eitaa logo
شلمچه (شَلَم) کجا بودی؟
299 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
300 ویدیو
3 فایل
✍️ خاطرات #شهید_سعید_شاهدی_سهی (جمع آوری و تدوین؛ به همت #خانواده شهید) ✅ ارسال مطالب با آدرس کانال 🔸خاطرات ، عکس و ... درباره سعید را می توانید به این شناسه ارسال نمایید 👇 @moameni66shahedi 🔹آدرس کانال در بله ؛ https://ble.ir/shalamchekojaboodi
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ ‌ هر کس در شب‌ جمعه شهدا را یاد کند، شهدا او را نزد اباعبدالله علیه السلام یاد می‌کنند. (شهید مهدی زین الدین) ‌شهدا را با یاد کنیم ♥️ ‌ @shalamchekojaboodi
🌷پای پرچم 🎤روایت جالب اون گزارشگر باحاله تکواندو از دیدار اعضای کاروان‌های اعزامی ایران به بازی‌های المپیک و پارالمپیک ۲۰۲۴ پاریس با رهبر انقلاب. ۱۴۰۳/۶/۲۷ | عضوشوید 👇 http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
هیئت عشاق الخمینی(ره) که تاسیس شد، از اولین جلسه‌ش من حضور داشتم و اینو تو ذهنم هست که سعید هم خلاق بود و هم به نظرم واقعا در هیئت‌داری، نابغه بود. ابتکاری که سعید تو هیئت عشاق به خرج داد، من تو هیئت‌های دیگه به ندرت دیدم؛ اینکه اول شروع می کردیم به خواندن سوره واقعه و بعد که واقعه تموم می شد، دونه دونه دعا می‌کردیم. من اینو جایی ندیده بودم و خاطرم هست این ابتکار خود سعید بود. بعد هم بحث شعر خواندن دسته جمعی بود که یادمه اشعار را می داد (به آقای برزه) خطاطی می‌کردند و در هیئت نصب می شد. بعد، همه با هم آن شعرها را به همون سبک های قدیمی می خواندند و چه صفایی داشت آن سرودهای دسته جمعی. راوی؛ آقای حسین ______ ✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی) @shalamchekojaboodi
13.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اوایل دهه هفتاد بود و چند روزی مونده بود به تولد امیرالمؤمنین(ع)، قرار شد شب تولد مولا، هیئت بیفته خونه حاج عباس. سعید خدا بیامرز با عباس دارابی به اجماع رسیدند که کیک تولد به صورت ذوالفقار باشه، سعید گفت که هماهنگ می‌کنه با هیئت محبان المرتضی(ع) که اگر اشتباه نکنم قالبش رو از اونها بگیریم. آقا سه ترک رفتیم نازی آباد و قالب چوبی رو گرفتیم، بعد هم اومدیم به یه قنادی که خاطرم نیست کجا بود، دادیم و کارهای اولیه شو انجام دادیم. شب تولد رفتیم کیک رو آوردیم هیئت، بعد از تموم شدن هیئت گفتند کیک رو بیارید و من رفتم که بیارم، چون کیک تازه بود، اومدم از بین بچه ها رد بشم، یهو چَپه شد و حدود یک سومش فکر کنم ریخت رو سر بچه ها.😅🎂 آقا ما سرخ کردیم و از اونطرف دیدم عباس دارابی کارد می‌زدی خونش در نمی‌اومد. سعید هم هی لبش رو می‌گزید و سرش رو ریز ریز تکون می‌داد. خلاصه هیئت رو سعید یه جوری جمع و جور کرد و از اون به بعد تا یه مدت سوژه‌ش شده بودم. هی می‌گفت؛ آخه پَشگال! یه کیک هم سالم نمی‌تونستی بیاری هیئت؟😂 خدا بیامرز تیکه هایی هم که به آدم می‌نداخت دلنشین بود و من ندیدم کسی ازش دلخور بشه. ما خودمون دوست داشتیم سعید به ما یه گیری بده و عشق می کردیم بهمون یه تیکه‌ای بندازه.😅 راوی: آقای حسین _______ ✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی) @shalamchekojaboodi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ز جبهه های گلگون کسی مرا صدا زد دلم دوباره خون شد هوای کربلا کرد نسیم آشنایی رسید بر مشامم که با غریب عشقم دوباره آشنا کرد کجاست آن دلاور که تا فشنگ آخر شبی علی علی گفت دلش خدا خدا کرد دمی که غرق خون بود میان آتش و دود لبی به خنده بگشود امام را دعا کرد @shalamchekojaboodi