✅ کسی که جلوی مغازه اش سبد پلاستیکی و آجر ميگذارد که بقیه پارک نکنند، نباید اعتراض كند كه چرا در لواسان كسانى که زورشان بیشتر است، زمین خواری میکنند!
🔹 کارمندی که به ارباب رجوع میگوید امروز برو فردا بیا، نباید شاکی باشد چرا حقوقش دو هفته دیر شد!
🔹 راننده تاکسی ای که هیچوقت پول خرد ندارد، و از صبح بد اخلاق است، نباید شاکی بشود چرا کارمند فلان اداره کارش را درست انجام نمیدهد!
🔹 مکانیکی که قطعه تعمیری را تعویض میکند، نباید شاکی باشد که چرا ارتوپد به جای فیزیوتراپی، جراحی تجویز می کند.
🔹 کابینت سازی که سه ماه دیرتر کارش را تحویل می دهد نباید شاکی باشد که چرا ایران خودرو و سایپا ماشینی را که باید عید تحویل می گرفته هنوز تحویل نداده اند!
🔹 وقتي براي هركاري دنبال يك آشنا ميگرديم كه كارمان با يك تلفن انجام شود، نبايد شاكي شويم كه در مطب دكتر يك نفر بدون نوبت ميرود داخل.
🔹 كسي كه براي فرار از ماليات مشاور ميگيرد و به هر راهي ميزند كه حق بيت المال را ندهد، نبايد به مفسد اقتصادي بگويد دزد.
🔹ما همه شبیه هم هستیم،
چون عملكردهايمان یکی ست، فقط مقیاس اشتباهاتمان کوچیک تر از آنهاست چون قدرتمان کمتر است.
👈 باور کنید پایان دادن به این دور باطل یک راه بیشتر ندارد هرچه از هرکسی انتظار دارید اول در خودتان جستجو کنید و پیش قدم شوید.
💙❀اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج❀💙
@shamimmarefat5
*🌹عاشقانه هاےهمسران شهداء*
*چندماہ بعد عقدمون من وآقامحمد*
*رفتیم بازار واسه خرید..🛍*
*من دوتا شال خریدم...*
*یکیش شال سبز بود که چند بار هم*
*پوشیدمش اما یه روز محمد به من گفت:*
*خانومی،*
*اون شال سبزت رو میدیش به من؟😌🙄*
*حس خوبے به من میده😊*
*شما سیدی و وقتے این شال سبز شما*
*هـمراهـمه قوت قلب مے گیرم💚*
*گفتم:آره که میشه...☺️*
*گرفتش و خودش هم دوردوزش کرد*
*وشد شال گردنش*
*تو هـر ماموریتےکه میرفت یا به سرش مے بست*
*یا دور گردنش مینداخت ...*
*تو ماموریت آخرش هم*
*هـمون شال دور گردنش بود که*
*بعد شهادت برام آوردن...😭💔*
@shamimmarefat5
*🌷شهیدمحمدتقےسالخورده*
#حکایت_وصل_مهدی_عج
#داستان_کوتاه_واقعی
طی الارض بر فراز آسمان ها و خواندن تمام نمازها با امام زمان علیه السلام
شخصی به نام سید یونس از اهالی آذر شهر ِ آذربایجان می گوید :
در سفر مشهد تمام دارائی ام مفقود گردید . پس به حرم مطهر امام رضا علیه السلام رفتم و پس از عرض سلام گفتم : مولای من ! می دانید که پول من رفته و در این دیار نا آشنا ، نه راهی دارم و نه می توانم گدایی کنم و جز شما به دیگری نخواهم گفت .
به منزل آمده و شب در عالم رویا دیدم که حضرت رضا علیه السلام فرمود :
سید یونس ! بامداد فردا ، هنگام طلوع فجر برو در بَست پایین خیابان و زیر غرفه ی نقّاره خانه بایست . اولین کسی که آمد رازت را به او بگو تا او مشکل تو را حل کند....
