eitaa logo
شمیم حجاب و مطالبگری🌹
489 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
5.3هزار ویدیو
38 فایل
کانال عمومی و مذهبی
مشاهده در ایتا
دانلود
8.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥انتشار برای اولین بار 👆 ⁉️ وقتی یه خانم میتونه به تنهایی بدون هیچ پشتوانه ای این نره خرهای بیشرف کثیف رو ملزم به اجرای قانون کنه چطور مسئولین نمیتونند قانون رو اجرا کنند؟! ⛔️حالا خانم هنجارشکن در قم رو با این به اصطلاح آقایون هنجارشکن در مترو مقایسه کنید! چندین وجه اشتراک دارند، اونهم بددهن و هوچیگر و بیشرم و وقیح و سلیطه بودنشون هست !!! مسئولین مترو و شهرداری برن بشینن خونشون. چون لیاقت ندارند در چنین مسئولیتهایی باشند. کار رو بسپرن به امثال این خانم باغیرت. کاش چهارتا مسئول با غیرت مثل این خانم داشتیم. دوستان این فیلم رو منتشر کنید تا این مردک بیشرف لجن شناسایی بشه. هر کسی مشخصات این فرد رو میدونه معرفی کنه تا دوستان خدمتشون برسند و بهش یاد بدن با یک خانم که مطالبه اش فقط اجرای قانون هست چطور باید برخورد کنه. به کانال خبری در ایتا بپیوندید👇. https://eitaa.com/joinchat/4073259207Cd2916ef4d3
هدایت شده از خبر خُبــــــْرِه
9.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آیت الله رمضانی: 💎ثروت با یک اتفاق از دست می رود..... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 برای پیوستن به کانال «خبر خُبره» از لینک زیر استفاده کنید؛ https://eitaa.com/khabarekhobre01
🇮🇷 اولین راکتور ایرانی فوق سنگین تولید متانول ایران جزء ۵ کشور سازنده👏 راکتورهای غول‌پیکر تولید متانول با نام R3001، برای اولین‌بار در ایران توسط مهندسان شرکت دانش بنیان ماشین‌سازی اراک تولید شد. قبلاً طراحی و ساخت تجهیزات فوق حساس راکتور سنتز در انحصار شرکت‌های اروپایی از جمله دانمارک بود. • پیوستن به جمع ۵ کشور سازنده • میلیون‌ها دلار صرفه‌جویی • شکسته شدن انحصار شرکت‌های اروپایی • بی‌نیازی از شرکت‌های خارجی 📆 ۱۴۰۲/۱۲/۱۹ 🇮🇷 | حتماعضوشوید👇 @niroughodssepah جبهه مقاومت🚀
11.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برخورد عجیب ماموران قانون با کسانی که خواهان اجرای قانون حجاب هستند ✍معلوم هست چه کسانی متولی اجرای قوانین اسلام هستند؟! این انقلاب و مسئولین را همین مردم با خون خود خلق کردند ،شهید دادند تا حجابْ حرام شرعی و حرام سیاسی خلاف قانون باشد ،نه قانون؟! شهید دادند تا ولنگاری نباشد،الان همان‌هایی که مردم روی کار آورده اند با آن همه آرمانی که برایش شهید دادند صف آرایی کرده تا ارزش ها را از بین ببرند؟!آن مأموری که دست بروی آمر به معروف بلند کرده مزدور صهیونیست است نه مامور جمهوری اسلامی ،دستش باید از بازو قطع شود. دادگاه اصلی را باید برای حکام قضائیه برگزار کرد و آنها را بخاطر ترک فعل مجازات کرد،این را هم بخاطر داشته باشند آراء رای تکلیفی ها بود که مملکت را مشروعیت و به حد نصاب رساند... @akh_moq_is
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 کسی که این حدیث رو بشنوه، شاید تا آخر عمر، نماز اول وقتش ترک نمیشه😍😉👌
هدایت شده از پاسخ به سوالات شرعی
سلام وقتتون بخیر ببخشید یه سوال ایا حین،هنگام روزه میشه به لب های خشک وازلین زد؟ ▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬ ✅ پاسخ با سلام بله روغن زدن و چرب کردن لب در حین روزه‌داری، اشکال ندارد. 🅿️ @p_ahkaam
هدایت شده از 🦋جاده آموزش🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹اگر کسی افطار و سحر را با این سوره آغاز کند اجر شهیدی را دارد که در خون خود غلطیده باشد.... دکتر رفیعی اَللّهُمَ عَجّلْ لِوَلیّک الفَرَج            ═══✼🍃🌹🍃✼═══ قیام نزدیک است
