به اصل و نسب تاریخی برای نمایش هویت، ایجاد شکاف در ارتباطات انسانی و صداقت، تولد پدیده‌ای به نام آوارگان و پناه‌جویان گریزان از وطن و خانواده، مسأله هویت و اعتلای فرهنگی و تهدید آبرو و حیثیت افراد به وسیله شایعات ایجاد شده توسط هویت‌های مجازی. در تمام این موارد، رد پایی از حضور مضر رسانه یا عدم حضور مفید رسانه وجود دارد...‌» ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 https://shahrestanadab.com/Content/ID/10783/ ☑️ @ShahrestanAdab
28.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #یادگاری_ها | قسمت هفتم ▪️فیلم شعرخوانی #علیرضا_قزوه برای #شیخ_ابراهیم_زکزاکی و شهدای نیجریه‌ای (نخستین شب از #شبهای_شعر_مقاومت) ☑️ @ShahrestanAdab
🔻در سکوت (ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از #فائزه_زرافشان تقدیم به #شیخ_ابراهیم_زکزاکی به‌روز می‌کنیم) ▪️تو را می‌کشند و جهان در سکوت است زمین در سکوت و زمان در سکوت است کجا رفت فریاد حق‌خواهی ما که شاعر خموش و زبان در سکوت است صدا، این صدای قدم‌های ملعون صدا می‌زند که امان در سکوت است خوشا سر در آغوش او جان سپردن ضرر در نرفتن، زیان در سکوت است مرا قوت غالب همین شعر تلخ است شما خوش بمانید، نان در سکوت است تو پیش خدا روسفیدی دعا کن به آنان که ایمانشان در سکوت است! ☑️ @ShahrestanAdab
🔻ای کاش می‌زد وسط خال! | یادداشت بر (پرونده‌پرترۀ ) ▪️«"گور سفید" یک‌فرصت سوخته است. فرصتی که می‌توانست به یکی از مهم‌ترین مفاهیم کل دورۀ معاصر ما بپردازد؛ قانون. مفهومی که لاأقل از مشروطه به این طرف، همۀ هستی ما را درگیر خودش کرده است. گور سفید، فرصتی استثنایی بود برای این که نویسنده به "قانون" بپردازد و برگ برنده‌ای را در آخرین رمانش برای ادبیات رو کند، اما متأسفانه قیصری این کار را نکرده و تنها به لحظۀ اعمال آن فکر کرده و درگیر ظاهری شده که هیچ‌لایه‌ای برای پیش‌برد قصه و جهان داستانی ندارد. آن صحنۀ بی‌نظیر دریاچۀ نمک، حیف شده؛ چون هیچ‌رابطۀ علی و معلولی درستی در رمان ننشسته است. اگر نویسنده می‌توانست در طول رمان به خود "قانون" خیره شود، صحنۀ "گور سفید" می‌توانست به یکی از ماندگارترین نقطه‌های گره‌گشایی در رمان فارسی تبدیل شود...» ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10786 ☑️ @ShahrestanAdab