eitaa logo
شاه سلام علیک ؛ حسین سلام علیک
151 دنبال‌کننده
32 عکس
75 ویدیو
0 فایل
Admin : نوكري كردنِ اين قوم مرا بالا بُرد با گداييِّ حسين مَنسَب شاهي دارم به حسين بن علي پشت و پناهم گرم است اي خدا شكر ، عجب پشت و پناهي دارم. "تبادل و تبلیغ انجام نمی شود"
مشاهده در ایتا
دانلود
این گدا بر سر راهت چقَدَر بنشیند تا به کی شب به تمنای سحر بنشیند رفته بینایی یعقوب دوچشمم٬ یوسف تو بیا تا که غباری به بصر بنشیند نظری کن تو طبیبانه بر این غمزده تا شعله ی آتش این زخم جگر بنشیند من چه میخواهم ازاین عمراگریک روزی قَدَمَت بر سر این دیده ی تَر بنشیند کاش من روز طلوع تو به دنیا باشم آن زمانی که به پای تو قمر بنشیند تاج شاهی نپذیرم به سرم بگذارند بر سرم دست پر از مهرت اگر بنشیند آنقدر منتظر آمدنت خواهم ماند کز مزارم گل نرگس به ثمر بنشیند : دلم چو یوسفِ یعقوب وقت دلتنگی شود هوایی کنعان، عجیب دلتنگم سلام عليكم ورحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
لب اگر خورد به پیمانه بها می‌گیرد سنگ با دست شما حکم طلا می‌گیرد شاهد واقعه سلمانی نیشابور است هرکسی خواست بداندکه کجا می‌گیرد قصه ی شیخ بهایی و حرم ثابت کرد رحمت واسعه ی تو همه را می‌گیرد عشق وارد شدن وقت اذان را دارم که دلم در صف عشاق صفا می‌گیرد قدمش می‌گذرد بی‌خطر از روی صراط هر کسی دست به دامان شما می‌گیرد عالـم آل محمد ز دم توست اگر بیشتر حوزه در اطراف تو پا می‌گیرد قبه ی پادشه طوس چنان کرببلاست که در آن بی بر و برگرد دعا می‌گیرد واقعا پنجره فولاد شفاخانه ی ماست کور می‌آید و فی‌الفور شفا می‌گیرد شاغلم شغل من این است گدایت باشم کارم از برکت الطاف رضا می‌گیرد ارمنی بود مردد که بگیری دستش گفتمش محضر دلدار بیا می‌گیرد فلسفی نیستم اما پی این فلسفه‌ام که چرا هر که ز تو کرببلا می‌گیرد؟ : گفتم که به آهی غم دل با تو بگویم پیش توولی جزبه تماشاچه توان کرد سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، (ع)
دلم برای شماغرق آه وغم شده است نسیم رحمتتان بازشاملم شده است دعای فاطمه در حق من اثر کرده غلامی درِاین خانه قسمتم شده است به قدر دانه ی ارزن کسی مرا نخرید بجزشماچه کسی سایه ی سرم شده است؟ به هرکجا که رَوَم باز پر کشم اینجا کبوتردل من جَلد این حرم شده است کسی که قطره ی اشکی برای تو ریزد به چشم حضرت زهرا چه محترم شده است همین که هر شب جمعه میان بزم عزا رسدکسی به یقین شامل کرم شده است ز کودکی درِ این خانه نوکـری کردم گدایی درِ این خانه عزتم شده است از آن زمان که پدر بین روضه ها بردم غلام کوی ابالفضل، شهرتم شده است خدا کند که بمیرم به پای شش گوشه فقط همین بخداحرف آخرم شده است : 💔 شب جمعه حرم یار چه دیدن دارد گریه های من ِ هجران زده دیدن دارد شب جمعه اسٺ نوایی ز حرم میاید نوحه ی حضرٺ زهراسٺ شنیدن دارد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير،
با کدام آبرویی روزشمارش باشیم عصـرها منتظر صبح بهارش باشیم کاروان سحرش بهـر همه جا دارد تاکه جاهست، چرا گردوغبارش باشیم سالـها منتظرسیصدو اندی مرد است آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم گیرم امروز به ما اذن ملاقاتی داد مرکبی نیست که راهی دیارش باشیم سالـها در پی کار دل ما راه افتاد یادمان رفت ولی درپی کارش باشیم ما چرا، خوبترین ها به فدای قدمش حیف او نیست که ما میثم دارش باشیم اگــر آمــد خبــر رفتـن مــا را بدهیــد به گمانم که بنا نیست کنارش باشیم : 💔 دلمرده ام، قبول، تو اما مسیح باش یک جمعه هم زیارت اهل قبور کن سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، آدینتون معطر بنام
