eitaa logo
شهرستان ادب
1.5هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
353 ویدیو
8 فایل
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب ShahrestanAdab.com ارتباط با مدیر کانال: @ShahrestaneAdab
مشاهده در ایتا
دانلود
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
☑️ @ShahrestanAdab
🔻پروندۀ آغاز به کار کرد ▪️در ادامه پرونده های موضوعی بخش داستان، سایت شهرستان ادب این بار سراغ موضوع مغفول مانده و بسیار مهم «رمان معناگرا» و «معنویت در رمان» رفته است. جای خالی وجود چنین متونی باعث شده است تا بتوان از منظرهای گوناگون و با رویکردهای متنوع به سراغ این موضوع رفت. روش ما در این پرونده پرداخت کوتاه تحلیلی در ابتدا به کلیت موضوع، و سپس مروری بر تعدادی از رمان های مطرح جهانی با این رویکرد بوده است. «خشم و هیاهو» اثر ویلیام فاکنر، «مسخ» نوشته فرانتس کافکا، «زمانی که یک اثر هنری بودم» نوشته اریک امانوئل اشمیت، «آناکارنینا» اثر تولستوی، «ابله» نوشته فئودور داستایوسکی، «مرشد و مارگریتا» نوشته بولگاکف، «بار هستی» نوشته میلان کوندرا و رمان هایی دیگر در نوشته های این پرونده مورد بررسی قرار خواهند گرفت. 🔗 shahrestanadab.com/رمان-معناگرا ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
☑️ @ShahrestanAdab
18.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کلیپ تصویری شب شعر #تهران_بیروت منتشر شد (پنجمین شب از #شب_های_شعر_مقاومت) ☑️ @ShahrestanAdab
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
☑️ @ShahrestanAdab
🔻جهان بر ابروی عید از هلال وسمه کشید (با تبریک بر همه مسلمانان و روزه‌داران دوست‌دار ادبیات، در یکی از آخرین مطالب پرونده شما را به خواندن غزلی زیبا با مضمون عید فطر از شیرازی بزرگ شاعر بی‌نظیر ایرانی دعوت می‌کنیم) ▪️جهان بر ابروی عید از هلال وسمه کشید هلال عید در ابروی یار باید دید شکسته گشت چو پشت هلال قامت من کمان ابروی یارم چو وسمه بازکشید مگر نسیم خطت صبح در چمن بگذشت که گل به بوی تو بر تن چو صبح جامه درید نبود چنگ و رباب و نبید و عود که بود گل وجود من آغشته گلاب و نبید بیا که با تو بگویم غم ملالت دل چرا که بی تو ندارم مجال گفت و شنید بهای وصل تو گر جان بود خریدارم که جنس خوب مبصر به هر چه دید خرید چو ماه روی تو در شام زلف می‌دیدم شبم به روی تو روشن چو روز می‌گردید به لب رسید مرا جان و برنیامد کام به سر رسید امید و طلب به سر نرسید ز شوق روی تو حافظ نوشت حرفی چند بخوان ز نظمش و در گوش کن چو مروارید ☑️ @ShahrestanAdab
🔻هشتمین جلسه از سلسله نشست‌های ماهانه #ماه_شعر فردا دوشنبه ۲۸ خرداد از ساعت ۱۸ در موسسه شهرستان ادب برگزار می‌شود. 