پیش از طلوع فجر ، بیدار شدم و وضو ساختم و به حرم ، مشرف شدم و پس از زیارت ، قبل از دمیدن فجر ، به همان نقطه ای که در خواب دیده و دستور یافته بودم ، آمدم و چشم به هر سو دوخته بودم تا نفر اول را بنگرم که به ناگاه دیدم ، آقا تقی آذر شهری که متاسفانه در شهر ما به او تقی بی نماز می گفتند از راه رسید. اما من با خود گفتم :
آیا مشکل خود را به او بگویم ؟! با اینکه در وطن ، متهم به بی نمازی است ، چرا که در صف نمازگزاران رسمی و حرفه ای نمی نشیند .
من چیزی به او نگفتم و او هم گذشت و به حرم مشرف شد .
من نیز بار دیگر به حرم رفته و گرفتاری خویش را با دلی لبریز از غم و اندوه به حضرت رضا علیه السلام گفتم و آمدم.
بار دیگر ، شب در عالم خواب حضرت رضا علیه السلام را دیدم و همان دستور را دادند و این جریان سه شب تکرار شد تا روز سوم گفتم :
بی تردید در این خوابهای سه گانه ، رازی است . به همین جهت بامداد روز سوم جلو رفتم و به اولین نفری که قبل از فجر وارد صحن می شد و جز آقا تقی آذر شهری نبود سلام کردم و او نیز مرا مورد دلجویی قرار داد و پرسید :
اینک سه روز است که شما را در اینجا می نگرم ، کاری دارید ؟
جریان مفقود شدن پولم را به او گفتم و او نیز علاوه بر خرج توقّف یک ماهه ام در مشهد ، پول سوغات را نیز به من داد و گفت : پس از یک ماه ، قرار ما در فلان روز و فلان ساعت ، آخر بازار سرشوی در میدان سر شور باش تا ترتیب رفتن تو بسوی شهرت را بدهم.
از او تشکر کردم و آمدم . یک ماه گذشت ، زیارت وداع کردم و سوغات هم خریدم و خورجین خویش را برداشتم و در ساعت مقرر در مکان مورد توافق حاضر شدم.
درست سر ساعت بود که دیدم آقا تقی آمد و گفت :
آماده رفتن هستی ؟
گفتم : آری
گفت : بسیار خوب ، بیا نزدیکتر . جلو رفتم .
گفت : خودت به همراه بار و خورجین و هر چه داری بر دوشم بنشین .
تعجب کردم و پرسیدم : مگر ممکن است ؟!
گفت : آری
نشستم . به ناگاه دیدم آقا تقی ، گویی پرواز می کند و من هنگامی متوجه شدم که دیدم شهر و روستاهای میان مشهد تا آذر شهر به سرعت از زیر پای ما می گذرد و پس از اندک زمانی خود را در صحن خانه خود در آذر شهر دیدم و دقت کردم دیدم ، آری خانه من است و دخترم در حال غذا پختن .
آقا تقی خواست برگردد. دامانش را گرفتم و گفتم : بخدا سوگند تو را رها نمی کنم . در شهر ما ، به تو اتهام بی نمازی و لامذهبی زده اند و اینک قطعی شد که تو از دوستان خاص خدایی ! از کجا به این مرحله دست یافته ای ؟! نمازهایت را کجا می خوانی ؟!
او گفت : دوست عزیز چرا تفتیش می کنی ؟
او را باز هم سوگند دادم و پس از اینکه از من تعهد گرفت که راز او را تا زنده است برملا نکنم گفت :
سید یونس ! من در پرتو ایمان ، خودسازی ، تقوا ، عشق به اهل بیت علیه السلام و خدمت به خوبان و محرومان به ویژه با ارادت به امام عصر علیه السلام مورد عنایت قرار گرفته ام و نمازهای خویش را هر کجا باشم با طیّ الارض در خدمت او و به امامت آن حضرت می خوانم.
#ویژه_جمعه_ها
@shamimmarefat5
🚨 #تلنگر
💰 #پول_خورد_نباشیم!
یک وقت هایی؛
بعد از دو شب نماز شب!
بعد از چند روز روزه مستحبی!
بعد از چند روز تسبیح چرخاندن!
