eitaa logo
کانال شمیم بهشت
838 دنبال‌کننده
20.7هزار عکس
12.2هزار ویدیو
169 فایل
کانال شمیم بهشت 🌼🌻 🌼🌻یامهدی فاطمه (س) یار مظلومان جهان برای ظهورت دعای فرج میخوانم 🌼🌻بهترین کانال مذهبی و معنوی شمیم بهشت ۰( اللهم عجل الولیک فرج والعافیت ونصر ) @shamimmarefat5 ارتباط با مدیر محترم ⚘⚘⚘⚘ ممنونم که پستها رو فوروارد میکنید نه کپی
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️راز عکس شهیدی که دراتاق رهبرهست، چیست؟ در تشییع جنازه من پرچم آمریکارا به آتش بکشید تا مردم بدانند که من ضد آمریکایی و تابع ولایت فقیه هستم @shamimmarefat5
✍ امیرالمؤمنین عليه السلام: موفّق ترین کار ها،کاری است که با رازداریِ کامل انجام شود 📚غررالحکم،حدیث ۳۲۸۴ @shamimmarefat5
💚 مدیریت افکار 💛برای از بین بردن افکار منفی نباید با اون‌ها مقاومت کنید، چون در این حالت شما با خودتون می‌جنگید تا به افکار منفی فکر نکنید؛ یعنی فکر کردن به اون‌ها دو برابر میشه! ❤️تا زمانی که سعی کنید افکار منفی رو از بین ببرید یا سعی کنید در برابرشون مقاومت کنید همین کار شما باعث جذب افکار منفی بیشتری می‌شود. ✨یک راه برای تغییر این حالت هست و آن این است که افکار مثبت رو جایگزین افکار منفی کنید، کار دیگری لازم نیست... 🧡به محض هجوم افکار منفی، سریع به چیزهای خوب، به هوای خوب، به داشته‌هایتان و... فکر کنید. @shamimmarefat5
⭕️ درسی از تئوری یک سوسک این داستان منسوب به "ساندار پیچای" است. او یک مهندس و مدیر اجرایی هندی تبار در حوزه فناوری اطلاعات است که  آگوست ۲۰۱۵ به عنوان مدیر عامل اجرایی "شرکت گوگل" انتخاب شد. این داستان را ساندار در سخنرانی خود در گوگل بیان کرده است.... در رستورانی، یک "سوسک" ناگهان از جایی پر میزند و بر روی یک خانم می نشیند. آن خانم از روی ترس شروع به فریاد میکند. وحشت زده بلند میشود و سعی ‌میکند با پریدن و تکان دادن دست هایش، "سوسک" را از خود دور کند. واکنش او مُسری بوده و افراد دیگری هم که سر همان میز بودند وحشت زده میشوند. بالاخره آن خانم موفق می شود سوسک را از خود دور کند. سوسک پر میزند و روی خانم دیگری نزدیکی او می نشیند. این بار نوبت او و افراد نزدیکش میشود که همان حرکت ها را تکرار کنند! پیشخدمت به سمت آنها می‌دود تا کمک کند. در اثر واکنش های خانم دوم، این بار سوسک پر میزند و روی پیشخدمت می نشیند. پیشخدمت محکم می ایستد و به رفتار سوسک بر روی لباسش نگاه میکند و در زمانی مناسب با اطمینان سوسک را با انگشتانش میگیرد و به خارج از رستوران پرت میکند. من در حالی‌که قهوه‌ام را مزه مزه میکردم، شاهد این جریانات بودم و ذهنم درگیر این موضوع شد. آیا سوسک باعث این رفتارِ "هیستریک" شده بود؟! اگر اینطور بود، چرا پیشخدمت دچار این رفتار نشد؟ چرا او تقریباً به شکل ایده آلی این مسئله را حل کرد، بدون اینکه آشفتگی ایجاد کند؟ پس این سوسک نبود که باعث این ناآرامی و ناراحتی خانم ها شده بود، بلکه عدم توانایی افراد در برخورد با آن موجب ناراحتیشان شده بود. - من فهمیدم این فریاد پدرم، همسرم یا مدیرم بر سر من نیست که موجب ناراحتی من میشود، بلکه ناتوانی من در برخورد با این مسائل است که من را ناراحت میکند. - این ترافیک بزرگراه نیست که من را ناراحت میکند، این ناتوانی من دربرخورد با این پدیده ‌است که موجب ناراحتیم میشود. من فهمیدم در زندگی نباید "واکنش" نشان داد، بلکه باید "پاسخ" داد! آن خانم‌ها به اتفاق رخ داده واکنش نشان دادند                                                            در حالیکه پیشخدمت پاسخ داد. "واکنش" ها همیشه غریزی هستند در حالی‌که "پاسخ" ها همراه با تفکرند! این مفهوم مهمی در فهم زندگیست. "آدمی که خوشحال است، به این خاطر نیست که همه چیز در زندگیش درست است؛ او به این خاطر خوشحال است که دیدگاهش و پاسخش نسبت به مسائل درست است....!" 🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷 @shamimmarefat5
💫 مردی خانه بزرگی خرید. مدتی نگذشت خانه اش آتش گرفت و سوخت. رفت و خانه دیگری با قرض و زحمت خرید. بعد از مدتی سیلی در شهر برخاست و تمام سیلاب شهر به خانه او ریخت و خانه‌اش فرو ریخت. شیخ را ترس برداشت و سراغ عارف شهر رفت و راز این همه بدبیاری و مصیبت را‌ سوال کرد. ابو سعید ابوالخیر گفت: خودت می‌دانی که اگر این همه مصیبت را آزمایش الهی بدانیم، از توان تو خارج است و در ثانی آزمایش مخصوص بندگان نیک اوست. 💠 شیخ گفت: تمام این بلاها به خاطر یک لحظه آرزوی بدی است که از دلت گذشت و خوشحالی ثانیه‌ای که بر تو وارد شده است. شیخ گفت: 🔻 روزی خانه مادرت بودی، از دلت گذشت که، خدایا مادرم پیر شده است و عمر خود را کرده است، کاش می‌مرد و من مال پدرم را زودتر تصاحب می‌کردم. 🔻 زمانی هم که مادرت از دنیا رفت، برای لحظه‌ای شاد شدی که می‌توانستی، خانه پدری‌ات را بفروشی و خانه بزرگتری بخری. تمام این بلاها به خاطر این افکار توست. مرد گریست و سر در سجده گذاشت و گفت: خدایا من فقط فکر عاق شدن کردم، با من چنین کردی اگر عاق می‌شدم چه می‌کردی؟؟!! سر بر سجده گذاشت و توبه کرد. @shamimmarefat5
6.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹پوشش کار خدایی است و برهنگی کار شیطان 🔸استاد قرائتی @shamimmarefat5
بارالها…🍃 از كوی تو بيرون نشود پای خيالم نكند فرق به حالم.... چه برانی، چه بخوانی… چه به اوجم برسانی چه به خاكم بكشانی… نه من آنم كه برنجم نه تو آنی كه برانی.. نه من آنم كه ز فيض نگهت چشم بپوشم نه تو آنی كه گدا را ننوازی به نگاهی در اگر باز نگردد… نروم باز به جایی پشت ديوار نشينم چو گدا بر سر راهی كس به غير از تو نخواهم چه بخواهی چه نخواهی باز كن در كه جز اين خانه مرا نيست پناهی 💔 @shamimmarefat5
💕 💕 حتی کفش هم اگر تنگ باشد زخم میکند... وای به وقتی که دلت تنگ باشد...!💕 عاشق ترین آدمها را دیدم که حتی یه دونه استوری هم نمیزارن خیرترین آدمها رو دیدم که هیچ کسی نمی شناسشون با معرفت ترین رفیقا رو دیدم که دم از رفاقت نزدن هیچ وقت پولدار ترین آدم های رو دیدم که یه ماشین معمولی سوار می‌شدند خلاصه اینکه گول ظاهرِ زندگی آدم ها رو نخورید ... چیزهای واقعی نمایشی نیستن ...! از رنجی خسته‌ ام که از آنِ من نیست در خاکی نشسته‌ ام که از آنِ من نیست با نامی زیسته‌ ام که از آنِ من نیست از دردی گریسته‌ ام که از آنِ من نیست. @shamimmarefat5
💕 دلم نه عشق می‌خواهد نه دروغ‌های قشنگ...! نه ادعاهای بزرگ نه بزرگ‌های پر ادعا...! دلم کسی را می‌خواهد که بشود با او حرف زد و پشیمان نشد...! @shamimmarefat5
چـــــایی اگر انسان بود میشد بهترین رفـیقت :) @shamimmarefat5