eitaa logo
شهرستان ادب
1.4هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
297 ویدیو
6 فایل
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب ShahrestanAdab.com ارتباط با مدیر کانال: @ShahrestaneAdab
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻«شهر و شعر ایرانی» (یادداشتی از درباره ) ▪️«قرآن، همۀ توجه خود را معطوف به مدینه می‌کند و ساکنان قریه را در راه مستقیم نمی‌داند. چه هرکه متدین به دینی است، رونده در راهی است که با شریعتی نسبت دارد و اعمال شریعت در زندگی، تنها در مدینه ممکن است. انسانِ متدین، ساکن در بیت و مدینه است که یکی سرای خانواده است و دیگری سرای ملت. از شرق تا غرب، همواره مردان دین در شهرها مستقر بوده‌اند و پایگاهی داشته‌اند که مردم را به راه دین می‌خوانده و البته نقشی یکتا در تنظیم نظامات شهر داشته‌اند. امروزه اما چنین نگاهی به شهرها رایج نیست و بسیاری از غربی‌ها تثبیت شهر به‌مثابه یک‌پدیدۀ انسانی را به متفکرین یونانی و مشخصاً افلاطون نسبت می‌دهند...» 🔗 ادامه این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/10683 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻داد و بیداد (به مناسبت سالروز درگذشت استاد سید #محمدحسین_شهریار و روز ملی شعر و ادب پارسی، ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از ایشان به‌روز می‌کنیم) ▪️اگر بلاکش بیداد را به داد رسی خدا کند که به سر منزل مراد رسی سیاهکاری بیداد عرضه دار ای آه شبان تیره که در بارگاه داد رسی جهان ز تیرگی شب بشوی چون خورشید اگر به چشمه نوشین بامداد رسی سواد خیمه جانان جمال کعبه ماست سلام ما برسان گر بر آن سواد رسی به گرد او نرسی جز به همعنانی دل اگر چه جان من از چابکی به باد رسی بهشت گمشده آرزو توانی یافت اگر به صحبت رندان پاکزاد رسی ورای مدرسه ای شیخ درس حال آموز بر آن مباش که تنها به اجتهاد رسی غلام خواجه ام ای باد توتیا خواهم اگر به تربت آن اوستاد راد رسی ترا قلمرو دلهاست شهریارا بس چه حاجتست به کسرا و کیقباد رسی ☑️ @ShahrestanAdab
🔻نخستین شب از با حضور شاعران آیینی در شهرستان ادب برگزار شد ▪️گزارش + گزارش تصویری: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/11014 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻گزارش تصویری سومین جلسه کارگاه آموزش #درباره_داستان_کودک با تدریس #کلر_ژوبرت 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/11017 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻پرچمی در باد (ستون شعر و پرونده #ادبیات_عاشورایی سایت شهرستان ادب را با شعری از #محمدرضا_وحیدزاده به‌روز می‌کنیم) ▪️شبی پیچید چشمانم به رقص پرچمی در باد که با هر پیچ و تابش آتشی در سینه می‌افتاد سپس بی‌اختیار آهسته نامی بر لبم آمد قدم‌هایم ز رفتن ماند و بُردم قصد خویش از یاد مِهی از دود اسفند و نوای نوحه در هم ریخت به نرمی بعد از آن سوی در بازی مرا هُل داد به کنجی در سیاهی موسپیدی نغمه‌ای می‌خواند ز صید دست و پا در خون، ز تیغ تشنهء صیاد ز تسبیحی که ناگه دانه‌دانه