#نماز شب
(دست نوشته شهید حاج قاسم سلیمانی)
بسمه تعالی
🔹 تمام کسانیکه به کمالی رسیدند، خصوصا کمالات معنوی، که خود منشأ و پایه دنیوی هم میتواند باشد.
منشأ همه ی آنها سحر است، سحر را در یاب.
🔹نماز شب در سن شما تأثیر شگرفی دارد اگر چند بار آن را با رغبت تجربه کردی لذت آن موجب می شود به آن تمسک یابی.
(نماز شب نماز شب کلید همه عزت هاست)
🌹به نام خداوندبخشنده ومهربان🌹
66و اگر بر آنان مقرر میکردیم که تن به کشتن دهید یا از خانههای خود بیرون شوید، جز اندکی از آنان عمل نمیکردند و اگر پندی را که به آنان داده میشود به کار میبستند، قطعا برایشان بهتر و در ثبات قدم مؤثرتر بود
67و در آن صورت [ما هم] از پیش خود اجر بزرگی به آنها میدادیم
68و حتما به راهی راست هدایتشان میکردیم
69و هر که اطاعت خدا و رسول کند، آنها با کسانی خواهند بود که خدا موهبتشان داده [که عبارتند] از: پیامبران و راستی پیشگان و شاهدان و صالحان، و آنان نیکو همدمانی هستند
70این تفضّل از جانب خداست و آگاهی خدا کفایت میکند
71ای کسانی که ایمان آوردهاید! سلاح خویش برگیرید و گروه گروه یا همه با هم [به سوی جهاد] رهسپار شوید
72و البته از شما کسی است که سستی میکند و چون حادثهای به شما رسد گوید: به راستی خدا به من رحم کرد که با آنها حاضر نبودم
73و اگر شما را خیر [و پیروزی] از خدا برسد حتما گوید: کاش من با آنها میبودم و به نوای بزرگی میرسیدم! گویی که میان شما و او هیچ دوستی و آشنایی نبوده است
74پس کسانی که زندگی دنیا را به آخرت میفروشند، باید در راه خدا جنگ کنند و هر که در راه خدا بجنگد و کشته یا پیروز شود، به زودی به او پاداش بزرگی خواهیم داد🌷
5.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*بسم رب الشهداء والصدیقین*
🌱🌸🌱🌸🌱
🌱قاسم سلیمانی بعداز گذراندان دوران تحصیل و اخذ مدرک دیپلم، در ۱۸ سالگی به عنوان پیمانکار، در اداره آب کرمان، استخدام شد.
🌸او بیست سال بیشتر نداشت که در سال ۱۳۵۵ وارد جریان مبارزه با رژیم شاهنشاهی شد. از مرحوم سید رضا کامیاب (یک روحانی که برای تبلیغ نهضت انقلاب از مشهد به کرمان آمده بود) به عنوان فردی که شهید قاسم سلیمانی را با انقلاب آشنا کرد، یاد میشود.
🌱شهید قاسم سلیمانی در همان سنین جوانی ازدواج کرد. از ایشان ۴ فرزند (۲ دختر به نامهای زینب و فاطمه و ۲ پسر حسین و محمدرضا) به یادگار مانده است.
🌸با پیروزی انقلاب اسلامی، شهید سلیمانی به عضویت سپاه پاسداران انقلاب درآمد.
🌱ایشان در سال ۵۸ برای مبارزه با عوامل جدایی طلب، راهی شهرستان مهاباد شد و در بازگشت، به عنوان فرمانده پادگان سپاه قدس کرمان، منصوب شد.
ادامه دارد....🥀
😍 خاطره لبخند مادر شهید
✍بی بی سکینه از دار دنیا فقط یک پسر داشت.با پول کارگری علی را بزرگ کرد.علی شفیعی رفت جبهه و شهید شد.
حاج قاسم هر جا بود،از سوریه،از عراق،از لبنان،زنگ می زد و احوال بی بی سکینه را می پرسید،کرمان که می آمد،حتما می رفت دیدنش،پیرزن کسی را نداشت.حاجی آستین بالا می زد و دستی به سر وگوش خانه می کشید.تشک و ملحفه ی تخت بی بی را مرتب می کرد،استکان ها را می شست؛خلاصه هر کاری از دستش برمی آمد انجام می داد.بعد هم دوتا چای قند پهلو می ریخت و می نشست کنار مادر شهید.لبخند پیرزن،خستگی را از جان حاج قاسم می شست و می برد.
#جان_فدا
#حاج_قاسم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔🕊🥀🕊💔
کار من رد شده از
حسرت و دلتنگی
چون دل نماندست💔
پس از آن که...
