تقریبا هر هفته غروب جمعه با موتور میاومد دم خونه ما که بریم دخمه ی محمود عطایی، برای شرکت در برنامه زیارت آلیاسین که توسط حاج حسین سازور خوانده می شد
اولین بار سعید بود که ما را با این زیارت آشنا کرد. آن موقع کمتر هیئتی پیدا میشد که این چنین در غروبهای دلگیر جمعه، دریچهای به سمت صاحبِ روز جمعه باز کند، تا با آن مضامین زیبا و دلنشین، سلامی به محضر مولا و صاحبمون عرض بکنیم.
در کل یک شارژ معنوی و روحی باحالی بود که تا یک هفته به ما نیرو میداد و هیچ رقمه نمیشد که این مجلس را رها کرد.
به دخمه، بیتالشهداء هم میگفتند و روی دیوارهای قطور قدیمی اش پر بود از عکسهای شهدا که نگاه به چهرههایشان در آن خانه قدیمی، خود صفای خاصی داشت.
بعدها که سعید شهید شد، تصویر سعید عزیز هم رفت کنار بقیه شهداء😭
خوش به حالش...
دیگه دریابید حال ما را در جمعههایی که بدون سعید این مسیر را تا شهرری طی میکردیم و یک زیارت بدون سعید میخواندیم و در لحظه لحظه ی نجوای حاج حسین، طنین گریهها و نالههای آقا سعید هم به گوش جانمان میرسید.
حالا که پس از این همه سال، پنجشنبهها غروب، حاج محمود عطایی و بچههای هیئتش میآیند کنار مزار شهداء قطعه ۲۹ و نزدیک آقا سعید، زیارت عاشورا و نماز جماعت برپا میکنند ، احساس میکنم سعید هم با همون شور و هیجان همیشگی لابلای جمعیت و آن رفت و آمدها حضور دارد!
راوی : آقای محمود #برزه
#خاطرات_سعید
_________
✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی)
@shalamchekojaboodi
و این👆 هم باشد یادگاری از طرف سعید در عصر جمعه ۲۶ آبان ۴۰۲ ؛
تشییع شهید رضا بصیریان که پس از چند سال رجعت کرده بود و سعید با لباس مشکی ، پشت وانت در حال مداحی
و بعد در مسجد و میان جمع در حال گفتن این جملات ؛ هر کسی از دنیا می ره تو محل زمین می زارن ...
#فیلم_سعید
@shalamchekojaboodi
📣📣📣
#راهپیمایی در حمایت از مردم مظلوم غزه و محکومیت جنایات اسرائیل کودک کش و آمریکای خونخوار ؛ فردا میدان انقلاب ساعت ۱۵
به نیابت از شهدا می آییم
🇵🇸🇵🇸🇵🇸🇵🇸
تازه با هم ازدواج کرده بودیم، یه بار منو با موتور برد سمت بالاشهر . رضا را هم نبرده بودیم.
دوتایی رفتیم یه کافی شاپ که بستنی ای چیزی بخوریم، موتور و پارک کرد ، رفتیم داخل . رفت که بستنی سفارش بده یه گشتی زد و دید اوضاع، خیلی خرابه.
چند تا بدحجاب بودند، اومد بره سمتشون که تذکر بده، دستشو گرفتم گفتم سعید جان ! بیا بریم یه جای دیگه ، من اینجا بستنی نمی خورم.
برگشتیم اومدیم مهرآباد نزدیک خونه مون، یه جایی بود بستنی هاش خیلی خوب بود. آب هویج بستنی سفارش داد. من تا به حال آب هویج بستنی نخورده بودم یعنی چندان دوست نداشتم، اومدم بگم من نمی خورم که سعید گفت: خیلی خوشششمزه ست خانوووم!
خودش که خیلی آب هویج بستنی دوست داشت و دیگه من هم برای اولین بار خوردم و خوشم اومد.
راوی؛ #همسر
#خاطرات_سعید
_________
✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی)
@shalamchekojaboodi
شلمچه (شَلَم) کجا بودی؟
🌸 ولادت با سعادت حضرت زینب سلام الله علیها مبارک 🌸
توی پادگان امام حسن ( علیه السلام ) از سمت تیپ به ستادلشکر، یه کوهی بود و یه جاده پیچ در پیچ دور این کوه که انتهای آن پیچ ها منتهی می شد به ستاد لشکر و بعد اتوبان افسریه...⬇️⬇️
@shalamchekojaboodi