بر زمین می‌ریخت گلی پرپر که گم شد در هجوم آهن و پولاد سخن از تشنگی می‌گفت و مجلس ابر بارانی و رودارود همچون مادرانی در غم اولاد ورق زد مقتلی را و زبان شعله‌ها وا شد به گوش آمد ندای یا بُنیه از دل اسناد فغان از سقف و شیون از در و دیوار برمی‌خاست و خود دیدم فلک را لرزه می‌افتاد بر بنیاد توانم طاق شد دیگر، زدم بیرون سراسیمه و بین هق‌هقم چشمم به رقص پرچمی افتاد دوباره نام زیبای غریبی بر لبم آمد دوباره حس نایابی مرا می‌برد تا فریاد الا ای عشق بُنیان‌کَن! غمِ دیرین مادرزاد! مرا دریاب و ویران کن، دلت خوش، خانه‌ات آباد ☑️ @ShahrestanAdab
🔻گزارشی از بیانات رهبر انقلاب با موضوع استاد شهریار (پرونده‌پرترۀ شهریار) ▪️«...در تاریخ ۱۳۷۷/۲/۷ و به مناسبت روز جوان، حضرت #آیت_الله_خامنه_ای دیداری با جوانان داشتند و در این جلسه ی گرم و صمیمی، یکی از جوانان از ایشان می پرسد: از بین شعرای معاصر، آثار کدام یک را بیشتر مطالعه کرده اید و به او علاقه دارید؟ ایشان در پاسخ می فرمایند که در هر قالب شعری به چند نفر علاقه دارند و در غزل از سه نفر نام می برند که یکی از آن ها، "شهریار" است. ایشان می فرمایند: از شعر شهریار خیلی خوشم می آمد و با ایشان هم آشنا بودم. البته من بعد از انقلاب با ایشان آشنا شدم، قبل از انقلاب هیچ ارتباطی با یکدیگر نداشتیم...» 🔗 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11019 #محمدحسین_شهریار ☑️ @ShahrestanAdab
🔻 ایرانی برای سومین سال عازم پیاده‌روی می‌شود 🔗 گفتنی‌ست آن‌دسته از شاعران عضو دوره‌های آفتابگردان‌ها که خواهان شرکت در این کاروان هستند می‌توانند با مراجعه به سایت این دوره آموزشی و رفتن به صفحه ثبت نام کاروان اربعین ویژه آفتابگردان‌ها، اقدام به ثبت نام در این رویداد آیینی و ادبی کنند: aftabgardanha.com/ثبت-نام-کاروان-اربعین 🔗 متن کامل این خبر را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11020 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻جمهوری (به مناسبت آغاز هفته دفاع مقدس، ستون شعر و پرونده #ادبیات_جنگ_و_دفاع_مقدس سایت شهرستان ادب را با شعری از کتاب #من_میز_را_برای_دو_نفر_می_چینم سرودۀ #اسماعیل_محمدپور به‌روز می‌کنیم) ▪️این شهریور هم تمام خواهد شد و من به‌راه می‌افتم در سی‌ویکمین روز با قطاری از خشاب‌های پر با قطاری از روزها و شب‌های آژیر با قطاری از جمهوری شهریور از تهران به دزفول از تهران به اهواز از تهران به خرّمشهر تا کودکی که از کلمات همین شعر می‌آید روزی کنار ریل‌ها بایستد با احترام و به قطارها بگوید موزه آخرین مقصد جمهوری نیست ☑️ @ShahrestanAdab
🔻به‌مناسبت ۳۱ شهریورماه در آغاز هفته دفاع مقدس، پرونده #ادبیات_جنگ_و_دفاع_مقدس در سایت شهرستان ادب بازگشایی شد: 🔗 shahrestanadab.com/ادبیات-جنگ-دفاع-مقدس ☑️ @ShahrestanAdab
