eitaa logo
🍃🌹 مهندس مدافع حرم شهید هادی جعفری🌹🍃
74 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
2 فایل
@Yazinb69armaghan اینجامحفل آسمانی شهیدیست که در سالروز تولدخودوهمزمان با ایام فاطمیه در۳فروردین۱۳۹۴درعراق به شهادت رسید. 👇🌹👇 #جهت_تبادل @ahmadmakiyan14 #یازهرا‌...🌹 #کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری🌷🕊 @shaid_mohands_hadi_jafari65 🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
باز هم چشم به راهم که محرّم برسد بوی اسپند عزایش به مشامم برسد   کاش امسال، محرم به دعای زهرا خبـرآمدن منجی«عج» عالم برسـد 🌹🏴 ....🌹🏴 ....🌹🏴 🌷🕊 @shaid_mohands_hadi_jafari65 🌹🏴 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🌷 شهید حاج قاسم سلیمانی: سلام بر حججی که حجتی شد در چگونه زیستن و چگونه رفتن 🔹فدای آن گلویی که همچون گلوی امام حسین (علیه السلام) بریده شد، و سلام بر آن سری که همچون سر مولای شهیدان دفن آن نامشخص و به عرش برده شد. یا فاطمه زهرا سلام الله علیها✨ 🌹🏴 ....🌹🏴 ....🌹🏴 🌷🕊 @shaid_mohands_hadi_jafari65 🌹🏴 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
آیت‌الله بهجت(ره): مجلس روضه را حساب بکنید که کربلاست. آن آقا بالای منبر می‎گفته است: «[وقتی که] می‎خواهید به روضه بروید، [اگر] از شما سؤال کردند که کجا می‎خواهید بروید، نگویید می‎خواهید بروید روضه، بگویید می‎خواهیم برویم کربلا.» 📚رحمت واسعه، ص٣۴٨ 🌹🏴 ....🌹🏴 ....🌹🏴 🌷🕊 @shaid_mohands_hadi_jafari65 🌹🏴 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🍃🌹 مهندس مدافع حرم شهید هادی جعفری🌹🍃
#کتاب_شهید_چمران 🌹🍃 🌷🕊#زندگی_نامه_و_خاطرات : #شهید_دکتر_مصطفی_چمران فصل دوم ..( قسمت پنجم)🌹🍃
🌹🍃 🌷🕊 : فصل دوم ..( قسمت ششم)🌹🍃 🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین اولی عید بعد از ازدواج بود لبنانی ها رسم دارند که دور هم جمع شوند اما مصطفی ماند توی موسسه ولی غاده با به خانه پدرش فرستاد وقتی غاده برگشت از او پرسید دوست دارم بدانم چرا به خانه پدرم نیامدی؟ مصطفی گفت: الان عید است خیلی از بچه ها رفته اند پیش خانواده هایشان این ها که رفته اند وقتی برگردند برای این دویست سیصد نفری که در مدرسه مانده اند تعریف م کنند که چنین و چنان شد من باید بمانم با این بچه ها ناهار بخورم سرگرم شان کنم که این ها هم چیزی برای تعریف کردن داشته باشند غاده با دلخوری پرسید خوب چرا غذایی که مادرم را فرستادن را نخوردی به جایش فقط نان پنیر؟ مصطفی با لبخند گفت: چون غذای مدرسه نبود غاده گفت: تو که دیر امدی بچه ها نمی دیدند چی خوردی با این حرف غاده مصطفی بغض کرد در جالی که چشم هایش پر از اشک بود گفت بچه ها نمی دیدند خدا که می دید. غاده خیلی دوست داشت به مصطفی اقتدا کند ولی مصطفی دوست داشت تنها نماز بخواند بنابراین به غاده می گفت: نمازت خراب می شود ولی باز هم غاده بعضی از نمازهای واجب را به مصطفی افتدا می کرد می دید مصطفی بعد از هر نماز به سجده می رود صورتش را به خاک می مالد گریه می کند چقدر این سجده ها طول می کشید وسط شب که مصطفی برای نماز شب بیدار می شد غاده طاقت نمی آورد و می گفت: بس است دیگه استراحت کن خسته شدی ولی مصطفی جواب می داد تاجر اگر از سرمایه اش خرج کند بالاخره ورشکست می شود باید سود در بیاورد که زندگی اش بگذرد اگر نماز شب نخوانیم ورشکست می شویم. گاهی اوقات برای پیاده روی شبانه تنها می رفت لب دریا موقع برگشت یک زنبیل را از سنگ های ریز و درشت پر می کرد و با خودش می آورد دنبال سنگ هایی بود که رنگ شان با هم فرق می کرد با همان سنگ ها یک آب نمای زیبا درست کرده بود آب از نزدیک در خانه به یک بلندی می آمد بعد روی آن سنگ ها که