یک وقت زخانه ات جوابم نکنی با لفظ برو خانه خرابم نکنی می ترسم از آن لحظه که روز عرصات در زمره ی نوکران حسابم نکنی پیش نظر سینه زنانت محشر بیچاره ی رو سیه خطابم نکنی نزدیکی درب دوزخ آقای بهشت با بستن پلک خود عذابم نکنی سوگند به جان مادرت ای آقا شرمنده ی روی بوترابم نکنی فردای قیامت سر حوض کوثر با هرم نگاه خویش آبم نکنی ای ساقی تشنه لب دلت می آید مهمـان پیاله ای شـرابم نکنی؟ : 💔 از ما و از خدای تو بر پیکرت سلام صدها سلام بر سر از تن جدا حسین سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
میشوم نقاش وازرخساردلبر میکِشم از کبودی رخ دلدار حیدر میکشم غنچه ای رامیکِشم زخمی به زیر دست و پا رَد خونی روی بال یک کبوتر میکشم باغ را لبریز آتش میکشم وقت غروب باغبان را هم کنار حلقه ی در میکشم آشیانی میکشم لبریز یاس و نسترن بعدازآنهم چهره ای ازیاس پرپر میکشم رنگ نیلی میزنم بر صفحه ی آلاله ها مرتضی را آن میان بی یارو یاور میکشم یکطرف هیزم فراهم بودومردم حمله ور یکطرف روی زمین تصویر مادر میکشم چادرخاکی کشیدم درهمین حال و هوا بعدازآنهم معجری ازجنس کوثر میکشم چادری خاکی شد اماحنجری خونی نشد از همینجا روی دفتر نقش دیگر میکشم میروم درگوشه ی گودال و بابغض قلم خنجری راتشنه ی رگهای حنجر میکشم حنجری را نامرتب کرده ضرب نیزه ها درپی این نیزه هاغمدیده خواهر میکشم دختری را میکشم مشغول نجوا با پدر حال اورازخمی وبیتاب ومضطر میکشم : افتاده ام‌ به پات،بمان،جان من بمان رحمی بکن به گریه ی اطفال زار من سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
ماجرای کوچه چشمان ترم را زخم کرد آه از دردی که قلب مضطرم را زخم کرد آتش این زهر، آبی روی آتش بوده است آتشی دیگر دل شعله ورم را زخم کرد روضه‌خوانی میکنم هرروز وشب درخلوتم روضه ی سنگین مادر حنجرم را زخم کرد این مصیبت‌نامه را جز من نمیداند کسی دست نامردی رسید و باورم را زخم کرد حوریه حتی نسیمی بررخش دارد ضرر باد گلبرگ گل پیغمبرم‌ را زخم کرد سالها گریان داغ ضربت یک سیلی ام ضربه ای محکم که روی‌مادرم را زخم کرد با شتاب و ناگهانی رد شد از روی سرم این مصیبت بود از پا تا سرم را زخم کرد آنقدر گفتم به جای مادرم من را بزن این تقلا کردنم بال و پرم را زخم کرد عرش هم آنروز از غصه تلاطم کرده بود مادرم درکوچه راه خانه را گم کرده بود : 💔 آقا ميان كوچه چه ديدى كه بعد از آن وقت عبـور، هر قدمت فـرق مى كـند؟ سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير،
