eitaa logo
شمیم یار
994 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
3.8هزار ویدیو
24 فایل
─┅༅ـــ✾❀﷽‌❀✾ـــ༅┅─ دور هم جمع شدیم تا شمیم حضرت یار باشیم .🫂 کپی؟!مطالب کانال بغیر از 👈رمانها 👉بدون ذکر منبع از شیرِ مادر حلال تر . .🌸 پاسخگوی سوالات شرعی : @helpers_mahdi برای تبلیغات ارزان در کانال : @helpers_mahdi2
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
seyedmajidbanifatemeh-@yaa_hossein.mp3
7.11M
رحلت صلی الله علیه و آله وسلم 🎵رسید از راه لحظه ی تلخ جدایی 🎤سیدمجید https://eitaa.com/joinchat/1939406895Ceace4493e3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صبح با صدای آلارم گوشی از خواب بلند شدم... وای خدای من چقدر زود گذشت انگار همین الان خوابیدم!!! یکی از چشم هایم را باز و با چشم دیگری زیر چشمی ساعت را نگاه کردم... یعنی واقعا ساعت هشته!!! دستم را کشیدم روی صورتم، کش و قوسی به بدنم دادم و از روی تخت بلند شدم... از پله ها پایین رفتم به سمت آشپز خانه، دست و صورتم را شستم و بعد از مسواک زدن برگشتم سمت اتاق پشت میز نشستم و مشغول شانه زدن موهایم شدم... باید برم موسسه و ببینم بالاخره چیکار کردن برای کار من!! بعد از شانه زدن موهایم لباس هایم را تنم کردم کوله پشتی ام را برداشتم و از خانه خارج شدم! تا رسیدن به انتهای کوچه سریع و پر استرس قدم زدم... سر کوچه ایستادم و منتظر تاکسی شدم...پرایدی جلوی پایم ترمز زد... سوار شدم... تا رسیدن به موسسه حدود نیم ساعت راه بود! هنز فری ام را از جیبم آوردم بیرون به گوشی ام وصل کردم و مشغول آهنگ گوش دادن شدم... موسیقی درحال پخش حواسم را پرت کرد!! بخاطر همین کمی جلو تر از موسسه پیاده شدم و بقیه ی راه را با پاهایم قدم زدم! به ساعتم نگاه کردم اوه خدای من دیر شده!! قدم هایم را بلند تر برداشتم همینطور که درحال راه رفتن بودم پایم گیر کرد به آهنی که گوشه ی پیاده رو بود و به شدت زمین خوردم... گوشی ام از دستم افتاد روی زمین... زانوی سمت راستم به شدت درد گرفت... از درد به خودم می پیچیدم که دستی سمت من آمد دو طرف بازویم را گرفت و من را از روی زمین بلند کرد... چشم هایم را باز کردم سرم را بالا گرفتم... نگاهم به صورت کشیده و چشمان عسلے رنگش گره خورد لبخند ملیحی روی لب هایش نقش بست... ادامه دارد... مریم سرخه ای ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1939406895Ceace4493e3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید مدافع حرم حسین معز غلامی🕊 خاطره ای از شهید🕊 شادی روح شهدا صلوات
‌‌‌‌🕊 🌄 غــــروب جــمــعــــہ 🌄🕊 💠🔹قرائت به نیت سلامتی و فرج آقا 💦بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيم💦 🌻🍃سَلامٌ عَلی آلِ ياسين اَلسَّلامُ عَلَيكَ يا داعیَ اللهِ وَ ربّانیَّ آياتِه اَلسَّلامُ عَلَيكَ يا بابَ اللهِ وَ ديّانَ دينِه اَلسَّلامُ عَليكَ يا خَليفةَ اللهِ وَ ناصِرَ حَقِّه اَلسَّلامُ عَليكَ يا حُجَّةَ اللهِ وَ دليلَ إرادَتِه اَلسَّلامُ عَليكَ يا تالیَ كِتابِ اللهِ وَ تَرجُمانَه اَلسَّلامُ عَلَيكَ فی آناءِ لَيلِكَ وَ أطرافِ نَهارِك اَلسَّلامُ عَلَيكَ يا بَقيَّةَ اللهِ فی أرضِه اَلسَّلامُ عَلَيكَ يا ميثاقَ اللهِ الَّذی أخَذَهُ وَ وكَّدَه اَلسَّلامُ عَليكَ يا وَعدَالله الَّذی ضَمِنَه اَلسَّلامُ عَلَيكَ أيُّهَا الْعَلَمُ الْمَنصوبُ وَالْعِلمُ الْمَصبوب وَالْغَوثُ وَالرَّحمَةُ الواسِعَة وَعداً غَيرَ مَكذوب 🌻🍃اَلسَّلامُ عَليكَ حينَ تَقوم السَّلامُ عَليكَ حينَ تَقعُد السَّلامُ عَليكَ حينَ تَقرءُ وَ تُبيِّن اَلسَّلامُ عَلَيكَ حينَ تُصَلّی وَ تَقنُت اَلسَّلامُ عَلَيكَ حينَ تَركَعُ وَ تَسجُد اَلسَّلامُ عَلَيكَ حينَ تُهَلِّلُ وَ تُكَبِّر اَلسَّلامُ عَلَيكَ حينَ تَحمَدُ وَ تَستَغفِر اَلسَّلامُ عَلَيكَ حينَ تُصبِحُ وَ تُمسی اَلسَّلامُ عَلَيكَ فِی الَّليلِ إذا يَغشی وَالنَّهارِ إذا تَجَلّی اَلسَّلامُ عَليكَ أيُّهَا الإمامُ المَأمون اَلسَّلامُ عَلَيكَ إيُّهَا الْمُقَدَّمُ الْمَأمول اَلسَّلامُ عَلَيكَ بِجَوامِعِ السَّلام 🌻🍃اُشهِدُكَ يا مَولای أنّی اَشهَدُ أن لا إلهَ إلاّ الله وَحدَهُ لا شَريكَ لَه وَ اَشهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ وَ رَسولُه لا حَبيبَ إلاّ هُوَ وَ أهلُه وَ اُشهِدُكَ يا مَولای اَنَّ عليّاً أميرَ‌المُؤمِنينَ حُجَّتُه وَ الْحَسَن حُجَّتُه وَ الْحُسينَ حُجَّتُه وَ عَلیَّ بنَ الْحُسينِ حُجَّتُه وَ مُحَمَّدَ بنَ عَلیٍّ حُجَّتُه وَ جَعفَر بنَ مُحَمَّدٍ حُجَّتُه وَ موسَی بنَ جَعفَرٍ حُجَّتُه وَ عَلیَّ بنَ موسی حُجَّتُه وَ مُحَمَّدَ بنَ عَلیٍّ حُجَّتُه و عَلی بنَ مُحَمَد حُجته والحَسَن بنَ عَلیً حُجته وَ اَشهَدُ اَنَّكَ حُجَّةُ الله 🌻🍃أنتُم الأوَّلُ وَ الآخِر وَ أنَّ رَجعَتَكُم حَقٌّ لا رَيبَ فيها يَومَ لايَنفَعُ نَفساً ايمانُها لَم ‌تَكُن آمَنَت مِن قَبل اَو كَسَبَت فی ايمانِها خَيراً وَ أنَّ الْمَوتَ حَقّ وَ أنَّ ناكِراً وَ نكيراَ حَقّ وَ اَشْهَدُ اَنَّ النَّشرَ حَقّ وَ البَعثَ حَقّ وَ اَن الصِّراطَ حَقّ وَ المِرصادَ حَقّ وَ الميزانَ حَقّ وَ الْحََشرَ حَقّ  وَ الحِسابَ حَقّ وَ الْجَنَّةَ وَ النّارَ حَقّ وَ الوَعدَ وَ الوَعيدَ بِهِما حَقّ 🌻🍃يا مَولایَ شَقِیَ مَن خالَفَكُم وَ سَعِدَ مَن أطاعَكُم فَاشْهَدْ عَلی ما أشهَدتُكَ عَلَيه وَ أنَا وَلیُّ لَكَ بَریءٌ مِن عَدُوِّك فَالحَقُّ ما رَضيتُموه وَ الباطِلُ ما أسخَطتُموه وَ الْمَعروفُ ما أمَرتُم بِه وَ الْمُنكَرُ ما نَهَيتُم عَنه فَنَفسی مُؤمِنَةٌ بِالله وَحدَهُ لا شَريكَ لَه وَ بِرَسولِه وَ بِأميرِالمُؤمِنينَ وَ بِكُم يا مَولای أوَّلِكُم وَ آخِرِكُم وَ نُصرَتی مَعَدَّةٌ لَكُم وَ مَوَدَّتی خالِصَةٌ لَكُم آمينَ آمين ⚡️فرج مولا صلوات⚡️ 💞اَلّلهمَّ صَلِّ عَلی مُحَمََدِ وَ آل مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم 💞 🍃اَللَّھُـمَ ؏ـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🍃 ◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️ 💠 زیارت آل یاسین 💠 ▫️عصر روز جمعه زیارت کنیم 💚امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ‌
seyedmahdimirdamad-@yaa_hossein.mp3
3.44M
🎵دلتنگیِ غروبِ همه جمعہ هایِ من 🎤سیدمهدی 𖣇⃟
