🔴جامعه اسلامی و انقلابی ما سیلی خواهد خورد، اگر...
♦️امام خامنه ای : جامعهی اسلامی و انقلابی ما اگر از ذکر و یاد الهی و خشوع و تضرّع در مقابل پروردگار غافل بشود، مطمئنّاً ضربه و سیلی خواهد خورد.
♦️ما به آن اهداف والا، در صورتی میرسیم که بتوانیم یک تلاش مؤمنانه و صادقانهای را دنبال بکنیم؛ و آن جز با توجّه به خدای متعال و افزایش نورانیّت دل و ارتباط دل با خدای متعال ممکن نیست. ۱۳۹۶/۰۳/۲۲
#کلام_رهبری
#دوڪلامحرفحساب ❤️🌱
بدترینسخناین استڪهدعاڪردم
ونشد،
زیارترفتمونشد!
ایننشدهاشیطانۍاست!
هیچدعاڪنندہاۍدستخالۍبرنمیگردد
اگربهصلاحباشدهمانرا
واگربهصلاحشنباشد
بهترازآنرا میدهند...
#آیتاللهفاطمینیا🍃
°•|💛🌟#j๑ïท ➺
#شهــیـدجـهادمغــنیه💕:
ڪسے ڪه بخواهد روے وضعیتش،
روے ایمانش،
روے روانش و عقایدش
ڪارڪند،
باید ڪار ڪند و زحمت بڪشد؛
باید برود خودش را آماده ڪند،
بفهمد حق با چه ڪسے هست تا با او همراهے ڪند.
#خودسازیتاظهورمــولا:)
﷽
━━━━💠🌸💠━━━━
ليلةالرغائب به معنای شبآرزوها نيست!
بلکه شب رغبتها وگرايشها و مجذوبشدنهاست..
━━━━💠🌸💠━━━━
#آیتالله_جوادی_آملی
﷽
━━━━💠🌸💠━━━━
از درد زمانهۍ فلج مۍخوانم
از ساحت آخرین حجج مۍخوانم
در خلوت لیله الرغائب آرۍ
عجل لولیک الفرج میخوانم...
━━━━💠🌸💠━━━━
#لیله_الرغائب
#در_محضر_معصومین
🔰امیرالمومنین علیه السلام:
🔴بارالها! تویی مانوس ترین انس گیرندگان بر دوستانت و حاضرترین آنان برای كفایت به كسانی كه توكل بر تو می نمایند، آنان را در درونشان شاهدی و بر آنان در وجدان های باطنیشان مطلعی و تویی كه به مقدار بینایی های آنان دانایی. پس رازهای نهانی آنان برای تو آشكار و دل هایشان رابه سوی تو شیفته و بی قرار است. اگر غربت آنان را به وحشت بیاندازد، ذكر تو انیسشان گردد و اگر مصیبت های روزگار بر سرشان تاختن آورد، پناهندگی به تو جویند؛ زیرا می دانند كه زمام همه امور به دست تو است و صدور آن ها از مقام قضای تو.
#لیله_الرغائب
📚نهج البلاغه،خطبه۲۲۷
#حدیث_روز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑 توهین سخیف مجلس سنای پهلوی به ملت ایران: مردم مواد پیدا نکردن، میگن آزادی نیست!
#واقعیت_های_عصر_پهلوی
#به_نام_خدای_مهدی
.
#چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن
.
#قسمت_هجدهم
.پرونده ها رو بهش تحویل دادم و رفت ولی من همچنان تو فکرش بودم😕با دیدن انگشترش سرم درد گرفته بود و بدنم سرد شده بود و همچنان خیره با چشمهام که الان کم کم داشت بارونی میشد بهش زل میردم و رفتنشو نگاه میکردم
.
با صدا زدن سمانه به خودم اومدم که گفت ریحانه؟ چی شدی یهو؟!
.
-ها؟! هیچی هیچی😕
.
-آقا سید چیزی گفت بهت؟!😯
.
-نه.بنده خدا حرفی نزد 😕
.
-خب پس چی؟!
.
-هیچی..گیر نده سمی😕
.
-تو هم که خلی به خدا 😐
.
.
خلاصه یکم تو بسیج موندم و بهتر که شدم اروم اروم سمت کلاسم رفتم و وقتی پامو گذاشتم تو میشنیدم که همه دارن زمزمه هایی میکنن😐فهمیدم درباره منه ولی به روی خودم نیاوردم😏پسرا که اصلا همه دهن باز مونده بودن😯
.
اما امروز واقعا همه پسرها هم با احترام کنارم حرف میزدن و هر چیزی رو نمیگفتن و شوخی هاشون کمتر شده بود☺ .
نمیدونم شایدم میترسیدن ازم 😂😂
.
.ولی برای من حس خوبی بود😊
.
خلاصه ولی زمزمه هاشونم میشنیدم.
.
-یکی میگفت حتما میخواد جایی استخدام بشه😐
.
-یکی میگفت حتما باباش زورش کرده چادری بشه😑
.
-و خلاصه هرکی یه چی میگفت
.
-ولی من اصلا به روی خودم نمیاوردم😏
.
.
یه مدت به همین روال گذشت و من بیشتر به چادر و نماز خوندن و مدل جدیدم داشتم عادت میکردم😊
.
تو این مدت خیلی از دوستانو از دست داده بودم. و فقط مینا کنارم مونده بود.ولی اونم همیشه نیش و کنایه هاشو میزد😑
.
توی خونه هم که بابا ومامان 😐😐
.
همچنین توی همین مدت احسان چند بار خواست باهام مستقیم حرف بزنه و نزدیک شد ولی من همش میزدم تو ذوقش و بهش اجازه نمیدادم زیاد دور و برم بیاد..راستیتش اصلا ازش خوشم نمیومد😐..یه پسر از خود راضی که حالمو بهم میزد کارهاش.😤.و فقط اقا سید تو ذهنم بود😊شاید چون اونو دیده بودم نمیتونستم احسان رو درک کنم
.
تا اینکه یه روز صبح مامانم گفت:
.
-دخترم...
عروس خانم.
پاشو که بختت وا شد😄
.
با خواب الودگی یه چشممو باز کردم و گفتم باز چیه اول صبحی؟😯
.
-پاشو..پاشو که برات خواستگار میخواد بیاد😊
.
-خواستگار؟!😲امشب؟؟؟😱😨
.
-چه قدرم هوله دخترم😄😄نه اخر هفته میان☺
.
-من که گفتم قصد ازدواج ندارم😒
.
-اگه به حرف باشه که هیچ دختری قصد ازدواج نداره😃
.
-نه مامان اگه میشه بگین نیان😕
.
-نمیشه😡باباش از رفیقای باباته😐
.
-عههههه...شما هم که هیچوقت نظر من براتون مهم نیست😧
.
-دختر خواستگاره دیگه.هیولا نیست که بخورتت تموم شی😐
خوشت نیومد فوقش رد میکنیش
.
.
#ادامه_دارد .
نويسنده✍🏻
#سید_مهدی_بنی_هاشمی .
#کپی_بدون_ذکر_منبع_ممنوع
منبع👇🏻
#شما_هم_رسانه_باشید
#نشر_حداکثری
#شمیم_یار
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
https://eitaa.com/joinchat/1939406895Ceace4493e3