🔗shahrestanadab.com/Content/ID/9167 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻هشتمین «ماه‌شعر» آفتابگردان‌ها در شهرستان ادب 📃 گزارش مشروح shahrestanadab.com/Content/ID/9184 📷گزارش تصویری shahrestanadab.com/Content/ID/9183 ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻پرونده را در سایت شهرستان ادب بخوانید! ▪️در ادامه پرونده‌های موضوعی سایت شهرستان ادب، پرونده تخصصی «ادبیات و فوتبال» در این سایت گشوده شد همزمان با روزهای داغ جام جهانی فوتبال 2018 و جلب توجه جامعه جهانی به این روی‌داد ورزشی، تحریریه سایت شهرستان ادب تصمیم به انتشار پرونده‌ای اختصاصی با موضوع فوتبال و ادبیات گرفته است. در این پرونده سعی می‌کنیم جدا از انتشار شعرها و داستان‌های فوتبالی در ادبیات ایران و جهان از نسبت فوتبال و ادبیات سخن بگوییم. این شاید اولین‌باری است که پرونده‌ای با چنین موضوعی در نشریات مکتوب و الکترونیکی منتشر می‌شود. تاکنون در این پرونده داستانی از تیری ژونکه و شعرهایی از مرتضی امیری اسفندقه و مهدی جهاندار منتشر شده است برای مطالعه مطالب این پرونده به صفحه اختصاصی پرونده ادبیات و فوتبال در سایت شهرستان ادب مراجعه کنید : 🔗 shahrestanadab.com/ادبیات-و-فوتبال همچنین شما هم می‌توانید مطالب پیشنهادی خود را به یکی از ایمیل‌های شهرستان ادب به نشانی info@shahrestanadab.com و shahrestanadab@gmail.com بفرستید و یا برای آیدی شهرستان ادب بفرستید ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻«پیراهنی برای الجزایر» (ماجرای حیرت‌انگیز فوتبالیست‌های مبارز) ▪️«ماجرایی که می‌خوانید نه تنها در ایران، بلکه در فرانسه نیز چندان شناخته شده نیست. همه می‌کوشند چشم بر داستان این مردان ببندند، در پستوهای تاریخ پنهانش کنند و آن را از یادها ببرند. با این حال، قصه آنان، از اسطوره‌های سازنده کشور نوپای الجزایر است. دوشنبه چهاردهم آوریل 1958. دو ماه مانده تا جام جهانی 1958. دو مرد به بیمارستان می‌روند که رشید مخلوفی، جوانی 21 ساله، در آن بستری است. او ستاره تیم باشگاهی سنت‌اتین، قهرمان فصل پیشِ آن زمان فرانسه است و یک روز قبل، در بازی با تیم بزیه مصدوم شده است. رشید آن‌ها را به جا می‌آورد. یکی از آن‌ها مختار عریبی (بازیکن سابق باشگاه لنز که اخیرا مربی آوینیون شده بود) و دیگری عبدالحمید کرمالی بازیکن باشگاه المپیک لیون است. دو مرد و نیز رشید مخلوفی، همگی زاده سطیف هستند، شهری در الجزایر که هشتم ماه مه 1945، شاهد بروز تظاهرات مردمی ضد استعمارگری فرانسه بود و در نتیجه سرکوب، هزاران الجزایری قتل‌عام شدند. جرقه جنگ الجزایر با این اتفاق در همین شهر زده شد. روز دوشنبه سال 1958، آن دو فوتبالیست آمده بودند تا به رشید پیشنهادی شگفت‌انگیز بدهند: مخفیانه فرانسه را ترک کند، همه زندگیش را رها سازد و همراه آن دو، تیم ملی فوتبال الجزایر را تشکیل دهند. تیمی برای کشوری که هنوز وجود خارجی ندارد، چون الجزایر در آن زمان هنوز بخشی از فرانسه محسوب می‌شد. رشید جوان بدون لحظه‌ای تردید پذیرفت. او که تا آن روز سربازِ فرانسه نیز بود و حتی با تیم ملی نظامی فرانسه، قهرمان جهان نیز شده بود، حالا ترک خدمت کرده، فراری قلمداد می‌شد...» متن کامل گزارش تازه گروه ترجمه را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9198 همچنین برای مطالعه دیگر مطالب پرونده به صفحه اختصاصی این پرونده سر بزنید: 🔗 shahrestanadab.com/ادبیات-و-فوتبال ☑️ @ShahrestanAdab