گردِ آن خانه بگردم كه در آن خلوت توست...
#وحشی_بافقی
@lezat_e_daanaayee2
4_6019096313986024027.mp3
7.44M
ای آرامش دلهای پریشان...
#بیکلام
@lezat_e_daanaayee2
📚 پویش کتابخوانی خانوادگی به وقت تعطیلات ویژه محرم🏴
💎 همراه با جوایز ارزنده
همراهان گرامی “نمکتاب”،سلام✋
😊خوشحالیم که با دومین دوره پویش کتاب خوانی “به وقت تعطیلات” در خدمتتون هستیم
⚡️پویش این بار با 0⃣3⃣💯 تخفیف ویژه و شگفتانه⚡️⚡️
•┄┅┄•🧐⁉️اا🧐⁉️•┄┅┄•
🧐کتاب های این دوره؟؟؟
کتاب خادم ارباب کیست(جوان)،
برادر من تویی(نوجوان)
بال های فرشته (کودک)
•┄┅┄•🤔⁉️اا🤔⁉️•┄┅┄•
🤔 کتاب ها رو چطور تهیه کنیم؟
سفارش از طریق آیدی ایتا:👇
📦 @ketab98_99
•┄┅┄•😎⁉️اا😎⁉️•┄┅┄•
⁉️چطور در قرعه کشی شرکت کنیم؟
🏷 پس از خرید کتاب برچسب پشت کتاب را بخراشید و کد آن را به آیدی نمکتاب در ایتا بفرستید.(قابل ذکر است بارکد کتاب فقط بر روی یکی از کتب جوان یا نوجوان زده میشود.)
༺🦋 @p_namaktab
‼️‼️‼️‼️‼️نکته: در حال حاضر فعلا فقط و فقط سفارش کتاب پذیرفته میشود.
‼️‼️‼️‼️‼️به دلیل شرایط کرونا و قرنطینه مرسولات، کتاب ها ممکن است با دو هفته تاخیر به دستتان برسد.
╔ ✾" ✾ "✾ ════╗
📚 @namaktab_ir
@lezat_e_daanaayee2
🔸️آقا عصایشان را به مبل تکیه میدهند و قاب عکس را میگیرند. بعد با اشاره به مادر شهید، از خواهر میپرسند: شما دخترِ خانم هستید؟ ـ بله!
آقا با دقت مشغول تماشای قاب میشوند و خواهر شهید توضیح میدهد: بیستوچهار مرداد سال شصتوشش در مریوان شهید شد.
ـ «مریوان؟ سرباز بودند؟» ـ بله.
ـ «انشاءالله که خداوند اجرتان بدهد و دل شما را خوش کند. انشاءالله اجرِ رنجهایی که بهخاطر این حادثه کشیدید، به بهترین نحوی عنایت کند.»
روی میز کوچکی که مقابل رهبر است، قاب عکس دیگری وجود دارد. خواهر شهید بلند میشود و با اشاره به این قاب عکس، با بغضی در گلو، صاحب این عکس را معرفی میکند.
ـ این هم برادر دیگرم است که دقیقاً یک سال بعد از شهادت آن یکی برادرم، فوت شد. برای مأموریتی به مشهد رفته بود از طرف شرکت، در حین برگشت، با عجله میآید که در مراسم سالگرد برادرِ شهیدش شرکت کند، تصادف میکند.
آقا قاب عکس شهید را به خواهرش میدهند و قاب عکس برادر شهید را برمیدارند.
ـ «عجب! چه حادثۀ تلخی! بزرگتر بودند ایشان؟»
با این سؤال، بغض گلوگیرِ خواهر شهید، به گریۀ بیصدا تبدیل میشود و اشک بر صورتِ خستهاش مینشیند: بله. بزرگتر بودند.
مادر شهید، مثل کسی که وزن هزار کوه غم را بر دوش خود تحمل میکند، آرام و خاموش و غمزده، نشسته و حرفهای دختر را با تکان دادنِ سر تأیید میکند. بااینهمه، چهرهاش متبسم است. معلوم است که از این دیدار خشنود شده.
📚کتاب مسیح در شب قدر/ دیدار با خانودۀ شهید گاگیک تومانیان/ در تاریخ ۱۳۷۷/۱۰/۱۱
@lezat_e_daanaayee2
#معرفی_کتاب 📚
کتاب حاج آخوند نوشته سید عطاالله مهاجرانی است. این کتاب زندگی حاج شیخ محمود رضا امانی، فرزند مرحوم شیخ علیاصغر، در روستای مهاجران و روستاهای اطراف، معروف و مشهور به حاجآخوند است. همه اهالی روستا و شهر که او را میشناختند با همین نام از او حرف میزدند و با او سخن میگفتند. گاهی نامه هم که به روستای مهاجران میآمد و نامهها را به دفتر مدرسه میرساندند، پشت پاکت نامه ایشان نوشته بود: روستای مهاجران کَمَر، برسد به دست حاجآخوند! این کتاب روایتی جذاب و خواندنی از مردی است که همه او را به خوبی میشناختند.
خواندن کتاب حاج آخوند را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به تاریخ و داستانهای واقعی پیشنهاد میکنیم
@lezat_e_daanaayee2
ــ چیزیتامحرمنمونده؛ حاجتتچیهتویاینماه؟!
+ تصمیمگرفتمامسالفقطبرایظهور
حضرتعشقدعاکنم، ایشونشفیعوضامنرسیدنبـه
حاجاتدیگهامکنم..
ــ چقدرخوب! منم امتحان میکنم
+ وسوگندبـهنامتنیستضامنودلسوزی
بهترازتوحجةالله🕊
#شرحجنون
#محرمالحرام