eitaa logo
مسابقاتِ شهداییِ "شمیم عشق"
568 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
3.7هزار ویدیو
43 فایل
『موسسه فرهنگی هنری و پژوهشیِ شمیم عشق رفسنجان شماره ثبت 440』 خادم شهدا @shamimeshghar کانال روبیکا https://rubika.ir/shamimeeshgh1399
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ + بابا مواظب باشیا -که چی؟ +که نمیری 😭💔 "شهید جاویدالاثر سید مصطفی صادقی"
13.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تقدیم به کسانی که مردتر از شهدا هستند 🥺😭😭😭🌹
14.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 بشنویم نوای درد دل مادری دلتنگ 🥺 *مادر شهید بزرگوار علی ابراهیمی*🌹🌹🌹
13.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دکلمه برای مادرشهید 🥺 🌹 *علی ابراهیمی*🌹 کاری از خادم الشهدا ( آقای حجت اکبری پور ) التماس دعا 🌹
🔰 | 🔻شهید شدن دل می خواهد دلی که‌ آنقــدر قوی باشدوبتواندبریده شود از همه تعلقات... دلی که آرام،له شود زیر پایت به وقت بریدن و رفتن... و شهدا "دلدار بی دل" بودند...! اللّهُمَّ ارزُقنا توُفیق الشَّهادة في سَبيلک
🕊🌺 آدم باید زرنگ باشه 😊 یه روز جمعه بود با هم قم رفتیم ، برگشت بهم گفت: " آدم باید باشه، ما از تهران اومدیم زیارت حضرت معصومه (س)؛ باید در عوضش از بی بی معصومه یه هدیه بخواییم و اونا هم میدن" بهش گفتم هدیه ای که میخوای چیه برگشت گفت: "شــــــــــهادت..."
✨﷽✨ 🌼تلنگر ✍ کسی که در راهِ خدا قدم میذاره، دیگه حرف‌ها و طعنه‌های احمق‌ها ناراحتش نمیکنه. چون میدونه که این حرف و حدیث‌ها، یکی از امتحاناتِ این راهه. احمق‌ها، نه تاييدشون منفعتی برای آدم داره، و نه تكذيب‌شون ضرری برای آدم داره. نه عزّتی به آدم میدن، و نه عزّتی از آدم می‌گیرند. تمامِ عزت دستِ خداست. بذار هر حرفی دوست دارند بزنند. خدا داره تو رو می‌بینه، و حواسش به تو هست: لَا یَحْزُنکَ قَوْلُهُمْ، إِنَّ الْعِزَّةَ لِلهِ جَمِیعًا، هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ 📖یونس، ۶۵ ⬅️سخن آنها تو را غمگین نسازد! تمام عزّت و قدرت، از آنِ خداست. و او شنواو داناست. اگر کسی به جایی برسه که دیگه حرف‌های بیهوده‌ی دیگران روش تاثيری نگذاره، به مقامِ خیلی والایی رسیده. چنين كسی از جهانِ احمق‌ها عبور کرده. پس برادرم!! خواهرم!! از تاريکی‌های نافهمی و بدفهمی، به سمتِ پروردگارت هجرت كن، و سخنانِ دیگران رو به هيچ بگير. نه دنبالِ این باش که تو رو تایید کنند، و نه اگر تو رو تکذیب کردند، ترس به دلت راه بده. و همیشه مثل حضرت ابراهیم بگو: إِنِّی مُهَاجِرٌ إِلَی رَبِّی 📖عنکبوت، ۲۶ ⬅️ من بسوی پروردگارم هجرت می‌کنم. ┏━✨🕊✨🕊✨┓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با آنکه آبدیده دریای طاقتیم آتش گرفته‌ایم که غرق خجالتیم امروز اگر به سایه راحت