خودش جمع کرده بود می ریخت و صدای آبشار می داد آخرش همه آب ها می ریختند توی حوض و از آن جا هم می رفتند سمت باغچه مصطفی نماز شب اش را کنار همان آبشار می خواند. به درخواست امام موسی صدر قرار شده بود هفتاد و پنج هزار بعلبکی برای تظاهرات علیه کارشکنی دولت مسیحی لبنان به صور بیایند. مزدوران دولتی برای آن که مردم به تجمع نرسند همه راه ها جاده ها را از میخ های درشت پر کردند دکتر از همان مدرسه جبل عامل تعدادی تراکتور کشاورزی آورد و شاخه های بزرگ درختان سرو را در دو طرف تراکتور بست تا مثل جارو روی زمین را پاک کند بعد تراکتورها را فرستاد تا راه های منتهی به صور را تمیز کنند و مردم بتوانند به شهر بیایند. 🌷🕊 🌹🍃 ...🌹🍃 ..🌷🕊 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 @shahid_hadi_jafari65 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🍃🌹 مهندس مدافع حرم شهید هادی جعفری🌹🍃
#کتاب_شهید_چمران 🌹🍃 🌷🕊#زندگی_نامه_و_خاطرات : #شهید_دکتر_مصطفی_چمران فصل دوم ..( قسمت ششم)🌹🍃 🌷
🌹🍃 🌷🕊 : فصل دوم ..( قسمت آخر)🌹🍃 🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین انقلاب که شدت گرفت دکتر تصمیم گرفت تا پانصد رزمنده از سازمان امل را تجهیز کند و خود را به وسط معرکه نبرد در ایران برساند دولت سوریه هم دادن امکانات و هواپیما برای انتقال رزمندگان را تقبل کرده بود تا در هر جا که سازمان امل بخواهد رزمندگانش را پیاده کند اما به خواست خدا درگیرهای مسلحانه زیاد طول نکشید و انقلاب اسلامی ایرن با کم ترین خونریزی به پیروزی رسید این طور شد که مصطفی همراه با شماری از جنگاوران امل به ایران برگشت نخسین کلام اش در زمان ورود به وطن این بود چه قدر دلم می خواهد به مادر بگویم یک لحظه خدا را فراموش نکردم آخر بیست و دو سال پیش همان وقت که از ایران به آمریکا می رفت مادرش گفته بود من از تو هیچ انتظاری ندارد الا این که خدا را فراموش نکنی. با حرکت ضد انقلاب به سمت پاوه جنگ وراد مزحله جدیدی شد نیروهای اندک انقلاب به جز پاسگاه ژاندارمری در غرب پاوه زیر نظر شعبانی و خانه پاسداران در وسط شهر که مصطفی خودش در آن جا مستقر بود در هیچ نقطه دیگری حضور نداشتند با غروب خورشید دشمنان از همه طرف پاسگاه را محاصره کردند و حدود چهار صبح آن چنان قتل و غارتی شهر را فرا گرفت که انگار شهر در باتلاقی فرو رفته است و هیچ نیرویی قادر نیست که مهاجمین را از قتل و غارت خانه ها باز دارد چند ماشین با بلند گو در وسط شهر اعلام می کردند هرکس وفاداری خود را به حزب دموکرات اعلام کند در امن و امان است ما فقط آمده ایم که پاسداران و دکتر جمران را سر ببریم. 🌷🕊 🌹🍃 ...🌹🍃 ..🌷🕊 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 @shahid_hadi_jafari65 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 ---~~ 🌴 ...🌴~~---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨همیشه به من می‌گفت که او را از زیر قرآن رد کنم. تصمیم گرفتم تا برای آخرین بار او را از زیر قرآن رد کنم. ✨وقتی تربت امام حسین(علیه السلام) را در قبر گذاشتند و پرچم گنبد حضرت را روی مصطفی انداختند، قرآنم را درآوردم و به عموی مصطفی که داخل قبر بود دادم. گفتم که این قرآن را روی صورت مصطفی بگذارند و بردارند. ✨به محض اینکه قرآن را روی صورت مصطفی گذاشتند، شاید به اندازه دو یا سه دقیقه نشده بود که دهان و چشم مصطفی بسته شد. همانجا گفتم: «می‌خواستی در آخرین لحظه، "عند ربهم یرزقون" بودنت را نشانم دهی و بگویی که شهدا زنده هستند؟ همه اینها را می‌دانم. من با تو زندگی می‌کنم مصطفی» ✍ راوی: همسر شهید 🌷🕊 🌹🍃 ...🌹🍃 ..🌷🕊 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 @shahid_hadi_jafari65 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 ---~~ 🌴 ...