#صرفا_جهت_لبخند
به نظر من تو این چهل سال بجای اون مُشتهای کوبندهای که تو دهن آمریکا زدیم؛ اگه تو شکمش میزدیم نتیجه بهتری میگرفتیم... 😜
#لبخندانه
🆔 @Shamimeashena
🔻چیزهایی که رنگ مدفوعتان درباره سلامتی شما میگوید!
در قرن بیست و یکم، سلامتی اهمیت ویژه ای در بین خانواده ها پیدا کرده است اما گاهی اوقات بدن برای ما سیگنال هایی می فرستد که ...
ادامه در لینک زیر 👇
http://www.shamiim.ir/a/23171
#سلامتي
#آشنا_وب
🆔 @Shamimeashena
مسافر.mp3
6.47M
🌹شمیم آشنا🌹
🎵 آهنگ: مسافر
🎙 خواننده: حسین زمان
📦 حجم 6.1 MB
🆔 @Shamimeashena
💠 امیرالمؤمنین عليه السلام:
زبان از دل نيرو مى گيرد، و دل به غذا برپاست. پس بنگر كه دل و جسمت را با چه تغذيه مى كنى، كه اگر غذا حلال نباشد، خداوند، نه تسبيح گويى تو را مى پذيرد و نه سپاس گزارى ات را
تحف العقول، صفحه 175
#حدیث_دل
🆔 @Shamimeashena
💢 مثل فقرا
آیتالله خامنهای همیشه سادهزیست بودند و سادهزیستی ایشان در قبل رهبری بیشتر «متقیانه» و بعد از رهبری «متعهدانه» بوده است.
بلافاصله بعد از انقلاب بهدلیل اینکه امنیت نبود قرار شد شماری از مسئولان موقتاً در برخی کاخها بهدلیل امنیت بالای آن زندگی کنند اما #آقای_خامنهای برای خود ننگ میدانست که در چنین مکانی هرچند موقت زندگی کند.
یادم هست ایشان وسایل زندگی خود را برای اسبابکشی جمع کردند که تمام آنها در یک وانت جمع شده بود. آیتالله خامنهای چند وقت پیش آمد مشهد. به یکی از دوستان گفته بودند «من همه دوستان را دیدم غیر حیدرآقا». آقای شمقدری گفته بودند «بروم ایشان را بیاورم» که آقا گفتند «نه، خودم میروم منزلشان».
آیتالله خامنهای آمدند خانه ما. برایش وقتی آجیل آوردیم، گفت «من آجیل نمیخورم، از وقتی رهبر شدم اصلاً آجیل نخوردم چون رهبر باید مثل فقرا زندگی کند، مگر فقرا آجیل میخورند؟!» یکبار هم در بیت بودم. آقای خامنهای به من گفتند «بچههای سپاه اینجا غذا میخورند و شما هم بیایید.» من رفتم و یک کتهپلو آوردند، خوردیم. یکبار هم یادم هست، عدسپلو آوردند که به آقای خامنهای گفتم «میدانی که من کبابخور هستم، این غذاها مال خودتان!»
راوی: حیدر رحیمپور ازغدی (از فعالان و مبارزان سیاسی و دوست قدیمی رهبری)
#حكايت
#مجله_آشنا
🆔 @Shamimeashena
💢 عاقبتبخیری
سه تا عالم بزرگوار که علمای درجهیک مشهد بودند، یکشب در حرم بودند. عیدی بود، شب جمعهای بود، چه مناسبتی بود؛ مرحوم آیتالله فلسفی، مرحوم آیتالله مروارید، مرحوم میرزاجواد آقای تهرانی که هر سه از عالمان درجهیک مشهد بودند. یکی از دوستان خدا رحمتش کند، آقای محمدخانی طلبه فاضل و خوشنامی بود. میگفت: من دیدم سه تا آیتالله در حرم هستند. گفتم یک سؤال از شما بکنم. رفتم نزد ایشان گفتم: اگر شما که هشتاد سال عالم بودی، یک دعای مستجاب داشته باشی، چه میگویی؟ آیتالله مروارید گفت: میگویم خدایا عاقبت مرا بخیر کن. میگفت: از لای جمعیت رفتم نزد عالم دیگر، همین سؤال و همین جواب، عالم سوم هم همین سؤال و همین جواب، این را من از ایشان گرفته بودم که سه تا عالم کنار امام رضا (ع) هر سه یک حاجت داشتند.
آیتاللهالعظمی گلپایگانی بیمار بود. من به دیدن ایشان رفتم و گفتم: حضرت آقا! اگر شما یک دعای مستجاب داشته باشی، چه دعایی میکنی؟ دیدم یک مرجع تقلید هشتاد، نودساله گفت: دعا میکنم خدا عاقبت مرا بخیر کند. عاقبت بخیری خیلی مهم است.
راوي: استاد محسن قرائتی
#حكايت
#مجله_آشنا
🆔 @Shamimeashena
#ازدواج_شهدا
هردوتامون اهل سادگی بودیم و بیزار از تجملات.
اول زندگیمون بود و این خصلت خوش میدرخشید.
دوتا اتاق از خونه پدریش خالی بود
که فرششون کردیم.
جهیزیهم رو هم با مهدی بردیم و چیدیم.
اونقدر کم بود که کلش پشت یه پیکان استیشن جا شد!
فقط وسایل ضروی زندگی رو داشتیم،
و به همین سادگی زندگیمون شروع شد.
روایت از همسر شهید مهدی باکری
#ازدواج
🆔 @Shamimeashena