🔻داستان‌های جنگ | یادداشتی از (معرفی پنج رمان ایرانی در حوزه دفاع مقدس در پروندۀ ) ▪️«...من یک دهه شصتی هستم. از همان هایی که در بحبوحه جنگ ایران و عراق در خوزستان متولد شدند و همه بچگی شان با مفهوم جنگ گذشت. پدرانی که در خانه نبودند و چند ماه یکبار از جبهه بر می گشتند. سنگرهای خانگی، صدای ضد هوایی، اعلام وضعیت قرمز، شکستن دیوار صوتی شهر توسط هواپیماهای عراقی، صدای آژیر آمبولانس هایی که با سرعت از خیابان های اهواز می گذشتند تا مجروحین عملیات ها را به یکی از بیمارستان ها برسانند، ستونهای دود ناشی از بمباران مناطق مسکونی . میراث جنگ برای بچه های دهه شصت خوزستانی خیلی چیزها بود مثل طپش قلب ، ترس مزمن از هرگونه صدای بلند، مثل آوارگی و.... جنگ تمام شد و ما سعی کردیم زندگی مان را بسازیم اما حقیقت تلخ ماجرا این است که ما میراث دار زخم هایی هستیم که مرگ التیامشان است. جنگ برای خیلی ها تمام شده اما برای ما هیچ وقت تمام نمی شود...» 🔗 ادامه این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11022 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻یاحسین (پرونده #ادبیات_عاشورایی و پرونده تخصصی #ادبیات_کودک_و_نوجوان سایت شهرستان ادب را با شعری از جناب آقای #علی_باباجانی به‌روز می‌کنیم) ▪️بابای من کوهی است محکم هم‌قد آقای درخت است خنداندنش کاری است مشکل گریاندنش هم سخت سخت است یک روز دیدم توی مسجد لرزید دست و شانه‌هایش با «یاحسین» و «یاحسین»اش یک دفعه اشکی شد صدایش غمگین شدم رفتم کنارش لبخند زد تا که مرا دید مثل گلی نرم و معطر روی مرا آرام بوسید ☑️ @ShahrestanAdab
🔻https://www.instagram.com/p/B2uMq8oBY4R/ ▪️تصاویری از اولین جلسه‌ کارگاه‌های دومین دورهٔ تابستانهٔ #مدرسه_رسانه در موسسهٔ #شهرستان_ادب؛ کارگاه ساخت #پادکست با تدریس جناب آقای #وحید_استیری، کارگاه تخصصی #ریویونویسی با تدریس جناب آقای #حسن_صنوبری و کارگاه آموزش نرم‌افزار #تدوین با تدریس جناب آقای #محمد_حسین_موسوی_تبار ☑️ @ShahrestanAdab
🔻https://www.instagram.com/p/B2vrsfCBkg7/ ▪️تصاویری از کارگاه #یکشنبه_های_داستان موسسه شهرستان ادب، با حضور استاد #مجید_قیصری یکشنبه سی‌ویکم شهریورماه ☑️ @ShahrestanAdab
🔻امتحان نهایی (هم‌زمان با آغاز هفتۀ دفاع مقدس و آغاز سال تحصیلی، شعری می‌خوانیم از شاعر معاصر، مرحوم #سلمان_هراتی) ▪️و جبهه مدرسه است کلاس ما آنجاست شتاب کن برویم که دیر خواهد شد تفنگ را بردار امام می‌آید و امتحان نهایی شروع خواهد شد. ☑️ @ShahrestanAdab
🔻نقد و بررسی داستان «شب سهراب‌کشان» از (مشروح دهمین جلسه با حضور در شهرستان ادب) ▪️ «...صحنۀ دعوا و درگیری سیدنقال و مرتضی با نبرد رستم و سهراب، منطبق است؛ زیرا میان دو شخصیت، سوءتفاهم وجود دارد که باعث درگیرشدن آن دو می‌شود. پردۀ نقالی به‌مثابۀ کتاب شاهنامه است و حضور خود فردوسی در داستان، مایۀ شگفت‌بودن آن شده است. سهراب درصدد دانستن این مسئله است که آیا رستم، پدر اوست یا نه. درحقیقت در پی فهمیدن موضوعی در گذشته است، اما مرتضی خواهان فهمیدن سرانجام داستان است؛ یعنی فهمیدن چیزی در آینده را طلب می‌کند. فراروی بعدی نجدی دربارۀ مرگ شخصیت قرینۀ رستم یعنی سیدنقال رخ داده است؛ زیرا او به همراه مرتضی در آتش سوخته و کشته می‌شود. در اسطورۀ غربی ادیپوس شهریار اثر سوفوکلس، فرزند، پدر خود و درواقع نمایندۀ سنت را از بین می‌برد، اما در اسطورۀ ایرانی شاهنامه، پدر، فرزند خویش را که نمایندۀ تجدد است، می‌کشد. فراروی تراژدی بیژن نجدی در این است که در آن مرد نقال و بچۀ کرولال که نمایندۀ گذشته و آینده هستند، هردو می‌میرند...» 