eitaa logo
شمیم ملکوت
388 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
294 ویدیو
125 فایل
ساده و صمیمی با ملکوتیان
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر ظلم و ستم به تو فرصت می داد و بالغ و رشید می گشتی، علی اکبر می شدی ! و اگر عمر می کردی مانند پدر بزرگوارت می شدی! کُلُکم نُورٌ واٰحد ! و شاید برای همین بود که آیت الله حق شناس برای یکی از حاجت های شرعیه خود چهل روز زیارت عاشورا را با صد سلام و لعن خواندند و روز چهلم به حضور حضرت امام زمان مشرف شدند. حضرت به ایشان می فرماید: حق شناس! چرا اینقدر زیارت عاشورا خواندی؟ گفت: آقا جان برای حل فلان مشکل. حضرت فرمود : برای گرفتن حاجتت لازم نبود این همه زیارت عاشورا بخوانی، یک بار روضه عموی ما حضرت علی اصغر کافی بود! @shamimemalakut
خوشا بحال دستانی که تو را بافتند، تا کفن حضرتش گردی ! اباعبدالله ع، آن دستان را انتخاب کرده بود ! آیا در عمر بی مقدار من، چیزی هست که در بازار عشق، بهایی داشته باشد ؟! @shamimemalakut
شنیده بود که این‌بار باز دعوت نیست کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست بیا به داد دل تنگ ما برس ای عشق! اگر که حوصله داری، اگر که زحمت نیست غمی است در دل جامانده ‌های کرب‌وبلا که هرچه هست، یقین دارم از حسادت نیست میان ما که نرفتیم و رفته‌ها، شاید تفاوتی‌ست در آغاز و در نهایت نیست همیشه آن‌که نرفته است، بی‌قرارتر است همیشه آن‌که نرفته است، کم‌سعادت نیست و آن کسی که در این راه اهل دل باشد مدام اهل گله کردن و شکایت نیست خودش نرفت و دلش را پیاده راهی کرد نباید این‌همه دل‌دل کند که فرصت نیست! @shamimemalakut
دروازه ساعات دروازه ورودی شهر دمشق از طرف کوفه بوده است. علت نامگذاری این این دروازه و میدان به ساعات این بوده است که ساعتها اهل بیت و اسرا را در این دروازه نگه داشتندو به شادی و پایکوبی پرداختند! كاروان اسراي اهل بيت روز اول صفر به شام رسيدند و بعد از گذراندن ايشان از بازار و از بين مردم بالاخره به مجلس يزيد رسيدند و اهل بيت را در حالى كه همه اسيران به دست يكديگر زنجير شده بودند، وارد مجلس يزيد نمودند. @shamimemalakut
هرکس،به‌اوچیزی‌داده‌اند درساعات‌سحرداده اند! @shamimemalakut
خانه ی پیرزن ته کوچه پشت یک تیر برق چوبی بود پشت فریاد های گل کوچک واقعا روزهای خوبی بود   پیرزن هر دوشنبه بعد از ظهر منتظر بود در زدن ها را دم در می نشست و با لبخند جفت می کرد آمدن ها را   روضه خوان محله می آمد میرزا با دوچرخه آهسته مثل هر هفته باز خیلی دیر مثل هر هفته سینه اش خسته   "ای شه تشنه لب سلام علیک" ای شه تشنه لب ... چه آوازی زیر و بم های گوشه دشتی شعرهای وصال شیرازی   می نشستیم گوشه مجلس با همان شور و اشتیاقی که... چقدر خوب یاد من مانده در و دیوار آن اتاقی که -   یک طرف جمله ی «خوش آمده اید به عزای حسین» بر دیوار آن طرف عکس کعبه می گردد  دور تا دور این اتاق انگار     گوشه گوشه چه محشری برپاست توی این خانه چهل متری گوش کن! دم گرفته با گریه به سر و سینه می زند کتری   عطر پر رنگ چایی روضه زیر و رو کرده خانه او را چقدر ناگهان هوس کردم طعم آن چای قند پهلو را   تا که یک روز در حوالی مهر روی آن برگ های رنگارنگ با تمام وجود راهی کرد پسری را که برنگشت از جنگ   هی دوشنبه دوشنبه رد شد و باز پستچی نامه از عزیز نداشت کاشکی آن دوشنبه آخر روضه ی میرزا گریز نداشت   پیرزن قطره قطره باران شد کمی از خاک کربلا در مشت السلام و علیک گفت و سپس روضه ی قتلگاه او را کشت   تاهمیشه نمی برم از یاد روضه آن سپید گیسو را سالیانی است آرزو دارم کربلای نرفته ی او را   @shamimemalakut