🌾😐😑 قصه ی تِرمان 😐😑🌾 گویند قبل از انقلاب مردی در شهر خوی بود که به او «تِرمان» می‌گفتند. او شیرین‌عقل بود و گاهی سخنان حکیمانه‌ی عجیبی هم می‌گفت. روزی از او پرسیدند : « مصدق خوب است یا شاه؟ بگو تا برای تو شامی بخریم. » ترمان گفت: « از دو تومنی که برای شام من خواهی داد، دو ریال کنار بگذار و قفلی بخر بر لبت بزن تا سخن خطرناک نزنی !!! » مرحوم پدرم نقل می‌کرد ، در سال ۱۳۴۵ برای آزمون استخدامی معلمی از خوی قصد سفر به تبریز را داشتم. ساعت ده صبح گاراژ گیتیِ خوی رفتم و بلیط گرفتم. از پشت اتوبوسی دود سیگاری دیدم ، نزدیک رفتم دیدم ، «ترمان» زیرش کارتُنی گذاشته و سیگاری دود می‌کند . یک اسکناس پنج تومانی نیت کردم به او بدهم . او از کسی بدون دلیل پول نمی‌گرفت . باید دنبال دلیلی می‌گشتم تا این پول را از من بگیرد . گفتم : « ترمان ، این پنج تومان را بگیر، به حساب من ناهاری بخور و دعا کن من در آزمون استخدامی قبول شوم . » ترمان از من پرسید : « ساعت چند است ؟ » گفتم : « نزدیک ده » گفت : « ببر نیازی نیست » خیلی تعجب کردم که این سؤال چه ربطی به پیشنهاد من داشت ؟ پرسیدم : « ترمان ، مگر ناهار دعوتی ؟ » گفت : « نه . من پول ناهارم را نزدیک ظهر می‌گیرم . الان تازه صبحانه خورده‌ام . اگر الان این پول را از تو بگیرم یا گم می‌کنم یا خرج کرده و ناهار گرسنه می‌مانم . من بارها خودم را آزموده‌ام ؛ خداوند پول ناهار مرا بعد اذان ظهر می‌دهد . » واقعا متحیر شدم . رفتم و عصر برگشتم و دنبال ترمان بودم . ترمان را پیدا کردم . پرسیدم : « ناهار کجا خوردی ؟ » گفت : « بعد اذان ظهر اتوبوس تهران رسید . جوانی از من آتش خواست سیگاری روشن کند . روشن کردم. مهرم به دلش نشست و خندید ، خندیدم و با هم دوست شدیم و مرا برای ناهار به آبگوشتی دعوت کرد . » از آنچه که داری ، فقط آنچه که می‌خوری مال توست ، سرنوشتِ بقیه‌ی اموالِ تو ، معلوم نیست . ترمانِ دیوانه ، برای پول ناهارش نمی‌ترسید ، اما بسیاری از ما چنان از آینده می‌ترسیم و وحشت داریم که انگار در آینده دنیا نابود خواهد شد . مال زیادی جمع می‌کنیم و آرزوهای طولانی و دراز داریم ... 🇮🇷 😐😑🌾😐😑🌾😐😑🌾😐😑🌾 🌹 https://eitaa.com/shamimehejab
🌾😐😑 قصه ی تِرمان 😐😑🌾 گویند قبل از انقلاب مردی در شهر خوی بود که به او «تِرمان» می‌گفتند. او شیرین‌عقل بود و گاهی سخنان حکیمانه‌ی عجیبی هم می‌گفت. روزی از او پرسیدند : « مصدق خوب است یا شاه؟ بگو تا برای تو شامی بخریم. » ترمان گفت: « از دو تومنی که برای شام من خواهی داد، دو ریال کنار بگذار و قفلی بخر بر لبت بزن تا سخن خطرناک نزنی !!! » مرحوم پدرم نقل می‌کرد ، در سال ۱۳۴۵ برای آزمون استخدامی معلمی از خوی قصد سفر به تبریز را داشتم. ساعت ده صبح گاراژ گیتیِ خوی رفتم و بلیط گرفتم. از پشت اتوبوسی دود سیگاری دیدم ، نزدیک رفتم دیدم ، «ترمان» زیرش کارتُنی گذاشته و سیگاری دود می‌کند . یک اسکناس پنج تومانی نیت کردم به او بدهم . او از کسی بدون دلیل پول نمی‌گرفت . باید دنبال دلیلی می‌گشتم تا این پول را از من بگیرد . گفتم : « ترمان ، این پنج تومان را بگیر، به حساب من ناهاری بخور و دعا کن من در آزمون استخدامی قبول شوم . » ترمان از من پرسید : « ساعت چند است ؟ » گفتم : « نزدیک ده » گفت : « ببر نیازی نیست » خیلی تعجب کردم که این سؤال چه ربطی به پیشنهاد من داشت ؟ پرسیدم : « ترمان ، مگر ناهار دعوتی ؟ » گفت : « نه . من پول ناهارم را نزدیک ظهر می‌گیرم . الان تازه صبحانه خورده‌ام . اگر الان این پول را از تو بگیرم یا گم می‌کنم یا خرج کرده و ناهار گرسنه می‌مانم . من بارها خودم را آزموده‌ام ؛ خداوند پول ناهار مرا بعد اذان ظهر می‌دهد . » واقعا متحیر شدم . رفتم و عصر برگشتم و دنبال ترمان بودم . ترمان را پیدا کردم . پرسیدم : « ناهار کجا خوردی ؟ » گفت : « بعد اذان ظهر اتوبوس تهران رسید . جوانی از من آتش خواست سیگاری روشن کند . روشن کردم. مهرم به دلش نشست و خندید ، خندیدم و با هم دوست شدیم و مرا برای ناهار به آبگوشتی دعوت کرد . » از آنچه که داری ، فقط آنچه که می‌خوری مال توست ، سرنوشتِ بقیه‌ی اموالِ تو ، معلوم نیست . ترمانِ دیوانه ، برای پول ناهارش نمی‌ترسید ، اما بسیاری از ما چنان از آینده می‌ترسیم و وحشت داریم که انگار در آینده دنیا نابود خواهد شد . مال زیادی جمع می‌کنیم و آرزوهای طولانی و دراز داریم ... 🇮🇷 😐😑🌾😐😑🌾😐😑🌾😐😑🌾 🌹 https://eitaa.com/shamimehejab
هدایت شده از خبر خُبــــــْرِه
7.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آیت الله رمضانی: جهل باعث موضــــــــــــع گیری های نادرست میشود. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 برای پیوستن به کانال «خبر خُبره» از لینک زیر استفاده کنید؛ https://eitaa.com/khabarekhobre01