🔗 ادامۀ این گزارش را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11029 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻پروندۀ «شعر پاییزی» در سایت شهرستان ادب بازگشایی شد ▪️پاییز را مردم «فصل شاعرانه» می‌خوانند و بسیاری از شاعران نیز برای این فصل برگ‌‌ریز شعر سروده‌اند. به همین مناسبت و با شروع فصل خزان، پرونده‌ی سایت شهرستان ادب نیز بازگشایی شد. در این پرونده تاکنون اشعاری پاییزی از مولوی، پروین اعتصامی، شهریار، سهراب سپهری، مهدی اخوان ثالث، فروغ فرخزاد، قیصر امین‌پور، علیرضا قزوه، میلاد عرفان‌پور و منتشر شده بود. در پاییز ۹۸ نیز این پرونده با اشعار تازه‌ای به‌روز خواهد شد. شما را به خواندن این پرونده‌ی پاییزی دعوت می‌کنیم: 🔗 shahrestanadab.com/پرونده-شعر-پاییزی ☑️ @ShahrestanAdab
🔻پاییز کوچک من (به‌مناسبت زادروز زنده‌یاد #حسین_منزوی، پرونده #شعر_پاییزی سایت شهرستان ادب را با شعری پاییزی از ایشان به‌روز می‌کنیم) ▪️پاییز کوچک من، پاییز کهربایی تبریزی‌هاست که با سماع باد تن را به پیچ و تاب جذبه تن را به رقص می‌سپرند و برگ‌های گر گرفته که گاهی با گردباد مخروط واژگونه‌ای از رنگ‌اند و گاه ماهیان شتابانی در آب‌های باد پاییز کوچک من، وقت بزرگ باران‌ها باران، جشن بزرگ آینه‌ها در شهر باران که نطفه می‌بندد در ابر حیرت درخت‌های آلبالو را می‌گیرد، و من غم بزرگ باغچه را از شادی حقیر گلدان‌ها زیباتر می‌یابم. پاییز کوچک من، گنجایش هزار بهار، گنجایش هزار شکفتن دارد وقتی به باغچه می‌نگرم روح عظیم «مولانا» را می ‌‌بینم که با قبای افشان و دفتر کبیرش زیر درخت‌های گلابی قدم می‌زند و برگ‌‌های خشک زیر قدم‌‌هایش شاعر می‌شوند وقتی به باغچه می‌نگرم «بودا» حلول می‌کند در قامت تمام نیلوفرها وقتی به باغچه می‌نگرم پاییز «نیروانا» ست پاییز نی زنی است که سحر ساده‌ی نفسش را در ذره‌های باغ دمیده است و می ‌‌زند که سرو به رقص آید پاییز کوچک من دنیای سازش همه رنگ‌هاست با یکدیگر تا من نگاه شیفته‌ام را در خوش‌‌ترین زمینه به گردش برم و از درخت‌های باغ بپرسم خواب کدام رنگ یا بی رنگی را می‌بینند در طیف عارفانه‌ی پاییز؟ ☑️ @ShahrestanAdab
🔻ناقه‌ی صالح | یادداشتی بر مجموعه‌داستان به قلم (پرونده‌پرترۀ ) ▪️«جنگ هنوز ادامه دارد تا وقتی که دختری از فراق پدرش غمگین است. تا وقتی که زنی فقط با خاطراتش زندگی میکند و مردی بخاطر اثرات جنگ باید تا آخر عمر دارو یا مواد استفاده میکند تا معلولیتش را تحمل کند. شاید با دیدن اسمش مجموعه داستان گوسالهی سرگردان نوشتهی مجید قیصری که انتشارات افق چاپ کرده، به راحتی متوجه محتوای کتاب نباشیم و شاید با خواندن یا شنیدن اسم کتاب تداعی معنای قصهی قوم ثمود و حضرت صالح در ذهنمان نقش ببندد. مگر با دیدن اسم نویسنده که بخاطر تجربهاش در عرصهی جنگ اسم خود را در زمره کتابهای