قبل هجران تو آقا ما به هجران رفته ایم خودسرانه کو به کو دنبال شیطان رفته ایم یکهزاروسیصدوچندیست غیبت خورده ایم تو تماماً حاضری و ما به هجران رفته ایم منتظَر هستی و عالم منتظِر بر دیدنت قرنها این جاده را با چشم گریان رفته ایم سیصدواندی نشد یارت شویم از این همه با تأسف ما همه در چاه عصیان رفته ایم ادعای شیعگی داریم اما در عمل برخلاف گفته های شاه خوبان رفته ایم حال مااین است، فکری کن به حال ما خودت ما به دنبال گنه بسیار ارزان رفته ایم غیرتو برهرکه دل دادیم خسران دیده ایم برخلاف مِیلتان با این و با آن رفته ایم حیف شد، قبلا تو بودی بهترین معشوق ما حال جای تو سراغ نفس، آسان رفته ایم خوب یا بد،هرچه هستیم آخرش مال توایم سالیانی می شود آقا به دنبال توایم : خون می‌چکد از دیده در این کنج صبوری این صبرکه من میکنم افشردن جان است سلام عليكم ورحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
من بیدل آمدم که تو دلدار من شوی  غمدیده آمدم که تو غمخوار من شوی شادم که در حریم تو افتاده بار من  آیا شود ز لطف خریدار من شوی خود را ز راه دور کشاندم به کوی تو  دل خسته آمدم که مددکار من شوی هر طور راحتی، بزن، اما نمی روم  این بار آمدم که فقط یار من شوی من ورشکسته ی گنهم، می شود شبی  یوسف شوی و گرمی بازار من شوی عمرم به باد رفته به داد دلـم برس  من آمدم که مونس من یار من شوی آقاییم همیشه ز سلطانی شماست  یک عمر نوکرم که تو سالار من شوی خوانم میان صحن تو تا روضه ی حسین  گویا که از وفا تو گرفتار من شوی پیچیده باز در حرمِ تو صدای من  دست شماست روزیِ کرب و بلای من : به خراسان ببری یا نبری حرفی نیست تو نگیر از منِ دلخسته رضا گفتن را سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، (ع)
شبهای جمعه بیقرارم، روضه میخوانم با چشمهای اشکبارم روضه میخوانم گاهی برای این دلِ عاصیِ هرجایی گاهی برای روزگارم روضه میخوانم طعنه زدندوبغض کردم، آمدم هیئت باهیچکس کاری ندارم، روضه میخوانم من جزدرِاین خانه جایی رونخواهم زد وقتی گره خورده ست کارم روضه میخوانم از داغهای کـربلا آشوبم و بیتاب دل رابه پرچم می سپارم،روضه میخوانم یکروز میمیرم از این بغض ِ بلاتکلیف بالا سرِ سنگِ مزارم روضه میخوانم حتی در آن بهبوهه ی تاریکیِ قبرم آنجا که خیلی در فشارم روضه میخوانم جانم فدای آن امامی که نگاهش گفت: جان داده بین شعله یارم، روضه میخوانم میگفت ، پس از تو گوشه ی خانه زل میزنم بر ذوالفقارم روضه میخوانم : 💔 تا کی به تو از دور ســــلامی برسانم جان بی تو به لب آمده، ای پاره ی جانم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير،
این دل از دیوانه های دیرباز زینب است حکم مجنونی این دل با جواز زینب است بی نیازم از تمام خلق، تا با زینبم خوش به حالم که دلم غرق نیاز زینب است او بخواهد، خون من گردد حلال حُرمتش اختیار جان من در امتیاز زینب است ای کسی که در پی تربت بگردی روز و شب اصلِ تربت، گَردی از چادر نماز زینب است انتهای قله ی عشق است، این بانوی عشق پرچم سرخ حسینی بر فراز زینب است ابتدای سوره ی مریم بود شرح غمش کاف و ها و یا و عین و صاد، راز زینب است شرط ضمن عقد او، خورده گره با کربلا دستباف مادرش هم در جهاز زینب است می نوازم نای دل را در نوای حزن او نی نوای در نوای حزن، ساز زینب است یک اشاره بهر رگبار دو چشمم کافی است بسکه این چشمِ حسینی، روضه باز زینب است روی تلِّ غم ندا سر داد، با صوتی حزین تلّ خاک کربلا هم "غم نواز" زینب است : (س) مردی و مردانگی با توست ای چادر به سر بعد اربابم حسین نعم الأمیری عمه جان سلام عليكم ورحمة الله،صبحتون بخیر، ولادت با سعادت قهرمان فصاحت و بلاغت، مظهر مهربانی و عطوفت، عقیله‌ی بنی هاشم، حضرت زینب کبری (س) و روز پرستار مبارک باد.
