🔻ناقهی صالح | یادداشتی بر مجموعهداستان #گوساله_سرگردان به قلم #پری_رضوی
(پروندهپرترۀ #مجید_قیصری)
▪️«جنگ هنوز ادامه دارد تا وقتی که دختری از فراق پدرش غمگین است. تا وقتی که زنی فقط با خاطراتش زندگی میکند و مردی بخاطر اثرات جنگ باید تا آخر عمر دارو یا مواد استفاده میکند تا معلولیتش را تحمل کند. شاید با دیدن اسمش مجموعه داستان گوسالهی سرگردان نوشتهی مجید قیصری که انتشارات افق چاپ کرده، به راحتی متوجه محتوای کتاب نباشیم و شاید با خواندن یا شنیدن اسم کتاب تداعی معنای قصهی قوم ثمود و حضرت صالح در ذهنمان نقش ببندد. مگر با دیدن اسم نویسنده که بخاطر تجربهاش در عرصهی جنگ اسم خود را در زمره کتابهای ادبیات دفاع مقدس به خوبی رقم زده است. قیصری در این مجموعه خیلی ساده و عریان و بیطرفانه آنچه در جنگ موجود است و زوایای دید آدمها را به جنگ راحت نشان داده است. مخصوص اینکه توانسته با ایجاز به موقع خطهای سفیدی در کتاب جا بگذارد و از خواننده در شکلگیری داستان مشارکت بطلبد...»
🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11033
☑️ @ShahrestanAdab
🔻«وقتی خورشید خوابید» تازهترین رمان مجید اسطیری منتشر شد
▪️#وقتی_خورشید_خوابید عنوان دومین رمان #مجید_اسطیری است که به فاصله کمی از رمان اول او منتشر شدهاست.
رمان «وقتی خورشید خوابید» که هفته گذشته از طرف نشر سوره مهر وارد بازار کتاب شد داستانی جنایی – پلیسی است که در سالهای ابتدایی دهه ۴۰ میگذرد.
اسطیری در رمان «وقتی خورشید خوابید» از ظرفیتهای ژانر جنایی–پلیسی استفاده کرده تا داستانش را در یک بستر روستایی روایت کند. یک بازجوی با سابقه برای بررسی یک پرونده خاص به یک روستای دورافتاده اعزام میشود. دختر یکی از مقامات ارشد ارتش در لباس سپاهی دانش به این روستا رفته و حالا قتلی رخ داده که باید راز آن کشف شود. این رمان از حدود رمان ژانر فراتر میرود و از مناظر مختلف به ماجرای پیچیده این روستا نگاه میکند.
رمان قبلی مجید اسطیری با نام #رمق که سه ماه پیش به همت انتشارات شهرستان ادب راهی بازار نشر شد در بستر مسابقات فوتبال جام ملت های آسیا در سال ۱۳۴۷ میگذرد. حضور تیم فوتبال اسرائیل در ایران فرصتی برای جوانان انقلابی به وجود آورده تا اعتراضشان به جنایات رژیم اشغالگر قدس را نشان دهند و قهرمان رمان «رمق» یکی از این جوانان است.
همچنین نخستین اثر داستانی اسطیری #تخران نام دارد که مجموعهای از داستانهای کوتاه با رویکردهای اجتماعی و روانشناختی است. تخران سال ۹۲ توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر شد.
🔗 شما میتوانید از طریق سایت ادب بوک رمان «وقتی خورشید خوابید» را تهیه کنید:
adabbook.com/وقتی-خورشید-خوابید
☑️ @ShahrestanAdab
🔻عرض تسلیت خدمت جناب آقای سیدمهدی طباطبایی
▪️بانهایت تأسف و تأثر باخبر شدیم پدر گرامی دکتر #سیدمهدی_طباطبایی، دار فانی را وداع گفته است.
مؤسسه شهرستان ادب و شاعران همراه با این مجموعه، این ضایعۀ دردناک را به آقای طباطبایی و خانوادۀ محترم ایشان تسلیت عرض نموده و برای آن مرحوم از خدای متعال رحمت و مغفرت طلب میکند.