ادبیات دفاع مقدس به خوبی رقم زده است. قیصری در این مجموعه خیلی ساده و عریان و بیطرفانه آنچه در جنگ موجود است و زوایای دید آدمها را به جنگ راحت نشان داده است. مخصوص اینکه توانسته با ایجاز به موقع خطهای سفیدی در کتاب جا بگذارد و از خواننده در شکلگیری داستان مشارکت بطلبد...» 🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11033 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻«وقتی خورشید خوابید» تازه‌ترین رمان مجید اسطیری منتشر شد ▪️ عنوان دومین رمان است که به فاصله کمی از رمان اول او منتشر شده‌است. رمان «وقتی خورشید خوابید» که هفته گذشته از طرف نشر سوره مهر وارد بازار کتاب شد داستانی جنایی – پلیسی است که در سالهای ابتدایی دهه ۴۰ می‌گذرد. اسطیری در رمان «وقتی خورشید خوابید» از ظرفیت‌های ژانر جنایی–پلیسی استفاده کرده تا داستانش را در یک بستر روستایی روایت کند. یک بازجوی با سابقه برای بررسی یک پرونده خاص به یک روستای دورافتاده اعزام می‌شود. دختر یکی از مقامات ارشد ارتش در لباس سپاهی دانش به این روستا رفته و حالا قتلی رخ داده که باید راز آن کشف شود. این رمان از حدود رمان ژانر فراتر می‌رود و از مناظر مختلف به ماجرای پیچیده این روستا نگاه می‌کند. رمان قبلی مجید اسطیری با نام که سه ماه پیش به همت انتشارات شهرستان ادب راهی بازار نشر شد در بستر مسابقات فوتبال جام ملت های آسیا در سال ۱۳۴۷ می‌گذرد. حضور تیم فوتبال اسرائیل در ایران فرصتی برای جوانان انقلابی به وجود آورده تا اعتراضشان به جنایات رژیم اشغالگر قدس را نشان دهند و قهرمان رمان «رمق» یکی از این جوانان است. همچنین نخستین اثر داستانی اسطیری نام دارد که مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه با رویکردهای اجتماعی و روانشناختی است. تخران سال ۹۲ توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر شد. 🔗 شما‌ می‌توانید از طریق سایت ادب بوک رمان «وقتی خورشید خوابید» را تهیه کنید: adabbook.com/وقتی-خورشید-خوابید ☑️ @ShahrestanAdab
🔻عرض تسلیت خدمت جناب آقای سیدمهدی طباطبایی ▪️بانهایت تأسف و تأثر باخبر شدیم پدر گرامی دکتر #سیدمهدی_طباطبایی، دار فانی را وداع گفته است. مؤسسه شهرستان ادب و شاعران همراه با این مجموعه، این ضایعۀ دردناک را به آقای طباطبایی و خانوادۀ محترم ایشان تسلیت عرض نموده و برای آن مرحوم از خدای متعال رحمت و مغفرت طلب می‌کند. ☑️ @ShahrestanAdab
🔻گزارش تصویری شب شعر «بر آستان اشک» به همراه رونمایی از مجموعه شعر #صحن_فیروزه سروده #فاطمه_نانی_زاد 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/11036 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻بدرقه (پرونده #ادبیات_جنگ_و_دفاع_مقدس سایت شهرستان ادب را با شعری از #مهدی_مردانی به‌روز می‌کنیم) ▪️گفتم سر آن شانه گذارم سر خود را پنهان کنم از چشم تو چشم تر خود را در بدرقه‌ات خانۀ ما کرب‌وبلا شد بوسیدمت آن‌سان که حسین اکبر خود را تا پر بکشی از دل این خاک به افلاک بر شانۀ تو دوخته بودم پر خود را... عشق آمد و آغوش مرا از تو تهی کرد تا پُر کند از خون دلم سنگر خود را من سوختم از صبر ولی عشق جلا داد با خونِ جگرگوشۀ من گوهر خود را مفقودالاثر باش ولی رسم وفا نیست پنهان کنی از چشم پدر پیکر خود را عمری‌ست محرم به محرم نگرانم شاید سر نیزه بفرستی سر خود را ☑️ @ShahrestanAdab