از این جا رفتی🕊
#حاج_قاسم
#ماملتشهادتیم
#ماملتامامحسینیم
🔹خاطرات کودکی حاج قاسم
به نقل از خود سردار
🌻«عاشق فرا رسیدن بهار بودم، زمستان ما بسیار سخت بود، پیراهن پلاستیکی که به آن «بشور بپوش» می گفتیم و ایران، زنِ کرامت آن را می دوخت، بدون هرگونه زیرپوش یا روپوش به تن ما بود. بعضی وقت ها از شدت سرما چادر شب یا چادر مادرمان را دورمان می گرفتیم.🌾مادرم با چارقد خودش دور سرم را محکم می بست تا به تعبیر خودش باد توی گوش هایم نرود، از شدت سرما دائم در حال دندان گریچ (دندان قروچه) بودیم، مادرم زمستان ها مقداری مائده (خوراکی) خشک شده که مثل سنگ بود(شلغم پخته خشک شده) به ما می داد، جویدن شلغم نصف روز طول می کشید، عمدتاً زمستان ها من و خواهر و برادرانم سیبو (سیب زمینی) زیر آتش چال می کردیم، می پختیم و می خوردیم.🌻کم کم که بزرگ شدم زمستان ها بازی ما برف بازی و کاگوبازی بود. (کاگو بازی یا کوگ بازی شاید به معنای کبک بازی باشد، در منطقه برفی رابُر کرمان کبک زیاد است. کبک ها گاهی از ترس سرشان را زیر برف می کنند یا در برف قایم می شوند. کودکان منطقه هم «قایم باشک بازی» را به این نام می خواندند
[[شجاعت]]
🌾از همان ابتدای کودکی حالتی از نترسی داشتم، 10 سالم بود، تابستان بود و مدرسه تعطیل. فصل درو کردم ما قبل صبح تا قبل از غروب آفتاب بود، پدرم یک گاو نرِ شاخ زن خطرناک داشت که همه از او می ترسیدند. مرا سوار بر این گاو کرد که ببرم به ده دیگری که 15 کیلومتر با خانه ما فاصله داشت و سرسبزتر بود و خانه عمه ام همان جا بود. گاوِ مغرور حاضر به فرمان بری نبود و با سرِ خود به پاهای کوچک من می کوبید، من این بیابان را تنها تا خانه عمه ام رفتم.
🌷 تو به آرزوت رسیدی
🌷 تو امام حسین را دیدی😭
🌷 وای به سید شهیدان
🌷 تو اشبه شهیدی
🌷 تو روضه مجسم هستی
🌷 یه مملکت شده بی تابت
🌷 داری میری سلام ما را
🌷 ببر به محضر اربابت😭
🎙 #حاج_محمود_کریمی
#حاج_قاسم
ادامه....
🔹خاطرات شهیدسلیمانی
[[دوری از فساد با ورزش و اعتقادات مذهبی]]
🌻پدرم 900 تومان به بانک تعاون روستایی بدهکار بود، بدهی پدرم مرا از مادرم بیشتر نگران کرد، بالاخره برادرم حسین تصمیم گرفت برای کار کردن به شهر برود تا شاید پولی برای دادن قرض پدرم پیدا کند، پس از دو هفته بازگشت، کاری نتوانسته بود پیدا کند، تصمیم گرفتم من به شهر بروم و به هر قیمتی قرض پدرم را ادا کنم.
🌾پدر و مادرم هر دو مخالفت کردند، من تازه وارد چهارده سال شده بودم، آن هم یک بچه ضعیف که تا حالا فقط رابُر را دیده بود. اصرار زیاد کرد و با احمد و تاجعلی که مثل سه برادر بودیم راهی شهر شدیم. 9 ماه از آمدنم می گذشت، حالا دیگر آن نوجوان سیاه سوخته ضعیف نبودم، آبی در پوستم دویده بود و نشاط جوانی را در خودم احساس می کردم.
🌻شروع به ورزش کردم، اول به گود زورخانه عطایی رفتم، بعد هم به زورخانه جهان، ورزش و اعتقادِ به ودیعه گذاشته دینی پدر ومادرم باعث شد به رغم شدت فساد در جامعه، به سمت فساد نروم، سال 55 بود، بنا به پیشنهاد احمد پایم به مسجد قائم باز شد که آقای حقیقی آنجا آموزش قرآن می داد، به شدت تحت تأثیر صحبت های او بودم و آرام آرام روح و تعصّب مذهبی در وجودم در حال شکل گرفتن بود.
📖برگرفته از کتاب
(از چیزی نمیترسیدم)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀بسم رب الشهداء والصدیقین🥀
🍃سخنان شهید حاج قاسم سلیمانی👆
بعضیها در کشور ما برداشت غلطی میکنند.
فکر می کنند و بعضیها می گویند و بر زبان جاری میکنند.
من شنیده ام!!!
دلسوزانه هم ممکنه بگن، این حرف را
که همان طوری که امام (ره)
در قصه ی قطعنامه وآتش بس جام زهر را نوشید....
امام امروز هم باید در مقابل امریکا باید همین کار را بکند.
این چه قیاسی است؟
این جام زهر....
#جانفدا
#حاج قاسم
#سالگرد شهادت