☑️ @ShahrestanAdab
🔻بدرقه
(پرونده #ادبیات_جنگ_و_دفاع_مقدس سایت شهرستان ادب را با شعری از #مهدی_مردانی بهروز میکنیم)
▪️گفتم سر آن شانه گذارم سر خود را
پنهان کنم از چشم تو چشم تر خود را
در بدرقهات خانۀ ما کربوبلا شد
بوسیدمت آنسان که حسین اکبر خود را
تا پر بکشی از دل این خاک به افلاک
بر شانۀ تو دوخته بودم پر خود را...
عشق آمد و آغوش مرا از تو تهی کرد
تا پُر کند از خون دلم سنگر خود را
من سوختم از صبر ولی عشق جلا داد
با خونِ جگرگوشۀ من گوهر خود را
مفقودالاثر باش ولی رسم وفا نیست
پنهان کنی از چشم پدر پیکر خود را
عمریست محرم به محرم نگرانم
شاید سر نیزه بفرستی سر خود را
☑️ @ShahrestanAdab
🔻سفر از سرزمین «خود» | یادداشتی بر رمان #هویت اثر میلان کوندرا
(به قلم #فرشته_اثنی_عشری)
▪️«...در این رمان، #میلان_کوندرا به خواننده نشان میدهد که تغییر هویت و تبدیل به دیگری شدن بیش از آن که به خود فرد آسیب بزند، به محبوبش لطمه میزند و درست به همین خاطر است که از آغاز، ژان مارک از تغییر کردن شانتال وحشت دارد؛ زیرا که او دلباختۀ همان صورتی شده که به او نشان داده شده، به آن جذب شده، اعتماد کرده و رازهای دل گفته است، نه آن صدها صورتی که درون شانتال نهفته و بالقوه در او زیست میکنند. چه بسا که صورتهای نهفته، دافعههای بیشماری هم برای ژان مارک داشته باشند. چنانچه که در داستان وقتی ژان مارک از زبان خواهر شوهر سابق شانتال میفهمد که او در زندگی پیشینش چطور رفتار میکرده، چندشش میشود...»
🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11038
☑️ @ShahrestanAdab
🔻«از خط مقدم تا قلب تهران» | گفتگوی ویژۀ شهرستان ادب با مجید قیصری
(پروندهپرترۀ #مجید_قیصری)
▪️«...من تحقیقی بسیار مفصل دربارۀ دوره سیوچهار روزۀ سقوط خرمشهر انجام دادم. قصه از شهریور ۵۹ شروع میشود. فیشبرداری کردم و یکنقشۀ کالک از کوچههای خرمشهر و پل و مسجد جامع و کتابخانه را در اتاقم کشیده بودم. جزئیات نهرهای مختلف و پادگان دژ و جادۀ آبادان و جادۀ خرمشهر را هم ترسیم کرده بودم. حدود ۲۰۰ صفحه نوشته و فصلبندی کرده بودم. یکمرتبه به خاطرهای برخورد کردم. این که یکی از فرماندهان ارتش در اوایل جنگ، بدون امریه و گرفتن دستور و با هدف کمک به مردم عادی، به خرمشهر میرود و با نیروهای عراقی مقابله میکند؛ تا این که از سوی ارتش به دلیل ترککردن پستش و اقدام خودسرانۀ خود احضاریهای دریافت میکند، اما این فرمانده و تکاور در نهایت غیرتمندی به اسارت گرفته میشود. خواندن این خاطره و غیرتمندی مردمان روزگار جنگ که حتی از پست و مقام خود گذشتند، مرا بسیار تکان داد. این قصۀ ضیافت به صرف گلوله است که سپس از اسارت برگشته و درصدد است دوباره مردم را در خانهاش جمع کند...»
🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11027
☑️ @ShahrestanAdab
🔻چه کِیفی دارد!
(پرونده #ادبیات_جنگ_و_دفاع_مقدس سایت شهرستان ادب را با شعری از کتاب #نامت_را_بگذار_وسط_این_شعر سروده #محمدرضا_شرفی_خبوشان بهروز میکنیم)
▪️از تارهای خاکی
از پودهای خاکی
از روی جیب سینهات
از قرآن کوچک و
از لابهلای «لاتحسبّن الّذين قَتلوا...»
از «فی سیبل الله»
از «امواتا»
از زیر پیراهنِ سفید و
از بوی تشت و بند رخت حیاط بیبی
از بوی صابون تنت
گذشتم.