🌴~~---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یاس میگوید حسین🕊 احساس میگوید حسین🕊 ساقی لب تشنگان🕊 عباس میگوید حسین🕊 🌷🕊 🌹🍃 ...🌹🍃 ..🌷🕊 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 @shahid_hadi_jafari65 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 ---~~ 🌴 ...🌴~~---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یا ! تو باب‌ الحوائج کوچک حسین (ع) هستی که با انگشتان کودکانه‌ ات گره‌ های بزرگی را می‌گشایی... 🙏 بگشای گره کور این روزهای جهان را ...  السلام علیک یا رقیه بنت الحسین 🌹🏴 ....🌹🏴 ....🌹🏴 🌷🕊 @shaid_mohands_hadi_jafari65 🌹🏴 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
❪بـرایِ رسـیدن به عرفـانِ کامـل دو راه و دو مـکان بیشـتر وجود نـدارد، یا در حرم اباعبـدالله... یا در مـجلس اباعبـدالله..!❫ 🌹🏴 ....🌹🏴 ....🌹🏴 🌷🕊 @shaid_mohands_hadi_jafari65 🌹🏴 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🍃🌹 مهندس مدافع حرم شهید هادی جعفری🌹🍃
❪بـرایِ رسـیدن به عرفـانِ کامـل دو راه و دو مـکان بیشـتر وجود نـدارد، یا در حرم اباعبـدالله... یا در
🌹🍃 🌷🕊 : فصل سوم ..( قسمت اول)🌹🍃 🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین راستی که شب پیش که شب شهادت شب ناامیدی شب شکست و سقوط بود با فرمان امام آن چنان تغییر کرد که شب بعد به شب آرامش، شب امید و شب پیروزی مبدل شد چه کسی می توانست چنین معجزه ای به وجود آورد که از یک شب هولناک و یک نقطه تاریک چنین تحول و تحرکی خلق کند که مبدا جنبش و حرکت و پیش روی به سوی انقلاب راستین اسلامی باشد در این چند روز مصیت می توانم به جرات بگویم که حتی یک قطره اشک نریختم و در برابر سخت ترین فاجعه های منقلب کننده با این که در درون خود گریه می کردم ولی در ظاهر قدرت خود را به شدت حفظ می نمودم تا لحظه ای که در فرمانداری به عکس امام برخوردم یک باره سیل اشکم شروع به ریختن کرد و همه عقده ها و فشارها و ناراحتی ها آرامش یافت و خوب احساس می کردم که فقط یک قدرت روحی بزرگ در یک ابر مرد تاریخ قادر است چنین معجزه ای کند. در جنوب لبنان پیرزنی را دیدم که شوهر و یگانه فرزندش به شهادت رسیده بودند و خانه اش زیر بمباران های اسرائیل ویران شده بود و دیگر چیزی نداشت بر خرابه های خانه خود نشسته بود و دست نیاز به سوی پرودگار خود دراز کرده پیروزی انقلاب اسلامی ایران و سلامت رهبر ارجمند آن را از خدا آرزو می نمود برای این پیر زن در به در مصیبت زده خاک نشین زندگی و آینده شوهر و پسر و خانه و کشورش همه تحت الشعاع انقلاب اسلامی ایران قرار گرفته اند و او می دانست که در برابر این دشمنان خون خوار جبار که از هر طرف او را احاطه کرده اند فقط یک راه نجات وجود دارد و آن پیروزی انقلاب اسلامی ایران است و همه امید خود را به انقلاب ایران دوخته است که راه مبارزه صحیح را علیه دشمن باز کند و این انسان های مستضعف را برای همیشه نجات دهد ... یکی از دوستان نقل می کرد که در یک کشور آفریفایی مسلمانی یقه او را گرفته و با التماس می گفته است شما را به خدا اختلافات داخلی خود را فراموش کنید همه امید و آرزوی ما به انقلاب اسلامی ایران وابسته است و اگر به حال خودتان دلتان نمی سوزد لااقل دلتان به حال ما بدبخت ها بسوزد. 🌷🕊 🌹🍃 ...🌹🍃 ..🌷🕊 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 @shahid_hadi_jafari65 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 ---~~ 🌴 ...🌴~~---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
أَلسَّلامُ عَلى ساکِنِ کَرْبَلآءَ ♥️•° ✨ دلم خوش است ✨ به این لحظه‌های نورانی ✨ سلامِ صبحــــــ، مرا باز کربلایی کرد •• •• صبحتون نورانی به ضریح حسین 🌹🏴 ....🌹🏴 ....🌹🏴 🌷🕊 @shaid_mohands_hadi_jafari65 🌹🏴 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🍃🌹 مهندس مدافع حرم شهید هادی جعفری🌹🍃
#کتاب_شهید_چمران 🌹🍃 🌷🕊#زندگی_نامه_و_خاطرات : #شهید_دکتر_مصطفی_چمران فصل سوم ..( قسمت اول)🌹🍃 🌷
🌹🍃 🌷🕊 : فصل سوم ..( قسمت دوم)🌹🍃 🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین برای بیرون راندن و نابود کردن ضد انقلابیون به کردستان رفته بودم که در آن صبحگاه شوم دوشنبه آن خبر کمر شکن و سهمگین را در دنیایی از بهت و ناباوری شنیدم ایت الله طالقانی در گذشت تمام وجودم به فریاد و شیون در آمد احساس کردم تاریخ با همه لحظاتش به سوگ نشسته است برای او زندان رفتن شکنجه و دیدن و به استقبال شهادت رفتن امری عادی و طبیعی شده بود ساواک او را دستگیر می کند شکنجه می دهد و زیر فشار ایشان را قانع می کند که دیگر به منبر نروند و آیت الله طالقانی می پذیرند ولی به جای اینکه بالای منبر بنشینند در پای منبر می ایستند و فریاد کوبنده خود را طنین انداز می کنند ساواک دوباره ایشان را می گیرد و به ایشان اعتراض می کند مگر قول ندادی به منبر نروی؟ آیت الله طالقانی می گویند آری قول دادم و وفا کردم منبر نرفتم فقط از پایین منبر حرف زدم آیت الله باز هم روانه زندان می شود تا نتیجه این جسارت را بچشد.بار دیگر ساواک در زندان از ایشان می پرسد اخر چرا همیشه آیات توده ای قرآن را تفسیر می کنی؟ مگر ایات قحط است؟ آیت الله طالقانی با تمسخر جواب می دهند آخر قرآن ما آیات شاهنشاهی ندارد چه کنم؟ ما سه نفر بودیم با دکتر چهار نفر ان ها تقریبا چهار صد نفر شروع کردند به شعار دادن و بد و بی راه گفتن می گفتند امریکایی سازش کار لیبرال خائن ... و چند نفر آمدند که دکتر را بزنند مثلا آمده بودیم دانشگاه سخن رانی از در پشتی سالن آمدیم بیرون دنبال مان می آمدند به دکتر گفتیم اجازه بده ادبشان کنیم گفت عزیز خدا این ها را زده دکتر را که سوار ماشین ‌کردیم چند تا از پز و صداهایشان را گرفتیم اوردیم ستاد معلوم نشد دکتر از کجا فهمیده بود امد توی اتاق حسابی دعوایمان کرد نرسيده برگشتیم و رساندیمشان دانشگاه با سلام و صلوات. 🌷🕊 🌹🍃 ...🌹🍃 ..🌷🕊 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 @shahid_hadi_jafari65 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🌹سلام امام زمانم🌹 توصیف قشنگے سٺ در این عالم هستے 💐 تـو عـرش بَـرینے و من از فـرش زمینم آواره نہ! در حسرٺ دیـدار تـو بےشک ویـرانہ ی ویـرانہ ی ویـرانہ تریـنم 🌹تعجیل در ظهور و سلامتی مولا صاحب الزمان عجل الله‌ تعالی فرجه الشریف پنج صلوات🌹 🌤الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌹🏴 ....🌹🏴 ....🌹🏴 🌷🕊 @shaid_mohands_hadi_jafari65 🌹🏴 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🌼 🌼 🌼 ای ڪه روشن شود 💫از نـور تو هر جهان 🌼روشنـــای دل من♥️ 💫حضرتـــ خورشـید اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلَیَّکَ الْفَرَج 🌼 🌹🏴 ....🌹🏴 ....🌹🏴 🌷🕊 @shaid_mohands_hadi_jafari65 🌹🏴 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
♡تو به نظم ڪشاندی پریشانێ دل ࢪا مینشینیم پاۍ عڪس تو دࢪ حسࢪت پروازێ شبیہ تــو ...🥀🥀? 🌹🏴 ....🌹🏴 ....🌹🏴 🌷🕊 @shaid_mohands_hadi_jafari65 🌹🏴 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لالا لالا گل یاسم در هراسم حرمله تو رو نبینه😭 •••┈✾~🍃🖤🍃~✾┈•••
😭🏴 جوانان بنےهاشم بیایید علے را بر در خیمہ رسانید خدا داند ڪہ من طاقٺ ندارم علے را بر در خیمہ رسانم 🥀🖤 🌹🏴 ....🌹🏴 ....🌹🏴 🌷🕊 @shaid_mohands_hadi_jafari65 🌹🏴 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---