eitaa logo
شمیم ملکوت
388 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
292 ویدیو
125 فایل
ساده و صمیمی با ملکوتیان
مشاهده در ایتا
دانلود
«امام‏ حسن‏ مجتبى علیه السلام به قدرى به نیازمندان رسیدگى مى ‏کرد، که خانه آن حضرت پناهگاه فقرا و مستمندان شده بود. به طورى که هر غریب و نیازمند و درمانده‏اى وارد کوفه مى‏ شد، سراغ خانه سبط اکبر پیامبر را مى ‏گرفت» امام‏ حسن‏ مجتبى علیه السلام، در پاسخ سؤال کسى که از معناى کریم پرسیده بود، فرمودند: ۱- «الْابْتِداءُ بِالْعَطِیَّهِ قَبْلَ الْمَسْأَلَهِ؛ کسى که قبل از تقاضا کمک مى‏ کند». ۲- «وَ اطْعامُ الطَّعامِ فِى الْمَحَلِ‏؛ کسى که در محلّش اطعام طعام کند» ( یعنی در جای مناسب خرج می کند و یا به معنی اینکه در منزل خودش اطعام می کند)
شخصى درِ خانه امام حسن مجتبى علیه السلام را کوبید، و خطاب به حضرت عرض کرد: « اى فرزند رسول خدا! هیچ چیزى برایم باقى نمانده که آن را به درهمى بفروشم. چهره و وضع ظاهرى‏ام سخنانم را تصدیق نموده، و شهادت بر صدق کلامم مى ‏دهد. البتّه اندکى آبرو دارم، که آن را حفظ نموده‏ام و اکنون که تو را مشترى مناسبى یافتم، آن را به تو عرضه کرده‏ام!» امام حسن علیه السلام صندوق دار خویش را طلبید، و پرسید: چه مقدار پول نزد توست؟ عرض کرد: دوازده هزار درهم. فرمود: آن را به این مرد فقیر بده! سپس آن مرد را طلبید، و عذرخواهى کرد و فرمود: « ما حقّ تو را ادا نکردیم! ولى آنچه داشتیم به تو دادیم؛ سپس این شعر را در جواب اشعار او، فرمود: خُذِ الْقَلیلَ وَ کُنْ کَأَنَّکَ لَمْ تَبِعْ‏ ما صُنْتَهُ وَ کَأَنَّنا لَمْ نَشْتَرِ این مال اندک را بگیر و گویا تو چیزى را نفروخته‏ اى، و ما نیز چیزى نخریده‏ایم (یعنى من به چهره‏ات نگاه نمى‏ کنم تا آبرویت محفوظ بماند).
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در یکى از سفرها امام‏ حسن‏ و امام حسین علیهما السلام و عبداللَّه بن جعفر از قافله عقب ماندند و در بیابان تشنه شدند، از دور خیمه چادرنشینى را دیدند ، وقتى به آنجا رسیدند، پیرزن تک و تنهایى را در آن دیدند که آنها را سیراب کرد، و گوسفندى را براى آنها آماده کرد و آنها به پیرزن فرمودند: اگر به مدینه آمدى به سراغ ما بیا شاید بتوانیم مقدارى از محبّت تو را جبران کنیم! از قضا خشکسالى شدیدى در بیابان‏هاى اطراف مدینه به وجود آمد که چادرنشینان به شهر هجوم آوردند و از مردم درخواست کمک مى‏ کردند، روزى چشم امام‏ حسن‏ علیه السلام به همان پیرزن افتاد که در کوچه‏هاى مدینه تقاضاى کمک مى‏ کند، حضرت پرسید آیا یادت مى‏ آید که من و برادر و پسرعمویم در بیابان نزد تو آمدیم و تو بهترین کمک را به ما کردى؟! پیرزن چیزى به خاطر نداشت، ولى امام فرمود: اگر تو به خاطر ندارى، من به خاطر دارم. سپس پول و گوسفندان فراوانى به او بخشید و او را نزد برادرش امام حسین علیه السلام فرستاد، آن حضرت هم بخشش بیشترى به او کرد و سپس او را نزد عبداللَّه بن جعفر فرستاد، او هم نعمت زیادى به آن زن داد که آن زن از ثروتمندترین افراد شد!!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸نامحرم را شیفتۀ خودتان نکنید!🔸 اگر مرد کاری کند که زن نامحرم او شود کار درستی است؟! واقعاً کار درستی است؟ خب برای چه؟ شیفته‌ات بشود که چه بشود؟ دلبسته به تو شود که چه کار کنی؟ است. بسیاری افراد، این مسائل را جدی نمی گیرند و یکدفعه زن شوهرداری عاشقشان می شود. بعد زن به او می‌گوید اگر تو با من رابطه برقرار نکنی خودکشی می‌کنم! خوب چرا اینطور می کنی که بعد به اینجا برسی؟ یک کسی آمد به پدرم گفت که اگر شما مرا نگیری من خودکشی می‌کنم. مادرمان در حیات بود! [خنده حضار] بابام گفت: برو خودکشی کن! گاهی این جور چیزها اتفاق می افتد. از اول بابش را باز نکنیم. همان طور که می‌گویند در چشم باید خودداری کنی، در هم باید خودداری کنی. ببینید، «العاقل یکفیه الاشاره» وقتی می گوید «قل للمومنین یغضوا من ابصارهم» یعنی «یغضوا من السنتهم»، «یغضوا من اسماعهم». غریزه ی جنسی از راه می آید، از راه می آید، از راه می آید، از راه هم می آید. از این جهت است که می گویند [در هنگام ارتباط با نامحرم] عطر نزن. @haerishirazi
☝️☝️ می دانم که الآن فرصت و جای مناسبی برای طرح این موضوع نیست ، ولی واقعا این انحراف ، دارد در جامعه رواج پیدا می کند!( تعلق خاطر به افراد متاهل نامحرم) حرمت ها را نگه داریم ! حرمت همسران خودمان و همسر دیگران را ! در ارتباطات و معاشرتها ، در کلام به ضرورت اکتفا کنیم ، در لحن و صدا ، به معمولی بودن ، در حفظ زیبایی ظاهر ،به بیشتر از حد متعارف شرعی ، مقید باشیم. انسان هوشمند است، مقایسه گر است، ریز بین است ، و هزاران توانایی و پتانسیل دیگر دارد! بشدت و بسرعت ، نیازش را ( چه شرعی و چه غیر شرعی) درک می کند و اگر عقل کامل و ایمان کافی نداشته باشد، از هر راهی میخواهد به آن برسد. این مسائل بشدت، قلب ما را جریحه دار می کند، چه برسد به امام زمان عج!! هرگز نگوییم : به من چه ؟ فلانی خودش را حفظ کند !! بچه ی ما مریض باشد و نیاز به رژیم غذایی داشته باشد، ما در مقابلش ، غذای مورد علاقه ی او را می خوریم !!؟ اگر ما بشدت به قوانین رانندگی ، مقید باشیم، باز تضمینی است که هرگز تصادف نکنیم ؟! نه ! تضمینی نیست. انسان موجودی اجتماعی است و مدام در کنش با دیگران است . باید ملاحظه ی مردم را بکند! درخفا و در زوایای قلب خودمان، به اصول پای بند باشیم و فقط به ظاهر اکتفا نکنیم! شراکت شیطان در نسل انسان، می تواند به واسطه همین علاقه های پنهانی غیر شرعی باشد. حدود ۲۵ سال پیش که عاشورا ، به روز اول نوروز افتاده بود ، در جلسه ی شیخ حسین انصاریان در مسجد سید عزالله بازار تهران شرکت کرده بودیم. آقای انصاریان ، سخنرانی اش را با این جمله شروع کرد:« مردم از معشوقه های پنهانی بپرهیزید !» خداوند طهارت باطنی و ظاهری را نصیب همه بکند. « وَ لا مُتَّخِذاتِ أَخْدانٍ » [نساء/۲۵] والله المستعان
یا صاحب الزمان ! التماس دعا داریم !
دعای سیفی صغیر بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم ِ رَبِّ أَدْخِلْنِي فِي لُجَّةِ بَحْرِ أَحَدِيَّتِكَ وَ طَمْطَامِ يَمِّ وَحْدَانِيَّتِكَ وَ قَوِّنِي بِقُوَّةِ سَطْوَةِ سُلْطَانِ فَرْدَانِيَّتِكَ حَتَّى أَخْرُجَ إِلَى فَضَاءِ سَعَةِ رَحْمَتِكَ وَ فِي وَجْهِي لَمَعَاتُ بَرْقِ الْقُرْبِ مِنْ آثَارِ حِمَايَتِكَ مَهِيبا بِهَيْبَتِكَ عَزِيزاً بِعِنَايَتِكَ مُتَجَلِّلاً مُكَرَّما بِتَعْلِيمِكَ وَ تَزْكِيَتِكَ وَ أَلْبِسْنِي خِلَعَ الْعِزَّةِ وَ الْقَبُولِ وَ سَهِّلْ لِي مَنَاهِجَ الْوُصْلَةِ وَ الْوُصُولِ وَ تَوِّجْنِي بِتَاجِ الْكَرَامَةِ وَ الْوَقَارِ وَ أَلِّفْ بَيْنِي وَ بَيْنَ أَحِبَّائِكَ فِي دَارِ الدُّنْيَا وَ دَارِ الْقَرَارِ وَ ارْزُقْنِي مِنْ نُورِ اسْمِكَ هَيْبَةً وَ سَطْوَةً تَنْقَادُ لِيَ الْقُلُوبُ وَ الْأَرْوَاحُ وَ تَخْضَعُ لَدَيَّ النُّفُوسُ وَ الْأَشْبَاحُ يَا مَنْ ذَلَّتْ لَهُ رِقَابُ الْجَبَابِرَةِ وَ خَضَعَتْ لَدَيْهِ أَعْنَاقُ الْأَكَاسِرَةِ لا مَلْجَأَ وَ لا مَنْجَى مِنْكَ إِلا إِلَيْكَ وَ لا إِعَانَةَ إِلا بِكَ وَ لا اتِّكَاءَ إِلا عَلَيْكَ ادْفَعْ عَنِّي كَيْدَ الْحَاسِدِينَ ، وَ ظُلُمَاتِ شَرِّ الْمُعَانِدِينَ وَ ارْحَمْنِي تَحْتَ سُرَادِقَاتِ عَرْشِكَ يَا أَكْرَمَ الْأَكْرَمِينَ أَيِّدْ ظَاهِرِي فِي تَحْصِيلِ مَرَاضِيكَ وَ نَوِّرْ قَلْبِي وَ سِرِّي بِالاطِّلاعِ عَلَى مَنَاهِجِ مَسَاعِيكَ إِلَهِي كَيْفَ أَصْدُرُ عَنْ بَابِكَ بِخَيْبَةٍ مِنْكَ وَ قَدْ وَرَدْتُهُ عَلَى ثِقَةٍ بِكَ وَ كَيْفَ تُؤْيِسُنِي [تُوئِسُنِي ] مِنْ عَطَائِكَ وَ قَدْ أَمَرْتَنِي بِدُعَائِكَ وَ هَا أَنَا مُقْبِلٌ عَلَيْكَ مُلْتَجِئٌ إِلَيْكَ بَاعِدْ بَيْنِي وَ بَيْنَ أَعْدَائِي كَمَا بَاعَدْتَ بَيْنَ أَعْدَائِي اخْتَطِفْ أَبْصَارَهُمْ عَنِّي بِنُورِ قُدْسِكَ وَ جَلالِ مَجْدِكَ إِنَّكَ أَنْتَ اللَّهُ الْمُعْطِي جَلائِلَ النِّعَمِ الْمُكَرَّمَةِ لِمَنْ نَاجَاكَ بِلَطَائِفِ رَحْمَتِكَ يَا حَيُّ يَا قَيُّومُ يَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِكْرَامِ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَيِّدِنَا وَ نَبِيِّنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ أَجْمَعِينَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ. همگی سه بار این دعای شریف را برای پیروزی مقاومت فلسطین و نابودی اسرائیل بخونیم.
هدایت شده از ارتباط موثر
📚برشی از یک کتاب اگر فردی به راز زندگی پی نبرد ، در درک مفاهیم کلیدی زندگی نیز دچار اشتباه می‌شود ، در فهمِ معنای خوشبختی ، لذت ، آزادی و ... (حجاب) هم مانند خیلی از مسایل دیگر به اعتقاد ما یک ارزش است و در نگاه عده‌ای یک پدیده خنثی، اما ارزش‌ها و ضدارزش‌های زندگی ، بدون فهمِ معنای زندگی چگونه معلوم می شود؟ کسی که مفهوم زندگی و ارزش حیات را کشف نکرده باشد چطور حجاب را جزو ارزش‌ها یا ضدارزش‌ها قرار می دهد ؟! از باحجابان هم باید پرسید : آیا شما پس از وقتی که معنای زندگی را درک کردید به حجاب معتقد و پایبند شدید ؟ یا به خاطر عادتِ خانواده ، گریز از فشار اجتماعی ، ترس از جهنم و ... ؟ ارزش برتر حجاب هنگامی است که پس از درک معنای زندگی انتخاب شده باشد. کتاب راز یک فریب ، یوسف غلامی ، ص۵۷ @ertebatmoaserdini .
شمیم ملکوت
📚برشی از یک کتاب اگر فردی به راز زندگی پی نبرد ، در درک مفاهیم کلیدی زندگی نیز دچار اشتباه می‌شود ،
حجت الاسلام یوسف غلامی نویسنده کتاب ، راز یک فریب، به ما ، می گفت : چطور دولت ، برای حفظ سلامتی مردم، زدن ماسک را اجباری کرد، برای سلامتی روح و روان مردم ، سلامتی جوانان و خانواده ها ، نمی تواند بر حجاب تاکید زیادی داشته باشد ؟! وی معتقد بود ، حتی کسانی که حجاب را قبول ندارند، باید ملزم به حجاب باشند ! چون حجاب یک امر عمومی است و مربوط به سلامتی همه ی خانواده هاست ! وی می گفت : وقتی در امریکا ، در جلسه ای علمی شرکت کرده بودم ، با خانم یکی از مدعوین ، که دستش را دراز کرده بود، دست ندادم ! همسر وی ، بیشتر از خانمش از این کار من ناراحت شد و به من اعتراض کرد ! من به آقا گفتم : اگر من با خانم شما دست بدهم ناراحت نمی شوی ؟! گفت : نه !! گفتم : اگه بازوی او را هم لمس کنم ، ناراحت نمی شوی ؟! مرد با تعجب بهم نگاه کرد ! گفتم : اگر شانه او را هم لمس کنم ناراحت نمی شوی ؟! تا کجا پیش بروم ناراحت نمی شوی ؟! و مرد از بی غیرتی خود ، بسیار منفعل و شرمنده شد!!!