نشسته‌ایم مدیون استقامت آن سرو قامیتم سالروز رحلت امام خمینی (ره) تسلیت باد 😔🥺🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺بمناسبت دهه کرامت و سالروز ولادت عارف شهید سردار حاج علی محمدی پور 🌺 مراسم جشن باشکوهی با همکاری خادمیاران رضوی شهربهرمان *❇️همراه با اجرای گروه سرود مهدیاران منطقه نوق* وبا سخنرانی حاج آقاعرب و روایتگری آقای زین العابدینی ⏰ امروز دوشنبه ساعت ۱۸ رسمی در گلزار شهدای دقوق آباد برگزار می گردد
بسم رب المهدی ☘️خاطرات شهید عباس محمدیان☘ حسین دهقانزاده پسر دایی وهمرزم شهید: من وعباس از کودکی با هم بودیم پسر منظم ومؤدب واز بچه های درسخون مدرسه بود، طبع بلندی داشت. عباس خیلی شجاع بود، از اولین کسانی بود که کفن پوش شد و در تظاهرات وهیئت ها شرکت کرد. ☘️اعزام به جبهه☘️ سال 1360 عباس فقط 15 سال ومن 17 سال داشتم که برای آموزش‌ به (05) کرمان رفتیم وبعد به دوکوهه(اندیمشک) اعزام شدیم. اولین عملیاتی که شرکت کردیم ‌فتح المبین بود، عباس کمک آرپی جی زن بود. کوله ی آرپی جی نداشتیم عباس گلوله ها رو داخل یک گونی گذاشته بود گلوله ها بزرگ وسنگین بودند او با سختی زیادی روی دوشش حمل می کرد. 😔 درحال پیشروی بودیم که عراق پاتک زد دشت پر شده بود از تانکهای دشمن، به ما دستور عقب نشینی دادند. ☘️نحوه شهادت☘️ بچه ها سوار تانک شدند که برگردند عقب عباس هم سوار شد و من جا موندم 😔 در همین حال یه گلوله به تانک اصابت کرد وهمه بچه ها شهید شدند از جمله عباس🥺 وقتی رسیدم بالای سرش گلوله صورتش رو برده بود😭 برای این که شناخته بشه روی لباسش اسمش رو نوشتم (عباس محمدیان اعزامی از نوق) 😭 آتش دشمن زیاد بود ما برگشتیم عقب ولی نتونستیم پیکر عباس رو برگردونیم😔 بعد از ما گردان بچه های شیراز وارد عملیات شدند، و پیکر عباس رو به جای یک نفر دیگه به شیراز می برند و دفن می‌کنند. بعد از سه روز که پسر اون خونواده سالم بر میگرده متوجه می شوند که اشتباه شده و نبش قبر می‌کنند پیکر رو بر می گردوند. ☘️مناعت طبع☘️ عباس طبع بلندی داشت، اعتماد به نفس بالایی داشت وخیلی فهمیده بود. شهید پور قاسمی جای پدر ما بود خیلی هوای ما رو داشت از ما مواظبت میکرد، ولی عباس از این موضوع ناراحت بود میگفت ما دیگه بزرگ شدیم خودمون می تونیم از پس کارها مون بر بیاییم غرور نداشت ولی طبع بلندی داشت. ☘️حرف اخر☘️ همرزم شهید گفت: ما در مسیری نیستیم که مورد شفاعت شهدا قرار بگیریم 😭 متأسفانه نتونستیم بعد از اونا راهشون رو ادامه بدیم نمی تونیم توقع شفاعت هم داشته باشیم😭 ما مدیون شهدا وخانواده هاشون هستیم. شهدا شرمنده ایم😔 🌹 اللهم عجل لولیک الفرج🌹
امروز عصر 🌹 قدم بر دیده 🌹
سلام خدمت شما بزرگواران پوزش بنده رو بپذیرید متاسفانه فراموش کردم اینجا اسامی رو اعلام کنیم 😔 بین تمام برنامه ها این عکس جاموند فکر میکردم گذاشتم ممنون از تذکر دوستان ک یادآوری کردن 😔