آواره ی عشقیم و غم خانه نداریم بلبل صفتیم و هوس لانه نداریم آنقدر خمار گل خوشبوی حسینیم کز شدت مستی غم میخانه نداریم در عشق چنان سوخته بال و پرمان که دیگر خبر از ناله ی پروانه نداریم آنقدر ز خود بیخود و غرقابه ی عشقیم کز فرط جنون کار به دیوانه نداریم تا کشته ی تیغ سر ابروی حسینیم ما میل به اعجاز مسیحانه نداریم تا کرب و بلا قبله ی مردان خداجوست دیگر هوس کعبه و بتخانه نداریم قلاده به گردن بنمائیم که پُستی والاتر از این منصب شاهانه نداریم بگذار به مجنونی ما جمله بخندند ما واهمه از طعنه ی بیگانه نداریم : 💔 تیغ مژگان به کَفَت گیر و سرم را تو بزن ای فدای سر تو، جان من و اجدادم سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
این روزها مردم تو را بیمار می­بینند حال و هوای خانه­ ام را تار می­بینند آنها که این مدت نپرسیدند حالت را حالا تورابا خواهش و اصرار می­بینند بدبین ­ترین­ها هم خیالش را نمی­کردند روزی تو را بین در و دیوار می­بینند دیوارهای خانه بیش ازپیش می­سوزند وقتی تورا سرگرم استغفار می بینند فرزندهایم خیره بر طرز نماز تو درسجده رفتن­هات رادشوار می­بینند هرچیز جز بیماری ­ات را تاب می­آرند هی دست برپهلوی خودنگذار، می­بینند کمتر صدا کن فاطمه، آرام جان من همسایه­ ها از ناله­ ات آزار می­بینند : رفته رفته کارمن داردبه خواهش می‌کشد التماست می‌کنم،چیزی نمی‌خواهم، بمان سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
بر شانه می‌آورد تا بانو نیافتد آرام تا این شمع از سوسو نیافتد پروانه بود و دورِ مادر چرخ میزد حتی نگاهی بر جلالِ او نیافتد تا دید میآید حرامی سویشان گفت ای کاش راهِ نانجیب این سو نیافتد خیلی حواسِ مجتبیٰ جمع است اینجا زخمی دگر این دفعه بر بازو نیافتد وقتی که زد سیلی تقلا کرد طفلی یعنی اگر اُفتاد هم با رو نیافتد پهلویِ او تازه شکسته بود اُفتاد اما نشد بر خاک از پهلو نیافتد ای کاش دیوارِ گذر،احساس هم داشت ای کاش جایِ سنگ بر اَبرو نیافتد یکروز در گودال هم می‌گفت مادر زینب بیا از رویِ زین با رو نیافتد قاتل رسید و مادرش فریاد می‌کرد ای کاش بر این سینه با زانو نیافتد ای کاش آبی رویِ این لبها بریزد یا اینکه دستش بر سرِ گیسو نیافتد : 💔 حسنی هستم و از حشر چه باکی دارم؟ که سروکار غلامان با زهـراست سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير،
دلگیرم از زمانه بیا مهربان من بر لب رسیده از غم ایّام جان من دنیا مرا به بند اسارت کشیده است رنگ قفس شده همه ی آسمان من عمرم به سر شد و نشدم آنچه خواستی باران شرم می چکد از دیدگان من عشّاق را به رنج و بلا آزموده اند ای وای اگر بود امتحان من دستی بگیر تا نرود نوکری ز دست هجران تو ببین که بریده امان من در عالم خیال شدم با تو همسفر تعبیر شد اگر سحری، داستان من شبگرد فاطمه، شب جمعه برای تو شبهای چارشنبه ی هفته از آن من یک شب به خاطر سفر کربلای تو یک شب به خاطر سفر جمکران من با خود ببر مرا سحر جمعه کربلا تا تلّ زینبیه شوی روضه خوان من با یک نگه برای دلم فتح باب کن گردم فدائی تو، امام زمان من : آرامش شب دوباره بر می گردد خورشید سحر سواره بر می گردد با سیصد و سیزده طلوعی دیگر آن صبح پر از ستاره بر می گردد سلام عليكم ورحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