😔گذشت جمعه ای ولی دعای ما نگرفت 💔دعای ما نه،بگو ادعای ما نگرفت 😔اگر به یاد تو بودم چرا دلم نشکست 💔چرا غروب رسید و صدای ما نگرفت 💔 ... 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 یا رضا سلام آقا امام رضائی ها رو مهمان کنید 🏴شهادت امام رضا علیه السلام تسلیت باد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لبخند ملیحی روی لب هایش نقش بست... روسری قشنگی هم رنگ چشمانش سرش کرده بود که جذابیتش چندین برابر شده بود... دستش را روبه روی من به چپ و راست حرکت داد و گفت: -خوبی؟؟؟ به خودم آمدم پلک هایم را چند بار روی هم زدم به زانویم نگاه کردم و بعد دوباره به چشمان آن دختر خیره شدم و گفتم: -خوبم... گوشی ام را از روی زمین برداشت، گرفت سمتم و گفت: -گوشیت. دستم را سمتش بردم گوشی را ازش گرفتم و بعد ازچند لحظه گفتم : -ممنون. خودم را جمع و جور کردم سعی کردم بلند شوم که دستم را گرفت و گفت: -بذار کمکت کنم. دستش را پس زدم و گفتم: -ممنون خودم بلند می شم. ایستادم، لباس هایم را تکان دادم زانویم درد می کرد... شالم را جلوتر کشیدم و گفتم: -متشکرم! بعد هم آرام آرام ازش دور شدم... چقدر آن دختر عجیب بود!! نگاهش تا عمق وجود من را خورد! دستم را روی صورتم کشیدم و با خودم گفتم: دیوانه شده ای! به کارت ادامه بده... به موسسه رسیدم و داخل شدم... کمی شلوغ بود، به سمت آقایی که پشت میز نشسته بود رفتم. گفتم: -ببخشید آقا...برای استخدام اومدم... نگاهی به من انداخت و گفت: -استخدام نداریم. ابروهایم را بالا انداختم وگفتم: -ولی من با شما تماس گرفتم، به من برای استخدام جواب مثبت دادین... دوباره نگاهی به من انداخت. نفس عمیقی کشیدو گفت: -اسمتون؟؟ -نفیسه منصوری. -لطف کنید بنشینید تا صداتون کنم. -ممنون. روی یکی از صندلی های خالی نشستم و منتظر ماندم... ادامه دارد... ✍مریم سرخه ای ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1939406895Ceace4493e3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️شهادت حضرت شمس الشموس انیس النفوس امام الرئوف معین الضعفاء غریب الغربا،حضرت علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیه و الثناء به پیشگاه مقدس حضرت مهدی روحی له الفداء تسلیت و تعزیت باد. ┈┈•✾🌿⚫️🌿✾•┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1939406895Ceace4493e3
امام صادق در پاسخ فرمودند : سبحان الله ! آیا دوست نمی دارید که خدا 1⃣حق را در بلاد آشکار کند⚖ 2⃣حال عموم بندگان را نیکو گرداند😇 3⃣وحدت و الفت بین قلوب پریشان و پراکنده برقرار کند🤝 4⃣در زمین معصیت نشود 🌍 5⃣حدود الهی در میان خلق اقامه گردد✨ 6⃣خدا حق را به اهلش بازگرداند💚 7⃣و آنهاراغلب گرداند تاجایی که هیچ حقی از ترس خلقی مخفی نماند؟🌱 ای عمار ! به خدا سوگند هر یک از شما بر این حال بمیرد نزد خداوند از شهدای بدر و احد برتر خواهد بود پس مژده باد بر شما✨ منبع: اصول کافی ج۱ ص ۳۳۳ وکمال الدین وتمام النعمه ج ۲ ص ۶۴۵ کا https://eitaa.com/joinchat/1939406895Ceace4493e3
(منتظر)👈عاشق حق💚 است. او حق را تنها ابزاری اجباری برای سعادت خود نمی بیند که هیچ عاطفه ای نسبت به آن نداشته باشد 💕 ✅حتماً زیبایی‌هایش را نیزمی بیند و لطافتش را درک می‌کند 💚که می‌تواند به آن عشق ورزد💚 عشق به حق انسان رابعدازچشیدن لذت آن در درون خودغرق میسازد.✨💚✨ https://eitaa.com/joinchat/1939406895Ceace4493e3
🔰 علاقه به حق وقتی شدت پیدا کند یکی از مبانی علاقه به فرد خواهد بود🍃🌸🍃 ✳️این مبنا ارزشمندتر از مبانی دیگر مانند مضطر شدن در اثر بلایا و مصائب است.✨ منتظران اگرچه مضطرهم باشند اما دلیل اصلی آنها برای تمنای فرج عشق به حق است.💚 https://eitaa.com/joinchat/1939406895Ceace4493e3