«بَل احياءُ» شدم و
آمدم
از پوستت
از زیر دندهات توی قلبت نشستم.
صدای «عند ربّهم یرزقون» میآمد.
ماندم
و همچنان و هنوز
گوش میدهم.
راستش، چه کیفی دارد
گلولهی تو شدن!
☑️ @ShahrestanAdab
🔻پربازدیدترین مطالب سایت شهرستان ادب در شهریورماه ۱۳۹۸ در حوزههای مختلفِ شعر و داستان به ترتیب میزان بازدید از این قرارند:
▪️یادداشت #آزاده_جهان_احمدی بر رمان #پس_از_بیست_سال
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10923
▪️نینامه | بازخوانی شعر عاشورایی #قیصر_امین_پور
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10985
▪️آقای خوب ما | معرفی کتابهای عاشورایی برای کودکان و نوجوانان
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10968
▪️شعر متأثر از جهان بینی شاعر است | گزارش روز چهارم اردوی #آفتابگردان_ها
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10943
▪️کنار علقمه | شعری از #حسین_دارند برای «حضرت ابالفضل»
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10996
▪️«وداع با علی اکبر» به روایتِ #سیدمهدی_شجاعی» | از کتاب #پدر_عشق_و_پسر
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10994
▪️کربلاست | شعری از #مریم_سقلاطونی
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10966
▪️نماهنگ #قاب_آه ویژه محرم منتشر شد
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10986
▪️بزم ضیافت | شعری عاشورایی از حجتالاسلام #نیر_تبریزی
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10969
▪️مروری بر ۱۲ ترانۀ ماندگار از #محمدعلی_بهمنی
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10486
#پربازدیدترینها
☑️ @ShahrestanAdab
🔻«رضایتنامه» به روایتِ #محمد_رودگر | از کتاب #دیلمزاد
(سیامین صفحه از #یک_صفحه_خوب_از_یک_رمان_خوب)
▪️«او همچنان بر این عقیده بود که یک فرزند شهید را باید از همه گونه خطر احتمالی، دور نگه داشت:
- تا رضایتنامه نیاری، از جبهه خبری نیست!
چند روز بعد، خبر آورد که باید به یک اردوگاه آموزشی در کردستان اعزام شویم. دادِ همه بلند شد که مگر ما آموزش ندیدهایم و... . حاجی توضیح داد که این آموزش، حسابش از قبلیها جداست؛ مخصوص نفوذیها و خطشکنها و تکاورهاست. روز اعزام را هم مشخص کرد.
رفتم خانه و افتادم به دست و پای مادرم. هرچه عز و جز کردم، به خرجش نرفت...»
🔗 متن کامل این صفحه را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11042
#ادبیات_جنگ_و_دفاع_مقدس
☑️ @ShahrestanAdab
🔻موج بیستوچندساله
(پرونده #ادبیات_جنگ_و_دفاع_مقدس سایت شهرستان ادب را با شعری از کتاب #پرچم_صلح سروده #شهریار_شفیعی بهروز میکنیم:)
▪️سیم خاطرهها که اتصالی پیدا کند
فرش هم میتواند صندلی برقی باشد
شوکی که توی سرت میافتد
میآید
میآید
میرسد به انگشتت
همان که روزی
ماشه را اشاره میکرد
تو هنوز هم سربازی
سرباز گردان ۵۰۷ سوسنگرد
که بعد از نیمهشب
میان نیزارها
روی جعبۀ مهمات
برای شناسایی ایستادهای
رادیو را که باز میکنم
این موج بیستوچندساله رهایت نمیکند
این جا صدای جمهوری اسلامی ایران
میگوید:
هذيانها هر روز مغز مردی را میخورند
میگوید:
صدای جغد تنها عامل ترس مردان میانسال است
میگوید: بیکلاههای دیروز
سرشان بیکلاه نمانده است
میگوید:
جعبهها پر از غنیمت شده
نیزارها بزرگراه
برگرد پدر
تو شناسایی شدی!
🔗 میتوانید این کتاب را از فروشگاه اینترنتی ادببوک تهیه نمایید:
adabbook.com/پرچم-صلح
☑️ @ShahrestanAdab