معمار می شوی و بنای تو می شوم مانند یک ضریح برای تو می شوم قلب مرا به پای ضریح ات گره بزن بیمارم و دخیل شفای تو می شوم بالم به بام هیچ کسی پر نمی دهد تا یا کریم صحن و سرای تو می شوم حتی کنار کعبه تو را می دهم نشان قبله توئی و قبله نمای تو می شوم میلت اگر کشید ضمانت کنی مرا آهوی باوفای وفای تو می شوم روزی اگر بناست فدای کسی شوم سوگند می خورم که فدای تو می شوم ناراحتم خدای نکرده ولم کنی من تازه دارم از فقرای تو می شوم شبهای قبر منتظرم ایها الرئوف بیهوده نیست اینکه گدای تو می شوم دست مرا برای گدایی نوشته اند رزق مرا امام رضایی نوشته اند : اگر سلطان توئی دیگر ابایی نیست می گویم که من یک شاعر درباری ام مداح سلطانم سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، (ع)
ما سائلِ غَمیم بدنبال ماتَمیم درروزچندبارسَرِسفره یِ غمیم بالاى بامِ خانه تورا جار میزنیم زهرااگر قبول کند مثل پرچمیم مابین گریه فاطمه سرمیزند به ما فرقى نمیکند که زیادیم یا کمیم ما را اگر غلام سیاه آفریده اند خیلى شبیه رخت سیاه مُحَرّمیم هم تو کنار مایی و هم ما کنار تو یعنى هنوزهم که هنوزاست با همیم امروزپاى روضه یِ توگریه مى کنیم فردا شریک حج رسول مُکَـرّمیم هنگام گریه قطره به قطره تَبَرُّکیم هنگام گریه آب فراتیم، زمزمیم با تودراین زمینِ خداآشنا شدیم ممنون آن گناهِ نخستینِ آدمیم مارا بخر، ضرر بده اصلا، چه میشود؟ خوبیم یا بدیم همینیم دَرهَمیم واى ازکسى که پیرشدوکربلا نرفت ما کربلا نرفته فقیر دو عالمیم گریه بده وگرنه ازینجا نمیرویم ما سائلِ غَمیم بدنبال ماتمیم : 💔 در بین خَلق شُهـره شدم من به نام تو شرمنده ام که موجب بدنامیَت شدم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير،
باز در شهر رسیدی و نفهمید کسی آشنایی طلبیدی و نفهمید کسی درد این است که ما مدعی هجرانیم درد هجران تو چشیدی و نفهمید کسی غافل از چشمِ خدا بین تو مستیم همه فعل ما را همه دیدی و نفهمید کسی بی حیاییم و به جای همه ی ما آقا لبت از شرم گزیدی و نفهمید کسی هر سحر توبه به جای همه ی ما کردی جور یک شهر کشیدی و نفهمید کسی بارها وقت زمین خوردن ما با عجله بهـر امـداد دویدی و نفهمید کسی چه شد آخر وسط روضه ی ما غوغا شد؟ به گمانم که رسیدی و نفهمید کسی هر زمان روضه گرفتیم برای زهرا سرِمان دست کشیدی و نفهمید کسی صبح و شب گریه برای غم مادر کردی مثل یک شمع چکیدی و نفهمید کسی دیده ای واقعه را... آجرک الله آقا شاهد قتلِ شهیدی و نفهمید کسی : 💔 زنده ام تنها به شوق دیدن روزی که تو میکـشی آتش به جان قاتلان مـادرت سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، آدینتون معطر بنام
آخرین نافله های سحرت کشت مرا درددل کردن توباپدرت کشت مرا ای قیامت قدوبالات، قیامت کردی این چه حالیست،هلال کمرت کشت مرا نبض من باتپش قلب توهمسو گشته غصه داری دل پرشررت کشت مرا فاطمه،عمق نگاه تو زغم لبریز است غربت مخفی چشمان ترت کشت مرا همسفر،لحظه ی معراج تونزدیک شده دردمندانه وداع سفرت کشت مرا ای پرستوی بهشتی مدینه اینکه سوزانده عدو بال وپرت کشت مرا فاتح خیبرم و صاحب تیغ دو سرم غصه ی کوچه واشک پسرت کشت مرا یاس نیلی شده ی گلشن توحیدی من گل زخمی که نشاندی به برت کشت مرا اولین دادرسی صف محشر از توست دادخواهی تو از دادگرت کشت مرا : 💔 دست ازقتل علی بردارزهراجان بمان ای علمدار خمیده،باز درمیدان بمان سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، شهادت ام ابیها حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها، صدیقه ی طاهره بر شما تسلیت باد😭🏴
سرنوشت آن گل پرپر نمیدانم چه شد شرح این خون گریه راآخر نمیدانم چه شد احترامش راپدرخیلی سفارش کرده بود آن سفارشهای پیغمبر نمیدانم چه شد روزگاری مرغ عشقی این حوالی خانه داشت آشیانش سوخت، بال و پر نمیدانم چه شد چند نامرد آمدند و هیزمی آماده شد در که کلاًسوخت،میخ درنمیدانم چه شد بعدازآن سیلی که چون طوفان به رخسارش وزید حالت گلبرگ نیلوفر نمیدانم چه شد شدفدک سیراب ازسرچشمه ی پهلوی او لاله های رسته بر بستر نمیدانم چه شد موی مادرراکه میدانم شده ازغم سپید گیسوی بی شانه ی دخترنمیدانم چه شد دستهای شوهرش زخمی شد از ردّ طناب ریسمان برگردن حیدر نمیدانم چه شد هیچ کس قبرشریفش رانمیداند کجاست آخرِ این قصه را دیگر نمیدانم چه شد : نیمه شب چون فاطمه در خاک شد سینه ی شاهد از این غم چاک شد سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