🔻سفر از سرزمین «خود» | یادداشتی بر رمان اثر میلان کوندرا (به قلم ) ▪️«...در این رمان، به خواننده نشان می‌دهد که تغییر هویت و تبدیل به دیگری شدن بیش از آن که به خود فرد آسیب بزند، به محبوبش لطمه می‌زند و درست به همین خاطر است که از آغاز، ژان مارک از تغییر کردن شانتال وحشت دارد؛ زیرا که او دلباختۀ همان صورتی شده که به او نشان داده شده، به آن جذب شده، اعتماد کرده و رازهای دل گفته است، نه آن صدها صورتی که درون شانتال نهفته و بالقوه در او زیست می‌کنند. چه بسا که صورت‌های نهفته، دافعه‌های بی‌شماری هم برای ژان مارک داشته باشند. چنانچه که در داستان وقتی ژان مارک از زبان خواهر شوهر سابق شانتال می‌فهمد که او در زندگی پیشینش چطور رفتار می‌کرده، چندشش می‌شود...» 🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11038 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻«از خط مقدم تا قلب تهران» | گفتگوی ویژۀ شهرستان ادب با مجید قیصری (پرونده‌پرترۀ ) ▪️«...من تحقیقی بسیار مفصل دربارۀ دوره سی‌وچهار روزۀ سقوط خرمشهر انجام دادم. قصه از شهریور ۵۹ شروع می‌شود. فیش‌برداری کردم و یک‌نقشۀ کالک از کوچه‌های خرمشهر و پل و مسجد جامع و کتابخانه را در اتاقم کشیده بودم. جزئیات نهرهای مختلف و پادگان دژ و جادۀ آبادان و جادۀ خرمشهر را هم ترسیم کرده بودم. حدود ۲۰۰ صفحه نوشته و فصل‌بندی کرده بودم. یک‌مرتبه به خاطره‌ای برخورد کردم. این که یکی از فرماندهان ارتش در اوایل جنگ، بدون امریه و گرفتن دستور و با هدف کمک به مردم عادی، به خرمشهر می‌رود و با نیروهای عراقی مقابله می‌کند؛ تا این که از سوی ارتش به دلیل ترک‌کردن پستش و اقدام خودسرانۀ خود احضاریه‌ای دریافت می‌کند، اما این فرمانده و تکاور در نهایت غیرتمندی به اسارت گرفته می‌شود. خواندن این خاطره و غیرتمندی مردمان روزگار جنگ که حتی از پست و مقام خود گذشتند، مرا بسیار تکان داد. این قصۀ ضیافت به صرف گلوله است که سپس از اسارت برگشته و درصدد است دوباره مردم را در خانه‌اش جمع کند...» 🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11027 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻چه کِیفی دارد! (پرونده #ادبیات_جنگ_و_دفاع_مقدس سایت شهرستان ادب را با شعری از کتاب #نامت_را_بگذار_وسط_این_شعر سروده #محمدرضا_شرفی_خبوشان به‌روز می‌کنیم) ▪️از تارهای خاکی از پودهای خاکی از روی جیب سینه‌ات از قرآن کوچک و از لابه‌لای «لاتحسبّن الّذين قَتلوا...» از «فی سیبل الله» از «امواتا» از زیر پیراهنِ سفید و از بوی تشت و بند رخت حیاط بی‌بی از بوی صابون تنت گذشتم. «بَل احياءُ» شدم و آمدم از پوستت از زیر دنده‌ات توی قلبت نشستم. صدای «عند ربّهم یرزقون» می‌آمد. ماندم و همچنان و هنوز گوش می‌دهم. راستش، چه کیفی دارد گلوله‌ی تو شدن! ☑️ @ShahrestanAdab