1⃣عشق به حق💚 💠عشق به حق،انسان را ازدایره خودخواهی معنوی خارج میکند!✨ زیرااگرکسی خداوحق رادوست داشته باشد، طبیعتاباید دوست داشته باشدکه همه خدارابشناسند💫وفقط به دنبال جمع کردن ثواب برای خودنیست👌 وطاقت ناشناخته بودن حضرت رادرسراسرجهان هستی راندارد♡ https://eitaa.com/joinchat/1939406895Ceace4493e3
❗️با این قاعده چه بسا علاقه ما نسبت به ظهور کمتر شود و یکی یکی از بین بروند! 🔰در ادامه روایت اصحاب امام صادق علیه السلام از حضرت میپرسند : ⁉️اگر ثواب کار های ما در زمان شما بیشتر است چرا دعا کنیم از یاران قائم ( عجل الله ) باشیم ؟! https://eitaa.com/joinchat/1939406895Ceace4493e3
گاهی این عشق وعلاقه به حق به گونه ای دیگرنمایان میشود؛وآن درانتقام وریشه کَن کردن جبه ظالم است. 🏳 🏴 ✅در چنین وضعیتی نیز خودخواهی جریان ندارد و حق طلبی وجود انسان را پر میکند✨ https://eitaa.com/joinchat/1939406895Ceace4493e3
دردعای ندبه هم میخوانیم 《اَینَ الطّالِبُ بِدَمِ المَقتولِ بِکَربَلا؟💔 کجاست خونخواه کشته شده کربلا؟》 💌درفرازهای دعای ندبه عشق به حق والتهاب برای برقراری حق موج میزند✨✨✨ 💚عزیزُُ عَلَیَّ اَن یَجریَ عَلَیکَ دونَهُم ماجرَیَ 💔برای من بسیارسخت است که برای توبگریم وخلق توراواگذارد🍁🍁 💔برای من بسیارسخت ودشوار است که تودرغیبتی واین وضعیت برای دیگری پیش نیامده 🍂🍂🍂 https://eitaa.com/joinchat/1939406895Ceace4493e3
🔰این عشق به حق چگونه پدید می آید؟💕 ✳️ محرومیت ما از حق حکمتی است✨ ✳️ و مستور بودن حق، حکمت دیگری است✨ در این دنیایی که هر کسی به عشق و اشتیاقی زنده است 🌱و تنها کسانی که خودخواهی هایشان تمام وجودشان را فرا گرفته است عاشق نیستند ؛ (منتظر)👈 عاشق حق💚 است . https://eitaa.com/joinchat/1939406895Ceace4493e3
روی یکی از صندلی های خالی نشستم و منتظر ماندم... مدت زیادی نگذشت که صورتم را به راست چرخاندم و چشمم خورد به همان دختر... لبخندی بر لبش نبود...با جدیت تمام وارد شرکت شد و بدون توجه به کسی رفت داخل... چادر براقش که خط اتو روی آن به تیزی تیغ شده بود روی سرش می درخشید...محو تماشایش بودم که صدایم زدند... -خانم نفیسه منصوری! به یک باره به خودم آمدم کوله پشتی ام را برداشتم شالم را جلو تر کشیدم و موهایم را داخل گذاشتم رفتم جلوی میز و گفتم: -بله؟ -شما از فردا میتونین در قسمت بایگانی شروع به کار کنید... ابروهامو بالا انداختم و گفتم: -چی!!!؟بایگانی؟؟؟برای چی بایگانی؟؟؟ -پس کجا خانم؟؟؟ -من حداقلش روی قسمت صندوق حساب کرده بودم! -شرمنده اما قسمت صندوق دیروز به کس دیگه ای واگذار شده. نفسمو با عصبانیت دادم بیرون و گفتم: -باشه ممنون. بعد هم بدون توجه به کسی از شرکت بیرون رفتم!! جلوی در ایستادم،به چپ و راست نگاهی انداختم، هوا ابری بود... بارون نم نم می بارید... از عابر پیاده شروع کردم تا قسمتی از راه قدم زدم... فکرم خیلی درگیر بود، درگیر آن دختر چادری! برایم عجیب بود! که تا این اندازه یک دختر چادری توجه مرا جلب کرده بود!! بارون شدید تر شده بود... گوشه ای ایستادم، محو تماشای خیابان شدم... با اعصابی بهم ریخته به زندگی ام فکر می کنم... دنیا کجاست...نمی فهمم! تاکسی زرد رنگی جلوی پاهایم ترمز زد، بعد از یک مکث کوتاه سوار شدم و راهی خونه شدم... ادامه دارد... مریم سرخه ای ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1939406895Ceace4493e3