بسم رب المهدی ☘️خاطره ای از محمدرضا تقی پورهمرزم شهید☘️ من وعباس محمدیان هم سن بودیم وباهم در مدرسه فردوسیه درس میخواندیم عباس خصوصیات ویژه ای داشت. مهربان، با ادب، خوش اخلاق و خنده رو بود هیچوقت ندیدم باکسی درگیر شود 🌸🌸🌸 باهم به مراسمات بسیج میرفتیم تا این که یک روز عباس گفت میای باهم بریم جبهه من هم قبول کردم مدتی را با چند تا از بچه های دیگه برای آموزش رفتیم کرمان،در این جور مواقع بر طبق قانون کسانی ک سن شان کم بود یا قدشان کوتاه بود را از اعزام محروم میکردند و ما خیلی دلهره داشتیم که از همدیگر جدا نشویم ، عباس یکم قدش کوتاه بود ،تا اینکه عباس خودشو کشید بالا و مشکلی پیش نیامد و همان روز ما رو اعزام کردند کرمان و... بعد از آموزش اعزام شدیم . سخت گیری های آموزش هم جای خود را داشت خداروشکر به خوبی سپری شد و بالاخره به منطقه دشت عباس اعزام شدیم و قبل از عملیات وصیت نامه هایمان را نوشتیم. 🌸🌸🌸 من و عباس کمک آرپی جی زن بودیم... ما با تلاش خود رفتیم و کوله پشتی تهیه کردیم برای حمل آرپی جی و تجهیزاتش ،درحالی که بقیه چون امکانات نبود مجبور بودند از گونی های نخی استفاده کنند که واقعا سخت بود... یک شب آماده شدیم برای عملیات،ما آنقدر نزدیک رفتیم که صدای عراقی ها به گوش می‌رسید. متأسفانه عملیات لغو شد و به شب بعد موکول شد.که عملیات فتح‌المبین با رمز یازهرا.... منطقه ی دشت عباس یک دشت بسیار وسیع بود که عراقی ها غافلگیر شده بودند. بعد از چند ساعت از هم جداشدیم و عباس را گم کردم وتا بعد عملیات من از عباس خبر نداشتم تا این که یکی از دوستان خبر شهادتش را به من داد😔 ☘️همرزم شهید به نکته‌ خاصی اشاره می‌کند می گوید: ما وقتی سانحه‌ای رخ میدهد خوشحال می شویم از این که ما در آن سانحه نبودیم و اتفاقی برایمان نیفتاده است. ولی در مورد جنگ وشهادت ما باختیم 😔 وشهدا برنده شدند. 🌹😭 البته آنها وجودشون با وجود ما فرق داشت رفتار وکردارشون با ما فرق داشت وخدا آنها را انتخاب کرد. 🌸🌸🌸 ماهم امیدمون به این هست که خداوند ما را هم مورد آمرزش قرار دهد ودر روز قیامت هم مورد شفاعت شهدا قرار بگیریم ان شاءالله 😔 🌸اللهم عجل لولیک الفرج🌸 🌸اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا🌸
🌸طنز جبهه🌸 بعد از عملیات حاج صادق آهنگران آمده بود پیش رزمندگان برای مراسم دعا ونوحه خوانی برنامه که تمام شد مثل همیشه بچه ها هجوم آوردند که او را ببوسند و با او حرف بزنند، حاج صادق که ظاهرا عجله داشت ومیخواست جای دیگری برود. گفت: صبر کنید، صبر کنید من یک ذکر را فراموش کردم بگویم همه رو به قبله بنشینید وسر به خاک بگذارید واین دعا را 5 بار با اخلاص بخوانید. 😅 آقایی که شما باشید ما همین کار را کردیم. بعد از این که سر از سجده برداشتیم دیدیم مرغ از قفس پریده😂 مؤمن بخند 😂😂😂