بعد از یک کار فرهنگی در فضای مجازی و حقیقی!
و ...
کُلی سر و صدا راه می اندازیم که آقا چرا ما امام زمان(عج) رو نمی بینیم؟
کُلی هم خودمون رو تحویل میگیریم!
شاید جلو آیینه هم بریم و ببینیم که #به_به!!
چقدر نورانی شدیم
اونی که دونه درشت بشه!
مخلص بشه!
خالص بشه!
برای امام زمان عج سر و صدا راه نمیندازه
به قول حاج حسین یکتا:
اون پولِ خوردِ که سر و صدا داره!
اسکناس صدایی ازش در نمیاد...
دونه درشت بشیم!
خالص بشیم!
که امام زمان(عج) ماموریت هاشو به ما بسپاره!
@shamimmarefat5
🌸دستم بوی گل می داد،
🌻مرا به جرم چیدن گل محکوم کردند
🌸 اما هیچ کس فکر نکرد
🌻شاید من شاخه گلی کاشته باشم...
🌸زود قضاوت كردن ممنوع
@shamimmarefat5
🌿🌺🌿
🗣اومد بهم گفت: " میشه ساعت 4 صبح بیدارم کنی تا داروهام رو بخورم؟ "🙂
🌀ساعت 4 صبح بیدارش کردم ،
تشکر کرد و بلند شد از سنگر رفت بیرون ..🚶♂
💠بیست الی بیست و پنج دقیقه گذشت ، اما نیومد ..⏰
نگرانش شدم😟 ؛
رفتم دنبالش 〰〰و دیدم یه قبر کنده و توش نماز شب می خونه و زار زار گریه می کنه !⚰😳
🔸بهش گفتم : " مرد حسابی تو که منو نصف جون کردی ! می خواستی #نمازشب بخونی چرا به #دروغ گفتی مریضم و می خوام داروهام رو بخورم ؟؟! 🤭
↩️برگشت و گفت : #خدا شاهده من مریضم ،🤕
چشمای من مریضه ،👀
دلم مریضه .💔
♨️من شونزده سالمه!
چشام مریضه 👀! چون توی این شانزده سال امام زمان عج رو ندیده ..😔
دلــم مریضه ! بعد از 16 سال هنوز نتونستم با خدا خوب ارتباط برقرار کنم ..🤲😓
👂گوشام مریضه ! هنوز نتونستم یه صدای الهی بشنوم ..!!😭
((فقط 16سالش بوده ..ما چقد باهاش فاصله داریم
...
#شهداشرمندهایم
@shamimmarefat5
••✾••✾••✾✨🌸🌺🌸✨✾••✾••✾••
🔥یه #شیطان مخصوص هستش که فقط واسه #نمازشب خوناست.🔥
❌وظیفش اینه که مانع بیدار شدن کسی میشه…
یه سری افکار شیطانی میادسراغمون که مارو بترسونه از تاریکی
آخه خیلی تاریکه…☹️
البته #شیطون حق داره این افکار رو بهمون القا کنه…😏
میدونه با #نمازشب روحمون داره پاک میشه یه جورایی داره با این افکار مسخره اذیتمون میکنه و مارو از تاریکی میترسونه.❣
📝حدیث داریم #نمازشب باعث خشم شدید #شیطان میشه.
بسوز ای لعنتی.🔥
⚠️در ضمن ؟
میتونی #نمازشب رو باصدای بلندم بخونی.
موردی نداره.
اتفاقا ثوابم داره و توصیه شده.👌💫
#بهار_مهدوی
@shamimmarefat5
⸤• #رزق_معنوے💌 ⸣
°
°
•\• میگفت:
آقا برید عاشق خُدا شید!
به خودش قسم که دیر میشه..
به خودمون میایم،
میبینیم اسیر چه چیزایی شدیم..
عاشقِ خُدا بشید تا پرواز کنید..! (:
.
↫ #التماستفڪر✋🏻
| #تقبلالله
#دلتو_بهخدا_بسپار|💚
#حرفاےدرگوشے😊☝️
#بهار_مهدوی
@shamimmarefat5