چه خوب می شود از خواب سر که برداری تمام غصه ی خود را کنار بگذاری برای مادرت اینبار خانه امن شود نه میخ باشد و آتش نه در نه آزاری نه کوچه ای که ببندند راه را بر تو نه ضربه ای که بکوباندت به دیواری خدا کند که نبینی به خواب هم حتی مصیبتی که چشیده حسن به بیداری : 💔 مادرم خورد زمین و جگرم تیر کشید از غم بال و پرش، بال و پرم تیر کشید سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير،
هم صحبت شبهای زمستانی دلهاست چشمان سیاه تو که مثل شب یلداست باید به خداوند تو تبریک بگویم اوج هنرش دررخ زیبای تو پیداست تنها نه دل من که دل ایل و تبارم سرگشته و آشفته ی آن زلف چلیپاست ای کاش بدانند همه مردم عالم بعدازتوخزان چلّه نشین دل دنیاست پایان غزل بوسه ای از دست تو گیرم دیوان غزلهای خداوند همینجاست یک بیت دگر نیز نوشتم که بگویم یک مرد،هزاروصدواندیست که تنهاست : از تو هـوس نگاه دارد دل من چشمی به در و به راه دارد دل من تا کی به فراق تو صبوری؟ برگرد آقـااا، به خدا گناه دارد دل من سلام عليكم ورحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
بر هر کسی اذنِ دُخُولِ مَرقَدش داد پر داد و پروازی به گِردِ گُـنبدش داد هر زائری شد خاک ره یا خاکبوسش از خاک بر افلاک بُرد و مَسندَش داد از دور هم بر او سلامی داد هر کس هم پاسُخِ او را رضا، هم احمدش داد رِندی طلب میکرد روزی ،روزی از او او روزیّ تا روز محشر مُمتدش داد برهرکه شرحی ازقیامت خواست کافیست یا شرحی ازچشمِ رضا،یا از قدش داد برآنکه مشمول دعـای مـادرش شد اِذنِ بدونِ اِذن، رفت و آمدش داد سوغاتی از او خواستم شیرینتر از عشق سوهانِ قُـم با زعفـرانِ مشهدش داد : اینجا عجیب طعم هوا فرق می کند اصلا شهـر شمـا فرق می کند وقتی که حج ما فقرا مشهد شماست یعنی که قـبلـه ی فـقـرا فرق می کند سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، (ع)
هروقت یادش می‌کنم، باران می‌آید با بردنِ نامش، به جسمم، جان می‌آید هرکس که درروضه،برایش گریه کرده روزِ قیامت، با لبی خندان می‌آید من قطره اشکی ریختم، او قول داده: هنگامِ مردن، در پیِ جبران می‌آید تا یک قدم برداشتم، من را بغل کرد خیرِ کثیر از سوی او، اینسان می‌آید باید بگویم: خوش به حالِ دردمندان از دستِ پرمهرش، اگر، درمان می‌آید شبهای جمعه، از حریمِ غرقِ نورش بویِ بهشتِ ایزدِ منان، می‌آید از روی نیزه، در جوابِ سنگباران دارد صـدای آیه‌ی قـرآن می‌آید : یارب شب جمعه کربلا غوغاییست شش گوشه، حرم تجلی زیباییست امشب دل هرکه هست در کرب وبلا معلوم شود که رزق او زهـراییست ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير،
بیا که شب ز فراق تو بی سحر مانده بیا که داغ فراق تو بر جگر مانده بیا که دیده ی عالم دگر ندارد تاب ز فرط گریه برای تو بی گوهر مانده الا که یوسف حسنی ز اوج هجرانت هزار حضرت یعقوب بی پسر مانده بیا که رنگ خزان دارد آرزو هامان بیا که باغ امید تو بی ثمر مانده جواب طعنه زنان را دهم به این جمله که یار و صاحب من در ره سفر مانده دل شکسته ی من هستی من زار است تمام هستی من بر سر گذر مانده شفا دهنده به زخم دل شکسته تویی بیا که ناله ی زهرا به پشت در مانده : 💔 ای کاش درکنارحرم، صبح جمعه ای  تو بر گریه کنی، ما برای تو سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، آدینتون معطر بنام